آرشام - ۲۰۴۰۸

  • شروع کننده موضوع
  • #1

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
سلام!
چنتا از فیلمایی که تاحالا دیدم:

نام فیلم/تاریخ ساخت/کارگردان


1. sin city/2005/Frank Miller, Robert Rodriguez, Quentin Tarantino (نوشته شد)
2. the usual suspects/1995/Bryan Singer (نوشته شد)
3. fight club/1999/Favid Fincher (نوشته شد)
4. [grave of the fireflies/1988/Isao Takahata (انیمیشن) (نوشته شد)
5. Inglourious Basterds/2009/Quentin Tarantino (نوشته شد)
6. memento/2000/Christofer Nolan (نوشته شد)
7. oldboy/2013/Spike Lee (نوشته شد)
8. schindler's list/1993/Steven Spielberg (نوشته شد)
9. shutter island/2010/Martin Scorsese
10. what dreams may come/1998/Vincent Ward
11. scent of woman/1992/Martin Brest
12. psycho/1960/Alfred Hitchcock
13. The Silence of the Lambs/1991/Jonathan Demme
14. se7en/1995/David Fincher
15. pulp fiction/1994/Quentin Tarantino
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
آرشام - ۲۰۴۰۸

خب قیلم اول sin city (شهر گناه)
imdb: 8.1

10-Sin-City.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام :D
دهنم سرویس شد تا این همه نوشتم...ببخشید اگه خوب نیست!
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!

یه نئو نوار بر اساس یه داستان مصور از فرانک میلره که تو کارگردانی هم نقش داشته...

فیلم فضای خیلی خاص و منحصر به فردی داره و جلوه های بصری و فیلم برداری سیاه و سفید با کنتراست بالا و بعضی قسمتای رنگی خاص با معانی خاص تو فیلم وجود دارن...

تو فیلم 3 داستان روایت میشه...

بنظرم داستان اول و دوم خیلی بهتر از داستان آخر هستن...

اول فیلم بخاطر فضای فیلم و تصاویر ممکنه آدم زده شه و نتونه ارتباط برقرار کنه اما چند دقیقه که میگذره با فضا ارتباط برقرار میشه و خیلی خوب و جذاب میشه حتی!

فیلم حالتی نیمه فانتزی هم داره (آدمایی که به سختی میمیرن و تیر میخورن و زنده میمونن و ...) و حتی قسمتایی سورئال!

خب فیلم یه فیلم سیاه، اکشن، عاشقانه و ماجراییه...

تارانتینو در کارگردانی همکاری کرده پس حتما خون زیادی تو فیلم ریخته میشه، کمدی موقعیت و جذابیت روایت هم چیزایی که همیشه تو فیلمای تارانتینو هست که باعث میشه اگه 10 دقیقه رو نگاه کردید، بقیش رو هم حتما ببینید

ازونجایی که بنظرم بزرگترین نقطه قوت فیلم، داستان فیلمه ترجیح میدم بیشتر درباره ی داستان و پرداخته شدن بهش حرف بزنم...

اگه خوندن داستان باعث میشه جذابیت فیلم کم بشه نخونید داستانو چون کامل نوشتم!

داستان اول: پلیسی به نام هارتیگن با بازی بروس ویلیس تو آخرین شب ماموریتش قبل از بازنشستگی دختر 11ساله ای رو از دست پسر سناتور که قصد تجاوز به دختر رو داشته نجات میده...
اما خب آخرین شب کارش باعث میشه که خودش رو به جرم تجاوز دستگیر کنن (توطئه) و چون اعتراف نمیکنه مدت زیادی تو زندان میمونه و شرط آزادیش اعتراف کردنه
تنها ارتباطش با بیرون از طریق نامه هاییه که همون دختر واسش مینویسه...و البته یه وکیل
نامه ها متوقف میشن و مجبور میشه اعتراف کنه تا بره بیرون و دنبال دختر بگرده و ببینه چه بلایی سرش اومده
بیرون میره و دختر رو پیدا میکنه و خب پسر سناتور هم که ازین طریق میخواسته اون دختر رو پیدا کنه با تعقیب کردن هارتیگان اونو پیدا میکنه...
در نهایت هارتیگان پسر سناتور رو میکشه و بخاطر در امان نگه داشتن نانسی در آخر خودکشی میکنه و قبلش به نانسی (همون دختر) این جمله رو میگه: یك پیرمرد می میره، یه دختر كوچولو زنده می مونه. معامله منصفانه ایه
و خب هارتیگان کامل ترین قهرمان تو شهر گناه هست

