حرفِ آخر

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع first amir
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,740
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
اینجا میتونید حالا که نتایج اومد و همه چی تموم شد و تکلیف ش مشخص شد، حرف اخرتون رو راجع به کنکور بگید و بعد چند سال بیاید بخونید و...
 
پاسخ : حرفِ آخر

در طول سال همش فکر می‌کردم کنکور یه پایانه خوبه ...

ولی الان که نگاه می‌کنم می‌بینم کنکور یه شروع خوبه ... نمی‌دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... :) :-?
 
پاسخ : حرفِ آخر

من فکر میکردم کنکور عادلانه است و هرکس به اندازه ی تلاشش نتیجه میگیره.....
الان به این نتیجه رسیدم کنکور مصلحته....این همه تلاش نصفش بیخود بود....
امیدوارم بعد از اینکه کارشناسی ام تموم شد دوباره به این نتیجه نرسم!!!
 
پاسخ : حرفِ آخر

به حرف هيچ كس توي انتخاب رشته اعتنا نكنيد، فقط واسه دل خودتون انتخاب رشته كنيد، من الان صنعتي اوردم اصلا قلبا راضي نيستم، ميخوام بيام همون مهندسي برق دانشگاه شيراز، شايدم كامپيوتر همون صنعتي موندم، ولي حرف مردم رو اصلا معيار قرار نديد، من خيلي برام مهم بود مردم چي ميگن و از اين حرفا...
 
پاسخ : حرفِ آخر

تا قبل کنکور یعنی بعد نهاییا یه تصور ترسناکی از کنکور داشتم . وقتی یادم میوفتاد دیگه نهایی ام تموم شد و نوبت مائه که کنکور بدیم خیلی استرس میگرفتم . اما با رفتن این راه قطعا میگم که همه اون استرس ها احمقانه بود

فقط تلاش کنید و به خودتون ایمان داشته باشید
و از پیش دانشگاهی هم لذت ببرید واقعا . بهترین دوره ی تحصیلم بود !
 
پاسخ : حرفِ آخر

خب این یه سالم با همه تلاش و استرس و بیخوابی و خواب موندن و کلاس و تست و .....اوووووه اگه بخام تا صبح ادامش میدم......همش تموم شد
این وسط یه سریا ناراضین یه سریا هم راضی...مثه هر مسابقه دیگه ای
یه چیزیم امسال یاد گرفتم...بهترین مشاور ادم خود ادمه....حالا چه تو انتخاب رشته باشه چه درس خوندن
تحقیق بکنید...ولی خودتون تصمیم بگیرید
تاوان اشتباه خودمونو بدیم راحتتره
کنکور 94 خداااااحاااافظ :-h
 
پاسخ : حرفِ آخر

کنکور مقدمه‌ی استقلال ماست تو زندگی. چیزیه که به خودمون بستگی داره ٬ یه جورایی شروعشه که خودمون از این به بعد زندگیمونُ بسازیم و راه آینده‌مون رو . ضعف‌های زیادی درمورد اینجور گزینش کردن وجود داره ٬ ولی ناگزیره واسه ما . کاش من همون موقع که کنکور داشتم یاد می‌گرفتم که وقتی مجبورم کاری رو انجام بدم چه خوبه که به جای همش ناله کردن ٬ تا جایی که می‌تونم خوب انجامش بدم . یه مرحله‌ی کوچیک اما مهم تو زندگیمون ٬ که به هر حال باید رد شه . این توصیف من از کنکوره.
 
