Suspicious Girl - ۱۹۹۴۸

[Suspected Girl]

«دسته‌بندیِ کتاب‌های من تویِ قفسه» :

خوانده‌شده:[nb]به‌ترتیبِ خواندن.[/nb]

الف) رُمـان

• وقتی مُژی گم شد | حمیدرضا شاه‌آبادی
• بادبادَک‌باز | خالد حسینی
• شازده‌کوچولو | آنتوان دوسنت اگزوپری
• سَمفونیِ مُردگان | عباس معروفی
• رویِ ماهِ خداوند را ببوس | مصطفی مستور
• بیگانه | آلبر کامو
• رویایِ نیمه‌شب | مظفر سالاری
• ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد | پائولو کوئیلو
• بانوی آبی‌ها | راضیه تجار
• بوفِ کور | صادق هدایت
• اسماعیل | امیرحسین فردی

ب) مجـــموعه داسـتان و داسـتان‌کــوتاه

• لبخندِ انار | هوشنگ مرادی کرمانی
• لیلی نام تمامِ دخترانِ زمین است | عرفان نظرآهاری
• من هشتُمینِ آن هفت‌نفرم | عرفان نظرآهاری
• نهنگی در سینه‌ات می‌تَپَد | عرفان نظرآهاری
• هدیه‌ی ولنتاین | سارا عرفانی
• قاصدک | علی مؤذنی
• دخترانِ خرمشهر | اختر دهقانی
• دوستی که هیچ‌وقت نمی‌میرد | هادی قطبی

ج) نــمایشـنامه و فــیلمــنامه

• امپراطورِ عشق | بهزاد بهزادپور

د) شــعر

• طوفانِ واژه‌ها | سیّد حمیدرضا برقعی

هـ) هَــمشهری‌داســتان

• داستانِ همشهری-مُرداد۹۴
• داستانِ همشهری-شهریور۹۴

در حالِ خواندن:

• پنجره‌چوبی | فهیمه پرورش
• هستی | فرهاد حسن‌زاده

می‌خواهم بخوانم:

• رمزِ موفقیّت در زندگی | دیل کارنگی
• کاترینِ کبیـر | هانری تراوایا
• منطق‌صوری | دکتر محمد خوانساری
• چشم‌هایش | بزرگ علوی

ناتمام:

• عقایدِ یک دلقک | هاینریش بل

اوّلاً : برای نوشتنِ پُست ها ترتیب و چارچوبِ خاصّی ندارم. گاهی ممکنه نقد کنم، گاهی خُلاصه، گاهی بخشی از متنِ کتاب و...
دوّماً : بعداً، کم‌کم به‌ترتیب درباره ی کتاب‌ها پُست می‌ذارم. امّا بعضی از کتاب‌ها رو به دلیلِ این‌که مدّتِ زیادی از خوندن‌شون می‌گذره یا جذّابیتِ خاصی نداشتن پستی دربارشون نمی‌ذارم.
سوّماً : گودریدزِ هر کتاب رو[nb]در صورتِ وجود[/nb] توی پُست‌هام می‌ذارم و احتمالاً به لیستم‌هم اضافه‌ش می‌کنم.

 

[Suspected Girl]

پاسخ : Suspicious Girl - ۱۹۹۴۸

بادبادک‌باز[nb]The Kite Runner[/nb]
​

نویسنده: خالد حسینی
مُترجم: زیبا گنجی، پریسا سلیمان‌زاده
انتشارات: مُروارید
تعداد صفحات: ۴۱۹

امتیاز میانگینِ گودریدز: 5.00/4.23
امتیاز من: 10.00/9.45​

گودریدزِ کتاب​

در ابتدا...
کتابخوانیِ حرفه‌ایم[nb]تابستانِ ۹۴[/nb] رو با این کتاب شروع کردم، و ارادتِ خاصّی دارم خدمتش.

دربارۀ کتاب:
اوّلین اثرِ منتشر شده از خالد حسینی و نوشته‌شده به زبانِ انگلیسی هستش،و اوّلین اثرِ یک نویسنده‌ی افغانی به زبان "انگلیسی" محسوب می‌شه. در سالِ 2007 فیلمی هم بر اساسِ این‌کتاب ساخته شده. و برایِ یک غیرافغانی می‌تونه معرّف بسیاری از فرهنگ و رسوماتِ افغانستان باشه.

خلاصۀ داستان:
داستان دربارۀ امیر، تک‌پسری نویسنده، اشراف‌زاده و از قومِ پشتون هستش که مادرش رو هنگامِ توّلد از دست داده و این دلیلی شده برای این‌که پدرش-که عاشقِ مادر بود- از امیر بدش بیاد. امیر از وقتی که چشم باز کرده با حسن-پسرِ خدمتگذارِ خانه- که مسلمان‌ و از قومِ هزاره‌ای هاست همبازی و رفیق بوده ولی در عین‌حال محبّت‌خاصی که پدر امیر همیشه به حسن داشته باعث حسودی امیر می‌شه و امیر در۱۲ سالگی به حسن ظلمِ بزرگی می‌کنه که تا سال‌ها باعثِ عذاب‌وجدان‌ش می‌شه.
در سال۱۹۷۹ با حملۀ طالبان به افغانستان امیر و پدرش زندگیِ اشرافی خودشون رو رها می‌کنن و به کالیفرنیا فرار می‌کنن و اون‌جا زندگی سختی رو شروع می‌کنن.
امیر توی کالیفرنیا عاشق می‌شه و ازدواج خوبی رو داره ولی تنها مشکل‌شون اینه‌که نمی‌تونن بچّه‌دار شن. پدر امیر در اثرِ مریضی فوت می‌کنه و تازه اونموقع‌ست که چشمِ امیر به‌روی یک‌سری حقایق باز می‌شه.
امیر برای ادای دینِ خودش به حسن-که با زنش هردو توسطِ طالبانی‌ها کشته‌شدن- به افغانستان برمیگرده تا پسرش رو نجات بده.
این بین یه‌سری اتفاقاتِ جذّاب دیگه‌ای می‌افته و در انتها امیر راضی می‌شه که سهراب رو به فرزندخوندگی بگیره.

فَرازی از متنِ کتاب:
«بابا گفت: اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می‌دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می‌دزدی، حق بچه‌هایش را از داشتن پدر می‌دزدی. وقتی دروغ می‌گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می‌دزدی. وقتی تقلب می‌کنی، حق را از انصاف می‌دزدی. می‌فهمی؟»

نتیجه: کتاب محشریه، به‌شدت توصیه می‌شه.