داستان دوم: مارو با بازی میکی رورک یه گلادیاتوره که تو یه قرن اشتباهی به دنیا اومده و خب جوری که داستانش شروع میشه مرد زشت و بد قیاف و درشت هیکلیه که تنهاست و هیچ زن یا دختری حاضر به نزدیکی با اون نیست و یه شب فاحشه ای به نام گلدی (که از اجزای رنگی فیلمه) به اون پناه میاره و وقتی که میخوابن و مارو بیدار میشه، گلدی رو میبینه که کنارش مرده...
این داستان داستان انتقام مارو از قاتل معشوقه اش گلدیه...مارو کسیه که خیلی راحت آدم میکشه و لذت میبره و با این وجود وقتی فیلم رو نگاه میکنید همه قتل ها بنظر منطقی میرسه و شما مارو رو یه عاشق میبینید و نه یه قاتل!!
در نهایت مارو رو صندلی برقی با آرامش اعدام میشه و اونو در آغوش گلدی میبینیم

داستان سوم: دوایت مک کارتی با بازی کلایو اوون که وظیفه اش حفاظت از فاحشه ای به نام گیل وز شهر قدیمی oldtown یا شهر فاحشه هاست که در اونجا قانون قانون اوناست و تنها کاری که نمیتونن انجام بدن کشتن پلیسه که اتفاقا تو فیلم یه پلیس به نام جکی بوی که فاسد ترین پلیس شهر گناه هست رو میکشن و دوایت در کنار اونا میجنگه و درنهایت پیروز میشن

خب نکاتی درباره ی فیلم: پسر سناتور که احتمالا منفورترین و بدترین شخصیت تو فیلمه با رنگ زرد و بویی بد نمایش داده شده...
خون مارو قرمز رنگه و فکر میکنم چون عاشقه!
و تنها جایی که فیلم کمی رنگی میشه کلاب نانسیه که اتفاقا تو 3 داستان مشترکه
جایی که اتفاق بدی داره میفته یا گناهی رخ میده کنتراست فیلم زیاد میشه!

شخصیت ها پذیرفتنی و دوست داشتنی و صد البته اغراق آمیز هستن...

سخن نهایی:

برهنگی و فاحشگی و آدم کشی و قتل و ... تو فیلم خیلی عادی اتفاق میفته و اصلا بد جلوه نمیکنه و شما هم به هیچ وجه سرزنش نمیکنید!ثابت میکنه که شهر، شهر گناه هست و نه جای دیگه!
_______________________________________________

سری دومی از sin city هم در سال 2014 ساخته شد، با همون سبک و البته جلوه های بصری بهتر با نام sin city, a dame to kill for که خب دیگه تارانتینو همکاری نداشته و تو این فیلم داستان نانسی و مارو به هم پیوند میخوره و البته داستانی هم درباره دوایت روایت میشه که البته فکر میکنم به هیچ وجه قابل مقایسه با قسمت اول نیست!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

فیلم دوم the usual suspects (مظنونین همیشگی)
imdb: 8.6

7-The-Usual-Suspects.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
دهنم سرویس شد تا این همه نوشتم...ببخشید اگه خوب نیست!
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!