پاسخ : حرفِ آخر

اولش از رشته م ناراضی بودم
گریه و ... (البته زیاد هم به بقیه نمی گفتم که ناراضی ام )
ولی الان به نظرم مهم بقیه راهه ! و اینکه خوشحالم رشته خوبیه !
امیدوارم چند سال دیگه هم نظرم همین باشه ! :)
احساس می کنم دارم میرم به یه جای آشنا خیلی از آشناها هستن !
با نفیسه هم که همشهری شدیم و این جاش خیلی دل گرمی !
دارم تصور می کنم روزایی که اون میاد دانشگاه ما یا روزایی که من میرم دانشگاه اونا ! (این جاش خیلی خوبه فقط حیف که هم خوابگاهی نمیشیم )
 
پاسخ : حرفِ آخر

خب کنکور برای من هم خوب بود هم بد ولی دوران سختی بود ادم ازخوابش باید بزنه درس بخونه، اونایی م که کتابخونه میرفتن خیلی سخت بود سه ماه اخر کنکور سعی کنید درساتون تموم کنید وفقط ازمونای سراسری رو حل کنید،امیدتون ازدست ندید. اگه دیر شروع به درس خوندن کردید اشکال نداره، فقط انگیزه داشته باشید.
 
پاسخ : حرفِ آخر

درس نخوندم ..خیلی کم شاید ..

اوایلش خیلی خوب بود ..بعد ترسش افتاد ب جونم ..

مسخره ترین آزمون زندگی آدماس !
 
پاسخ : حرفِ آخر

همیشه فکر میکردم سال کنکور برعکس سال دوم و سوم میترکونم اما خیلی سال خوبی نبود و از نظر روحی یه جوری بودم...
اما راضیم چون تلاش چندانی نکردم و روزای قبل اعلام نتایج حتی فکرشم نمیکردم اینجا قبول بشم اما شکر خدا قبول شدم
فقط امیدوارم موفق باشم و حالا دیگه بترکونم و تحت تاثیر چیزای بد اطراف قرار نگیرم :)
 
پاسخ : حرفِ آخر

اولش خیلی سخت بود برام اعتماد ب نفسم سر قبول نشدن تو المپیاد از دست داده بودم کم کم که گذشت حالم بهتر شد ریاضی و تجربی رو همزمان خوندن و بدون معلم زیست تقریبا ی جور حالت موتیویشنال!! بهم میداد که من دارم خیلی وزنه سنگینی میزنم مثلا :))
خلاصه تموم شد و چیزی که امسال خیلی خوب فهمیدم اینه که: برای هیچ چیز گارانتی نیست ولی باید مثل دیوونه ها زندگی کرد دور و بر کار های safe نرفت و کلا به قول اون خدا بیامرز استی هانگری استی فولیش :D
 
پاسخ : حرفِ آخر

سال کنکور خیلی جالب بود!
کلی چیزا یاد گرفتم. مدیریت وقت. قدر دونستن. امیدوار بودن. تلاش کردن. و تعیین هدف.
من خیلی متزلزل بودم در طول سال. چون دلم جای دیگه بود و خودم نه! و این تزلزل تاثیر بد خودشو گذاشت و در نتیجه رتبه م چیزی که میخواستم نشد. ولی خدا رو شکر چیزی که ازش میترسیدمم نشد!
راضی ام من! سال خوبی بود.
های اسکول هندز هییر .
 
پاسخ : حرفِ آخر

کنکور چیز چرندیه مطمئنا...

اما اگه هدف دارید، براش تلاش کنید...
 
پاسخ : حرفِ آخر

ابتدا تشکر میکنم ازش. چون مفید بود. علی رغم این که بعضی وقتها خیلی اتفاق مسخره ای بنظر میرسید اما مسبب تغییرات خوبی شد. یکی از اون تغییرات که احتمالا تا تورنمنت بعدی زندگیم تجربه اش نکنم شمارش ساعتهای روزم بود . این حس حسابگری عالی بود. شاید نتونستم ازش خیلی عالی استفاده کنم اما با این حال دونستن ساعتهای از دست رفته بهتر از ندونستنشه .
هدف داشتن هم فایده دیگرش بود. این که هدفت همه جا جلوی چشمت باشه ، چیز کمی نیست. این حس جنگیدن برای هدف جالب و چالش زا بود .
غرغرها ، افسرده شدن ها ، "میخوام بمیرم " ها هم بود مسلما . اما خوشحالم که در حد معمولش باقی موند.
و اما حس لذت از اوقات فراغت که صدبرابر شد :)) . کشف کتابهای جدید در دوران کنکور و خوندشون در جمعه بعد آزمون .هعی . 8-^ .خونه مامانبزرگ به عنوان سرگرمی درجه یک بعدظهر بعد آزمون . هعیی .

