- شروع کننده موضوع
- #1
mysterious queen
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 1,058
- امتیاز
- 4,964
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان٣
- شهر
- مشهد
سواد رسانهای (Media Literacy) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.
این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد.
سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد.
دكتر يونس شكرخواه:
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حذف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به عنوان محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه ازعدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه الزاما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند. پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید الزاما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوا مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد. [nb]يونس شكرخواه؛ سواد رسانه اى چيست؟[/nb]
ضرورت سواد رسانهای
تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتی به عنوان مثال تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده است، یا زمانی که یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است ازهمین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین وزمان میبارد همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری برسر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند، همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مثل اینکه حالا مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند؛ مراقب هستند که در غذایی که مصرفمیکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از آسمان اطلاعات را تامین کند.
در حا حاضر در بسيارى از كشورهاى دنيا سواد رسانه اى به عنوان واحد درسى در مدارس ارائه مى شه و كشورهايى مثل ژاپن، كانادا، آمريكا مالزى و روسيه از پيشگامان آموزش سواد رسانه اى هستند. [nb]بررسى آموزش سواد رسانه اى در كشورهاى كانادا و ژاپن [/nb]
در كشور ما امّا اين موضوع علاوه بر اين كه اهميت زيادى به ش داده نشده، منابع كافى هم براى بررسى ش وجود نداره.
حالا اين جا علاوه بر تشريح بيشتر سواد رسانه اى، مى خوايم در اين باره حرف بزنيم كه:
١. شما در رويارويى تون با رسانه ها و به ويژه مهم ترين رسانه يعنى اينترنت، مقوله ى سواد رسانه اى رو مدنظر قرار مى دين؟ اگه آره چه طورى و چه برنامه اى داريد؟
٢. خودتون براى بالاتر رفتن سطح سواد رسانه اى تون چه كار مى كنيد؟
این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد.
سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفره رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد.
دكتر يونس شكرخواه:
در گام اول باید گفت سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانهای به خصوص وقتی درباره رسانههای جمعی حذف میزنیم میتواند سنجش نسبت هر محتوا با عدالت اجتماعی باشد.
به دیگر سخن، هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که بر اساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه - به عنوان محصول نهایی - با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر. به عبارت بهتر، خواننده یا بیننده یا شنونده یک مضمون رسانهای بهتر است رابطه و نسبت محتوای یک رسانه با عدالت را در نظر گرفته و نزدیکی یا دوری محتوای یک رسانه ازعدالت را طرف توجه قرار دهد تا همیشه در ارتباط با رسانه به جای تسلیم بودن و یا تسلیم شدن به رابطه یکسویه و انفعالی، رابطهای فعالتر وتعاملیتر داشته باشد.
باید به گفته افزود که هر نظام رسانهای دارای یک سلسله مراتب است که اجزای آن قابل تجزیه و تحلیل و شناسایی است، همچنین همین سلسله مراتب است که محصول نهایی رسانه یا همان محتوای رسانه را میسازد. رفتار و بافت این سلسله مراتب در واقع شبیه یک کارخانه است؛ در کارخانه هم تمام اجزا؛ اعم از زیرساختها، نرم افزارها، نیروی انسانی و غیره؛ دست به دست هم میدهند تا محصول نهایی خود را با توجه به اهداف از پیش تعریف شده؛ تحویل مصرف کننده بدهند.
شاید یک تفاوت مهم در مقایسه رسانهها و کارخانهها این باشد که در رسانهها کار به گونهای صورت میگیرد که مصرف کننده گمان کند یک حقیقت محض را دریافت کرده که عاری از پیشداوری یا القاءگری است. البته شاید بعضی از کارخانهها هم مهر استاندارد را به همین منظور بر کالای نامرغوب بزنند؛ تا مصرفکننده گمان کند یک جنس مرغوب دریافت کرده است.
پس به این ترتیب میتوان گفت؛ محصول نهایی یک رسانه الزاما آینه دنیایی که آنرا پوشش میدهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان باشد؛ یا شکل تحریف شدهای از جهان باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه میتواند در خدمت تثبیت یک جریان؛ گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاما عدالتجو؛ رهاییبخش و آزادیگرا نباشد. بنابراین؛ چنین محصول رسانهایی نمیتواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی است که درصدد عدم تامین عدالت و یا سلب عدالت اجتماعی هستند. پس؛ میتوان این نکته را در نظر داشت که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید الزاما ممکن است به صلاح اجتماع و یا عامه مردم نباشد. به عنوا مثال در نظر بگیرید بازتاب تهاجم اسرائیل به غزه را در رسانههای گوناگون جهان که هر کدام از زاویهای به بازتاب آن پرداختند
در اینجا لازم است دوباره اشاره کنم به این نکته که سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است و اگر قرار است از سفره رسانهها انتخابهای دقیق و درستی داشت، آنگاه میتوان بر نقش و جایگاه چنین مهارتهایی بهطور خاص تاکید کرد. [nb]يونس شكرخواه؛ سواد رسانه اى چيست؟[/nb]
ضرورت سواد رسانهای
تا اینجا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانهای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است و وقتی به عنوان مثال تلفن همراه یک نفر به صدا درمیآید این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس گیرنده شده است، یا زمانی که یک مودم میتواند افراد را به جهان بیانتهای اینترنت بکشاند، نشانهای دیگر است ازهمین شرایط حاکمیت اشباع رسانهای بر جهان و یا حالا که میلیونها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه تلویزیونی بر زمین وزمان میبارد همه نیاز دارند به اینکه در برابر چنین فضایی، چتری برسر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند، همه نیاز دارند به اینکه در انتخابهایشان بیشتر دقت کنند، درست مثل اینکه حالا مردم در مورد تغذیه خودشان عمل میکنند. چون مردم اکنون باسوادتر شدهاند؛ مراقب هستند که در غذایی که مصرفمیکنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد، در فضای رسانهای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانههای مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آنها برداشت.
به عنوان مثال زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایتهایی - اعم از شناخته شده و ناشناخته - و چه مقدار از آنرا فرضا در چت رومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستی گامهای خود تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه - فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم و باز به عبارت بهتر؛ در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم چه منافعی در نهایت به دست میآوریم.
پس یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از آسمان اطلاعات را تامین کند.
در حا حاضر در بسيارى از كشورهاى دنيا سواد رسانه اى به عنوان واحد درسى در مدارس ارائه مى شه و كشورهايى مثل ژاپن، كانادا، آمريكا مالزى و روسيه از پيشگامان آموزش سواد رسانه اى هستند. [nb]بررسى آموزش سواد رسانه اى در كشورهاى كانادا و ژاپن [/nb]
در كشور ما امّا اين موضوع علاوه بر اين كه اهميت زيادى به ش داده نشده، منابع كافى هم براى بررسى ش وجود نداره.
حالا اين جا علاوه بر تشريح بيشتر سواد رسانه اى، مى خوايم در اين باره حرف بزنيم كه:
١. شما در رويارويى تون با رسانه ها و به ويژه مهم ترين رسانه يعنى اينترنت، مقوله ى سواد رسانه اى رو مدنظر قرار مى دين؟ اگه آره چه طورى و چه برنامه اى داريد؟
٢. خودتون براى بالاتر رفتن سطح سواد رسانه اى تون چه كار مى كنيد؟