خب ژانر فیلم جنایی، درام، رمز آلوده که البته با بقیه فیلمای مشابه خودش سبک روایت متفاوتی داره
در ابتدا یه فلش فوروارد داریم و بقیه فیلم فلاش بک میخوره به اتفاقاتی ه از زبون وربال کینت با بازی کوین اسپیسی میشنویم...

مهمترین نقاط قوت فیلم فیلمنامه، موسیقی بی نظیر و سبک روایت و صد البته بازی خاق العاده ی کوین اپیسیه...

فیلم داستان جذابی داره در کل که از شروع داستان تو حدود 20 دقیقه آدم جذب میشه...
بعد ازون به صحنه های اکشن و اتفاقاتی میرسیم که اونقدر خوب بهشون پرداخته نشده و فیلم رو واسه کسایی که فیلم باز نیستن خسته کننده میکنه، و درنهایت حدود 40دقیقه پایانی فیلم که خیلی خیلی بهتر میشه و داستان دوباره اوج میگیره...

و پایان فیلم که یکی از بهترین پایان ها تو این ژانر بوده از نظر من

کارگردان فیلم برایان سینگر بوده که تو جوونی این فیلم رو ساخته و معتقدم بهترین فیلمش هم بوده...

برخلاف اکثر فیلم های مشابه، the usual suspects رو میشه برای بار دوم و یا حتی برای بار 10ام هم نگاه کرد و این بزرگترین نقطه قوته فیلمه...
و البته این فیلم با این که پایان فوق العاده ای داره اما به هیچ وجه حس نمیشه که فیلم رو ساختن تا به اون پایان برسن!

و خب یکی از بهترین قسمت های فیلم اینه که ما 2بار در طول فیلم غافل گیر میشیم و هربار غافلگیری ماهرانه و تکان دهنده است!

اما داستان فیلم:

اگه خوندن داستان باعث میشه جذابیت فیلم کم بشه نخونید داستانو چون کامل نوشتم!


داستان فیلم درباره ی چند خلافکاره که یک کشتی باری رو منفجر کردن و همه مردن و تنها بازمانده وربال کینت یک کلاه برداره که یک دست و یه پاش معلوله...
وربال در دفتر پلیس بازجویی میشه و اتفاقاتی رو که افتاده شرح میده و میگه که داستان از کجا شروع شد و درنهایت پشت همه ی اتفاقات شخصیت مرموزی به نام کایزر شوزه قرار داره...
در نهایت وقتی که پلیس با بازجویی از وربال به این نتیجه میرسه که دین کیتون[nb]یکی از خلافکاران که وربال ادعا میکنه مرگش رو دیده[/nb] همون کایزر شوزه است، وربال رو آزاد میکنه و وربال از دفتر پلیس خارج میشه...

حین بازجویی وربال داستان هایی تعریف میکنه و اسامی رو به کار میبره مثل چیدن قهوه در گاتمالا یا اسامی از جمله ردفوت یا کوبایاشی...
وقتی که وربال خارج شده، پلیس به تابلوی پشت سرش نگاه میکنه و میبینه که اون حرفا همه روی تابلو بوده یا کوایاشی مارک لیوان قهوه اش بوده...
این دقیقا وقتیه که وربال یا همون کایزرشوزه بیرون از دفتر پلیس قدم میزنه و نه دستش مشکلی داره و نه تو راه رفتن مشکلی داره و سوار ماشین میشه و میره...

سخن پایانی: این فیلم بهترین فیلم جنایی،درام،راز آلوده که تا به امروز ساخته شده!!!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

فیلم سوم fight club (باشگاه مشت زنی)
imdb: 8.9

21-Fight-Club.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
دهنم سرویس شد تا این همه نوشتم...ببخشید اگه خوب نیست!
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!