اما آینده پیش رو :
در کل میخواستم بگم هیجان زده ام.ترس هم دارم .نگاهم به آینده ام مثل نگاه به یک صفحه سفید و خالیه. انگار میخوام همه جیز رو از نو بسازم. جالبه.
هیجده سالگی نقظه عطف زندگیم بوده. تجربه حس یهویی بزرگ شدن .
 
پاسخ : حرفِ آخر

کنکور عزیزم
سال مزخرفی رو باهم گذروندیم
چیزی نداشتی که بشه ازش یاد گرفت
به جز عربی
ولی یه سری خوبی داشتی
یه سری کارارو مه الآن به هیچ قیمتی انجام نمی دم گذاشتی انجام بدم
فهمیدم چقدر تو صدا و سیما زحمت می کشن
بعد از تو هم وقتی دندون درد داشتم با فکر تو دیگه دردش یادم می رفت
یادته چه جوری منو معتاد برنامه های کنکوری کردی که تا حدود یه ماه پیشم پیگیرشون بودم؟
بهانه هایی برای درس نخوندن
ببخشید
ولی ازت متنفرم
 
پاسخ : حرفِ آخر

خود مقوله ی کنکور بس مزخرف است
ازش متنفرم
ازش حالم به هم میخوره
خیلی تصویر های تیره وتاری رو توذهنم حک کرد

ولی خب ازاینشم نباید بگذریم که یه فرصت طلایی براپیشرفته
که خب من ازدست دادم
شایدم تقدیر به من غلبه کرد ومن نتونستم بهش غلبه کنم
تااینجاش که زیاد خوب نبوده
ازاینجا به بعدش امیدوارم خوب شه به امیدخدا
ولی ازحق نگذریم باعث شد سرم به سنگ بخوره وکمی بزرگ شم ولی زخمی که زد خیلی بزرگه


خوب میشه ازش استفاده کرد
وتواین دوران باید به احساسات غلبه کرد وباجدیت تمام درس خوند
 
پاسخ : حرفِ آخر

خب.
کنکور عزیز نفرت انگیز.
حقیقتش من قبل ورود به وادی کنکوری شدن ، خیلی تصور شبک ُ پیکی ازکنکور داشتم.حتی دوسش داشتم :-" ولی حقیقت اینه که با ورود بهش و جلو رفتن توش ، ثانیه ثانیه متنفر تر میشدم ازش.یعنی کاملا دوره ی 18سالگی م رو به هدر داد به بدترین شکل ممکن.
و خب سخت بود ، خیلی سخت گذشت.البته از لحاظ درس ــا نه . حداقل من به شخصه چیزی از زندگیم رو حذف نکردم واسه ی کنکور.اما شاید دقیقا بدیش همین بود.گاهی آدما نتیجه براشون مهم نیست.کارای متفرقه میکنن ُ خوشحالن.گاهی آدما براشون نتیجه مهمه . و همین هل شون میده به سمت تلاش بیشتر و رفتن به سمت هدفشون.خب من نتیجه واسم مهم بود ، اما نمیتونستم از خیلی از چیزام بگذرم . و خب این زجر م میداد ، که مهمه تش چی بشه ، اما تلاشی در اون راستا انجام نمیدادم.نه این که نخوام انجام بدم.از لحاظ روحی نمیتونستم.
اعتقاد ندارم که کنکور بزرگم کرده باشه یا کار مفیدی توی زندگیم بوده باشه.اما برای شخص من ، یادم داد که بدتر از بد همیشه وجود داره. و همینطور بهتر از بهتر. و خب کاری که باهام کرد ، بنظرم این بود که کاملا خورد م کرد ، و من الان فرصت دارم که این تیکه های خورد شدم ُ ، اون جوری که دلم میخواد بچینم و خودم رو بسازم.