ژانر فیلم درامه، البته با درامای حوصله سربر و خسته کننده ی دیگه خیلی متفاوت تره و مطمئنا به راحتی تا آخرش رو نگاه میکنید...
البته این که بگیم صرفا درامه، بنظرم اشتباهه...
فیلم یه درام، اکشنِ روانشناسانه ی درونگرایانه است!


کارگردان فیلم دیوید فینچره که کارگردان فیلمایی مثل gone girl, se7en و ... بوده...
مثل خیلی از فیلمای دیگه ی فینچر، این فیلم هم تا حدی فیلم سیاهی به حساب میاد...
کارگردانی فوق العاده ی دیوید فینچر که معمولا بهترین بازی های بازیگرا رو ثبت میکنه، این بار از بردپیت یکی از محبوب ترین شخصیت های منفی تاریخ سینما رو ساخته و از ادوارد نورتون هم یکی از ماندگارترین بازی هاش رو ساخته...
و البته بازی خیلی خوب هلنا بهام کارتر

فیلم پیامهای اجتماعی بزرگی داره!

واسه آشنایی با محتوای فیلم یکی از کاربردی ترین و مهمترین دیالوگ های فیلم رو میذارم:
« ما بچه های نسل وسط تاریخ هستیم
هیچ هدف و مقصدی نداریم
هیچ جنگ بزرگی نداریم، رکود شدید نداریم.
جنگ بزرگ ما یه جنگ روحیه، رکود شدید در زندگی خود ماست.
همه ما بزرگ شده تلویزیونیم. و میخوایم باور کنیم که یه روز میلیونر ستاره سینما یا موسیقی راک می شیم ولی نمی شیم.
آروم آروم داریم متوجه واقعیت می شیم و خیلی خیلی هم کفری هستیم.»


و یکی ازنکات فیلم خشونت تو این فیلمه که مثل پرتقال کوکی[nb]ساخته ی استنلی کوبریک[/nb] به گونه ای مثبت القا میکنه که خیلیا به عنوان اشکال اینو بیان میکنن...
و یک پایان سورئال که ممکنه از نظر عده ای دلسرد کننده باشه و از نظر بعضیا هم خیلی خیلی عالی باشه!

درباره ی جوایز فیلم هم فقط و فقط نامزد صداگزاری اسکار بوده اما مطمئنا بازی و کارگردانی و فیلمنامه فوق العاده بودن و تنها دلیل اسکار نگرفتنشون اینه که فیلم رو دیوید فینچر ساخته :D

درباره ی داستان فیلم صحبتی نکردم، چون درباره ی قسمتای دیگه به اندازه ی کافی حرف زدم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

فیلم چهارم grave of the fireflies (مدفن شبتاب ها)
imdb: 8.5

4-Grave-of-the-Fireflies.jpg



خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
دهنم سرویس شد تا این همه نوشتم...ببخشید اگه خوب نیست!
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!

درنظر بگیرید که درباره ی ی انیمیشن نمیشه صحبت زیادی کرد


ژانر انیمیشن درام و جنگه (ضد جنگ البته)

خب این انیمیشن ژاپنی در سال 1988 ساخته شده که نباید ازش انتظار گرافیک و جلوه ی فوق العاده ای داشته باشید...

تکیه گاه انیمیشن فیلمنامه ی خوب و جذابشه...

انیمیشن موضوعی ضد جنگ داره که یکی از بهترین ها تو این موضوع بوده مطمئنا و اگه شما هم این رو ببینید همین نظر رو خواهید داشت...

داستان درباره ی زندگی خواهر و برادریه که در زمان جنگ جهانی دوم آواره میشن و به سختی غذایی برای خوردن یا جایی برای زندگی کردن پیدا میکنن...

شاید تنها اشکالی که به فیلم وارده اینه که صدای سیتا (دختر بچه) کمی مناسب سنش نیست

روایت داستان نه زیاد تکراریه و نه زیاد نو...

چیزی که این انیمیشن رو بنظرم جزو بهترین انیمیشن هایی که دیدم میکنه، اینه که الان که دارم اینو مینویسم و فیلم رو به یاد میارم بغض کردم!!

انیمیشن غمگینی که هر کسی رو به گریه وا میداره...

پر از درد و رنج، پر از عشق و احساسات و پر از فداکاری...

تمام
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

فیلم پنجم Inglourious Basterds (حرامزاده های بی شرم)
imdb: 8.3

27-Inglourious-Basterds.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!


ژانر فیلم ماجرایی،جنگی،درام و البته بنظر من کمدیه...

کارگردان فیلم کوئنتین تارانتینوئه که قبلا فیلمایی مثل pulp fiction و sincity و ... رو کارگردانی کرده...

مثل نمونه هایی از فیلمای قبلیش این فیلم هم به اپیزود های مختلف تقسیم شده...هر اپیزود حدود 20 دقیقه است و این استراحت بین اپیزود ها باعث میشه که بیننده خسته نشه
و شوخ طبعی تارانتیونو تو این فیلم هم مثل بقیه فیلماش دیده میشه...

این فیلم جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد رو گرفته و نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمبرداری و بهترین کارگردانی و بهترین تدوین و بهترین تدوین صدا و بهترین ترکیب صدا و بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه
و این یعنی تو همه ی این زمینه ها حرفی برای گفتن داره...

و کارگردانی، بازی ها و تصویر برداری و فیلمنامه از نقاط قوت فیلم هستن، که شاید نمیشه اشکالی بهشون گرفت

از بهترینهای این فیلم، بردپیت در نقش یه سروان آمریکایی خشن و البته شوخ طبعه!

داستان فیلم زمان جنگ جهانی و حمله ی هیتلر به فرانسه و بعد از اون رو روایت میکنه... که کمی غرض ورزانه بنظر میره و از هیتلر شخصیت کامیکی ساخته شده!!

علاوه بر ماجرای جذابی که روایت میشه کمدی های دیالوگ و موقعیت تو فیلم هست که هر کسی رو به خنده وا میداره و مطمئنن صحنه هایی از فیلم هست که همیشه تو ذهن میمون

از مقامات نازی تو این فیلم شخصیت های نچسبی ساخته شده و شاید در این زمینه بشه اشکالاتی به فیلم گرفت..


در کل فیلم به عنوان یه فیلم جنگی و ماجرایی فضای گرم و مخاطب پسندی داره و از دید متفاوتی که کمتر دیده میشه به جنگ نگاه کرده که ارزش یک بار نگاه کردن در کنار دوستان رو داره!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

فیلم ششم memento (یادآور)
imdb: 8.5

8-Memento.jpg




خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی

و لازم به ذکره که فیلم از چیزی که من نوشتم خیلی بهتره!


ژانر فیلم معمایی و هیجانیه

کارگردان فیلم رو Christopher Nolan به عهده داره که معمولا پیچیدگی های خاصی رو تو فیلماش به کار میبره و همیشه چیز تازه ای تو فیلماش هست..
شاید این فیلم بهترین فیلم نولان باشه، با فیلمنامه ی فوق العاده و البته تدوین فوق العاده ای که صحبت های زیادی دربارش هست..

بازی فوق العاده ی Guy Pearce تو این فیلم به احتمال زیاد بهترین بازی این بازیگره

داستان فیلم درباره ی انتقام یک مامور بیمه به نام لئونارد با بازی گای پیرس است که حافظه ی کوتاه مدتش ر از دست داده و به دنبال قاتل همسرش میگرده...

فیلم در خلال داستان انتقام، از زندگی شخصی با مشکل حافظه میگه که وقتی بطری خالی مشروب دستشه، نمیدونه که اون واسه محافظت از خودش بوده و به این دلیل احساس مستی نمیکنه...
کسی که وست و دشمنش رو نمیشناسه و به راحتی مورد سواستفاده قرار میگیره...