وخب حس م اینه که اگه کنکور یه آدم باشه ُ یه روزی برای یادآوری سال پیش دانشگاهی بیاد جلو بگه "هی خاطراتت از زمان با من بودن رو یادت میاد یا نه ، یا مثلا چطوری ُ اینا "واکنشم مثل پسری لات خواهد بود که تف میندازه تو صورت طرف مقابل و میگه "هی رفیق برو به جهنم " :-" :-" :D

×اصلا نمیدونم چرا "حرف آخر" ــم باید این شکلی باشه:-"
 
پاسخ : حرفِ آخر

"کنکور94"

Enter

گوگل در 0.16 ثانیه چیزی حدود 1,190,000 نتیجه رو نشون میده

_ اخبار کنکور 94 - کانون فرهنگی آموزش

_ تحلیل و پاسخ کنکور 94 - کانون فرهنگی آموزش

_ 3 تغییر در کنکور 94 - روزنامه جام جم

...


و 1,189,997 نتیجه ی دیگه ...


همه چی مثل یه سونامی بود ...

از دور میومد ... زلزله های شدید زیرِ آب ... من حسش میکردم ...

برام هیجان انگیز بود ...

پارسال این موقع ها حالم خیلی خوب بود

نه اینکه الان بد باشما ... نه ... ولی خب میتونم بگم حتی بی حس تر از اون روزای اردیبهشت ماهم که میگفتم: کاش فقط تموم شه!

اوهوم ... برام هیجان انگیز بود

همه چی مثل یه سونامی بود ...

وقتی به من رسید به اندازه "21 خرداد 94" ارتفاع داشت!

...

"سونامی وحشتناکه .. خیلی چیزا رو نابود میکنه"

جمله ای شبیه به جمله ی بالارو یه جایی تو مارس 2011 خیلی میشنیدم ... سونامی ژاپن!

من اونموقع فقط 14 سالم بود ... تازه میخواستم آزمون سمپاد و مدارس نمونه دولتی رو بدم که وارد دبیرستان بشم!

حس میکردم " آدم وقتی میره دبیرستان خیلی گنده میشه! "

اون موقع ها هیچ تصویری از "کنکور" تو ذهنم نبود .. خیلی دور میدیدمش!

اون موقع ها فقط به این فک میکردم که " آدم وقتی میره دبیرستان خیلی گنده میشه! "

راستشو بخوای خیلی زود گذشت ... لرزه های زیرِ آب از همون موقع ها شروع شد

وقتی به کناره ی دریا رسید به اندازه "21 خرداد 94" ارتفاع داشت!

همه چی مثل یه سونامی بود ...

آره ... سونامی خیلی چیزا رو نابود کرد

خیلی آرزوها رو ... خیلی صندلی ها رو ...

همه چی تو یه لحظه اتفاق افتاد ..

همون لحظه که مداد مشکی روی مستطیل هایی خالی میرقصید!

همون لحظه که صفحه سنجش آپدیت میشد!

حالا من، یه آدم سونامی زده،

امروز نه خوبم نه بد! نه خوشحالم نه ناراحت!

نشستم توی ساحل ...

یک طرف منظره ای که انتظارش نمیرفت، منظره ای که بعدها شاید برام زیباترین اتفاق بوده باشه ...

یک طرف دریای آرومی که خالی از هر لرزه ی زیرِ آب ئه.

و هیچ حسی وجود نداره که " آدم وقتی میره دانشگاه خیلی گنده میشه! " : )




همه چی مثل یه سونامی بود ...

:)
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Back
بالا