بیشترین صحبتم که قسمت مهمتر فیلمه بنظرم، تدوین منحصر به فرد اونه و ترجیح میدم همونجوری که تو بقیه ی فیلما درباره ی نقاط بارز تر نوشتم، تو این فیلم هم بیشتر درباره ی تدوین بنویسم

تدوین فیلم بصورت معکوس انجام شده، و داستان رو از آخر به اول در باکس های حدود 5 دقیقه ای میبینیم و درعین حال باکس های نوآری هستن که زمانی رو قبل از ابتدای باکس های رنگی روایت میکنن که البته زمان در اون ها معکوس نیست در قسمت انتهای فیلم این دو به هم
دیگه میرسن

درباره ی باس های زمانی رنگی معکوس باید بگم که مثلا ما مدت کوتاهی رو (مثلا 5دقیقه) میبینیم اما نمیدونیم که قبل از این 5 دقیقه چه اتفاقی افتاده...
این اتفاق دقیقا اتفاقیه که برای لئونارد افتاده که حافظه ی کوتاه مدت نداره...میدونه الان کجاست و در حال چه کاریه اما نمیدونه که مدتی قبل از حال، چه اتفاقی افتاده بود...
این تدوین جالب و البته گاهی اعصاب خورد کن فیلم ما رو در شرایط لئونارد قرار میده مجبوریم که باهاش همزاد پنداری کنیم...

شاید بار اول قسمت های مبهمی در فیلم وجود داشته باشه و دلیلش همین شیوه ی تدوینه.
که اگه مثل من حوصله داشته باشید با یه نرم افزار ویرایش فیلم، فیلم رو برای خودتون تدوین میکنید و تنها فایده ی این کار درک بهتره فیلمه.
که نتیجه ای که درنهایت میگیرید با تدوین خودتون، یه فیلم مسخره است!
اینجا جاییه که دلیل این شیوه ی تدوین رو میفهمید و درک میکنید که چرا کارگردان اینقدر شما رو اذیت کرده!

دیدن فیلم نیاز به حافظه ی خوب و تمرکز زیاد و شاید واسه بعضیا قلم و کاغذ داره حتی!

این فیلم که از نظر من بهترین فیلمه نولانه، چه از لحاظ مفهوم و چه ساختار خود فیلم ارزش دیدن داره!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

خب قیلم هفتم oldboy (پیر پسر - رفیق قدیمی)
imdb: 5.7

61355559.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی


ژآنر فیلم درام،رازآلود،هیجان انگیزه

رفیق قدیمی یا پیر پسر دو بار ساخته شد..
یک بار یه 2003 در کره و 10 سال بعد 2013 در آمریکا...
(منظور ما آمریکاییشه)

توصیه میکنم که اگه تصمیم دارید این فیلم رو ببینید، حتما نسخه ی اول رو هم ببینید...

خب نسخه ی قدیمی امتیاز 8.4 رو از imdb گرفت و نسخه دوم 5.7!
اما واقعیت اینه که این دو فیلم به هیچ وجه تا این حد با هم اختلاف ندارن!
شاید حتی خیلیا نسخه ی دوم با نمره ی کمتر رو بیشتر بپسندن...
با توجه به نمره مسلما هر کسی فکر میکنه که نسخه ی اول بهتره...
من فکر میکنم برتری نسخه ی اول، نسخه ی اول بودنشه!

این دو فیلم تا حد خیلی زیادی شبیه به هم هستن از و لحاظ فیلمنامه و فقط اختلافات جزئی دارن که مهمترینش پایان داستانهاست...
درباره ی پایان باید بگم که شخصا پایان نسخه آمریکایی رو خیلی بیشتر میپسندم...

نسخه ی آمریکایی خوش ساخت تر با فیلمبرداری بهتر و جذابیت سینمایی بیشتری ساخته شد و از لحاظ بازیگری هم بیشت پسندیده میشه...

فیلم به طور کلی موضوع سیاهی داره که شاید تا اوسط داستان به این موضوع پی نمیبریم، پس خواهش میکنم فیلم رو با خانواده نگاه نکنید...
فیلم مملو از صحنه های خش و س*ک*س ه که البته با توجه به داستان فیلم چیز عجیبی نیست...

کارگردانی فیلم رو اسپایک لی بر عهده داره که مسلما وقتی یه کارگردان که نامزد اسکارو برنده امی بوده، میاد فیلم تکراری میسازه، ازش انتظار بیشتری هست اما متاسفانه باید بگم ای کاش این کار رو نمیکرد و فیلمی مثل "کار درست را بکن" رو میساخت و کار درست را میکرد![nb]Do the Right Thing[/nb]

بازیگران مطرح فیلم جاش برولین [nb]بازیگر نقش دوایت مک کارتی در sin city, a dame to kill for 2014[/nb] و الیزابت اولسن و ساموئل الجکسون هستن که وقتی در فیلمی بازی میکنن میشه مطمئن بود که از لحاظ بازیگری مشکلی در فیلم وججود نداره و سطح قابل قبولی رو ارائه میدن...

وقتی این فیلم دو بار ساخته شده، خود به خود مجبورم درباره ی هر دو صحبت کنم و حالت مقایسه ای پیدا میکنه!
نسخه ی کره ای کمی داستان رو غم انگیزتر روایت میکنه و صحنه های اکشن بهتری داره که قسمتهاییش از بهترین صحنه های اکشن تاریخ بوده...
اما نسخه ی آمریکایی جذاب تر و قابل قبول تره و در نهایت واقعی تر بنظر میرسه...اتفاقی مثل هیپنوتیزم های غیر قابل باور رو در اون نمیبینیم و جهان پردازی قابل قبول تری رو به عنوان یه فیلم رئال میبینیم...
در نسخه ی آمریکایی اون غم کمتر شده و صحنه های اکشن هم با وجود خوب بودن، به اندازه ی نسخه ی کره ای خوب نیستن...

اما داستان:
مردی عیاش و مست، چشم باز میکنه و خودش رو در اتاقی میبینه که 20سال در اونجا زندانی میشه و حتی نمیدونه که کجاست، چرا و توسط چ کسی!؟
پس آزادی و گذر زمان باید دو روز فرصت داره که بفهمه توسط کی و چرا زندان وبده وگرنه بهترین دوستش کشته میشه...

اخطار:
به هیچ عنوان نسخه ی دوبله شده و با سانسور رو نبینید چون زمین تا آسمون با فیلم اصلی تفاوت خواهد داشت...

سخن پایانی:
حتما هر دو نسخه رو ببینید یا هیچکدوم رو نبینید!
چیزی که در نهایت درباره ی این دو فیلم میتونم بگم اینه که نسخه ی دوم جذاب تر و خوش ساخت تره...
اما چیزی که نسخه ی اول داره اصالته که نمیشه در نسخه ی دوم که یه کپی بوده پیدا کرد...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : آرشام - ۲۰۴۰۸

خب قیلم هشتم Schindler's List (فهرست شیندلر)
imdb: 8.9

7-Schindlers-List.jpg


خب در نظر بگیرید که منتقد نیستم و صرفا بیننده ام
قول میدم بهتر بشه تو فیلمای بعدی


ژانر فیلم بیوگرافی،درام،تاریخی در بستر جنگه...

کارگردان فیلم استیون اسپیلبرگه که کارنامه ی خوبی داره و معمولا فیلم هایی میسازه که هم پرفروش هستن و هم جشنواره پسند...

این فیلم هم جوایز خیلی زیادی برده که فقط جوایز اسکارش اینا بوده: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم نامه اقتباسی، بهترین موسیقی، بهترین تدوین، بهترین فیلمبرداری و بهترین کارگردان هنری.

یک فیلم نوآر در سال 1993 با کارگردانی فوق العاده و داستان جذاب از یک واقعیت تاریخی با بازی بازیگرایی مثل:
Liam Neeson, Ralph Fiennes, Ben Kingsley

لیام نیسون تو این فیلم در نقش اسکار شیندلر، یک سرمایه دار آلمانی که تعداد زیادی یهودی رو در زمان جنگ از اعدام و کوره و ... نجات میده، محور اصلی فیلمه...
از نظر بازی لیام نیسون تو این فیلم از بهترین بازی هایی بوده که ازش دیدم...

یک داستان براساس واقعیت از زندگی اسکار شیندلر...

از مهمترین نقاط قوت فیلم بجز فیلمنامه و کارگردانی و ... میشه به موسیقی متن فوق العاده زیبای فیلم اشاره کرد که وقتی همراه با بعضی قسمت های غم انگیز فیلم میشه میتونه اشک هر فرد احساساتی رو در بیاره...

فیلم زیاد نازیسم ستیز یا یهودی پرست نیست و نسبت به خیلی فیلمای دیگه واقع بینانه تر یک داستان رو بیان میکنه...

شاید تنها شخصیت پردازی نسبتا کامل تو فیلم شخصیت اسکار شیندلر باشه که از ابتدای فیلم به عنوان یه سرمایه دار که شاید تنها دغدغه اش بدست آوردن سرمایه ی بیشتره، تبدیل میشه به کسی که در دقایق پایانی فیلم افسوس میخوره که ای کاش ماشینش رو هم فروخته بود تا بتونه تعداد بیشتری از یهودیا رو نجات بده...
این صحنه از فیلم تقریبا یک اوج در احساسات بیننه بوجود میاره و میبینیم که یه فرد چقدر میتونه تغییر کنه و بجز سود و درآمدش به انسان هایی فکر کنه که در ابتدا براش صرفا یه ابزار بودن...

از پیچیدگی های این فیلم، شخصیت اسکار شیندلره که در کنار اعتیاد به الکل و مار بازی و معشوقه بازی و حرص ثروت، روحی بلند و بزرگوار داره که گاهی باورش سخته که این اسکار شیندلر همون اسکار شیندلر باشه...

کسی که برای کسب سرمایه ی بیشتر به لهستان میره تا با تاسیس کارخانه هایی با کارگران یهودی سود زیادی بدست بیاره اما در نهایت همون ثروت رو برای نجات جان یهودی ها صرف میکنه و حتی یک فشنگ برای ارتش آلمان نمیسازه و حتی ابراز میکنه که ای کاش ثروت بیشتری داشت و خودش را برای خرج های بیهوده سرزنش میکه....

در این فیلم در کنار محور اصلی فیلم و داستان کارگران یهودیه اسکار شیندلر خورده حکایت هایی درباره ی زندگی دیگر افراد هم روایت میشه...

و اما شاید تنها نقطه ضعف فیلم اینه که مدت زمان فیلم کمی طولانیه و در اواسط فیلم بیننده خسته میشه و شاید حتی پشیمون بشه و ادامه ی فیلم رو نگاه نکنه...
خود من بار اول همین کار رو کردم و فیلم رو تا نیمه رها کردم و بعدا دوباره نگاه کردم...
اما پس از شروع فیلم و کمی کسل کننده شدن فیلم، در یک سوم پایانی فیلم دوباره داستان جذابیت خودش رو بدست میاره...


در نهایت: فیلم به عنوان یه بیوگرافی تاریخی و داستان جنگی تا حد زیادی واقع گرایانه و خوش ساخته و کمتر میشه ایرادی به فیلم گرفت، هرچند شاید کمی سکون و خسته کنندگی در بعضی قسمتها بیننده رو دلسرد کنه اما باعث نمیشه که دیدن این فیلم رو توصیه نکرد....
 
بالا