- شروع کننده موضوع
- #1
miena.m
کاربر فوقحرفهای
فرار از زندان (به انگلیسی: Prison Break) مجموعهٔ تلویزیونی درام آمریکایی ساختهٔ پل شیورینگ است. این سریال از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ در قالب چهار فصل و توسط شبکه رسانهای فاکس پخش شد. داستان آن در مورد دو برادر است که یکی از آنها به خاطر جرم مرتکب نشده به مرگ محکوم شده و دیگری برای نجات برادر خود نقشهای استادانه میکشد. تهیهکنندگان این سریال شرکت آدلستین پاروز و فاکس قرن بیستم بودند. در کنار پل شیورینگ که خالق این اثر است، مت اولمستد، کوین هوکس، مارتی آدلستین، دان پاروز، نیل اچ. موریتز و برت رتنر سازندگان اختصاصی این سریال هستند. همچنین برت رتنر کارگردان اولین قسمت این مجموعه بود. موسیقی این سریال را رامین جوادی ساخت و در سال ۲۰۰۶، نامزد دریافت جایزه امی بهترین موسیقی متن شد.
فرار از زندان (فصل ۱)
فصل اول مربوط به نجات لینکلن باروز از زندان است. وی به اتهام قتل برادر معاون رئیس جمهور ترنس استیدمن به مرگ محکوم شده، در حالی که او واقعاً این کار را انجام ندادهاست. او در زندان ایالتی فاکس ریور، منتظر فرارسیدن روز اجرای حکمش است. برادر او مایکل اسکافیلد که یک نابغه و مهندس سازه است، نقشهای برای فرار لینکلن طراحی میکند. مایکل دست به یک جرم میزند تا به زندان فاکس ریور برود. در زندان او برای راه پیدا کردن به درمانگاه، ادعا میکند که دیابت نوع یک دارد و با دکتر سارا تانکردی آشنا میشود. همزمان وکیل و معشوقهٔ سابق لینکلن، یعنی ورونیکا داناوان که یک وکیل است، دوباره تحقیقاتش را شروع میکند تا بیگناهی لینکلن را اثبات کند. مشخص میشود که سازمان برای لینکلن پاپوش درست کردهاست. پدر لینکلن و مایکل سالها پیش برای سازمان کار میکرده و بعد از خروجش از سازمان علیه آنها کار میکند. به همین دلیل سازمان برای انتقام، این کار را کرده است. مایکل و لینکلن به همراه شش زندانی دیگر، فرناندو سوکره، تئودور بگول، بنجامین مایلس فرانکلین، جان آبروزی، توئینر و هیوایر در قسمت آخر این فصل، از زندان میگریزند.
فرار از زندان (فصل ۲)
فصل دوم، هشت ساعت پس از فرار آغاز میشود. هشت فراری تقریباً از هم جدا شدهاند و هر کدام به دنبال اهداف خود میروند. براد بلیک که افسر نگهبان زندان بود، از کارش اخراج میشود و بعد از این به دنبال فراریها میرود تا با دستگیری آنها پولی به جیب بزند. چند نفر از این فراریها به دنبال گنج ۵ میلیون دلاری چارلز وستمورلند میروند که او آن را چندین سال پیش زیر خاک پنهان کردهاست. الکساندر ماهون مأمور افبیآی است که از طرف سازمان مأمور میشود تا مایکل و برادرش را که به دنبال سرنگونی رئیسجمهور فعلی (همان معاون رئیس جمهور و یکی از اعضای سازمان) هستند را متوقف سازد. همچنین سازمان، پدر سارا را (فرانک تانکردی، فرماندار شیکاگو) به قتل میرساند. به دنبال این، سارا به مایکل و لینکلن میپیوندد تا با هم علیه رئیس جمهور کار کنند. پل کلرمن، از مأمورین سابق سازمان، به آنها میپیوندد. همچنین چندین نفر از فراریها دستگیر یا کشته میشوند. برادران به همراه سارا، تیبگ، بلیک و ماهون به پاناما میروند و در آنجا مایکل، تیبگ، بلیک و ماهون به زندان سونا میافتند.
فرار از زندان (فصل ۳)
در فصل سوم، مایکل باید نقشهای برای فرار از زندان سونا طراحی کند. سازمان الجی (پسر لینکلن) و سارا را گروگان میگیرد و او را مجبور میکند تا جیمز ویسلر را که یکی از اعضای سازمان است، از آن زندان فراری دهد. گرچن مورگان مأمور سازمان است که کارهای این دو برادر را دنبال میکند. سوکره نیز به پاناما میآید و در فرار به مایکل کمک میکند. به دلیل تأخیر در فرار، گرچن یک سر نشان لینکلن میدهد و ادعا میکند که او سارا را کشتهاست. مایکل با طراحی نقشهای زیرکانه چندین زندانی را که میخواهند فرار کنند، فریب میدهد و خودش به همراه ماهون، ویسلر و یک پسر نوجوان پانامایی از زندان میگریزند. همچنین سوکره بعد از فرار به دلیل هویت جعلی به زندان سونا میافتد.
فرار از زندان (فصل ۴)
در فصل چهارم مشخص میشود که زندانیان سونا شورش کردهاند و سوکره به همراه تیبگ و بلیک از آنجا گریختهاند. همچنین مشخص میشود که سارا زندهاست. در این فصل دانالد سلف که یکی از مأموران امنیت ملی است به پیش مایکل و دوستانش میآید و میگوید که آنها با پیدا کردن دستگاهی به نام سیلا میتوانند سازمان را نابود کنند و آزادی خودشان را تضمین سازند. در طول این فصل مایکل و همراهانش به دنبال این دستگاه هستند و بلیک نیز در این راه، جان خود را از دست میدهد. در آخر آنها سیلا را به دست میآورند و رئیس و همه اعضای سازمان دستگیر میشوند. همچنین مشخص میشود مادر مایکل، کریستینا اسکافیلد زنده است و در طول این سالها برای سازمان کار میکرده است. او میخواهد سیلا را از چنگ مایکل دربیاورد که در آخر توسط سارا کشته میشود.
در دو قسمت پایانی سریال پس از پیدا شدن سیلا و انحلال سازمان، مایکل و سارا با هم ازدواج میکنند و همه به رقص و پایکوبی مشغول میشوند تا این که پلیس سارا را به جرم قتل کریستینا اسکافیلد دستگیر میکند. مدرکی موجود نیست که قتل او دفاع از خود بوده و و به احتمال زیاد سارا محکوم خواهد شد. به همین علت مایکل نقشهای برای فراری دادن او از زندان میریزد و در هنگام اجرای این نقشه، مایکل توسط برق کشته میشود. او آزمایشهای پزشکی خود را که نشان دهنده مرگ احتمالی وی تا سه ماه دیگر است، برای سارا و برادرش کنار گذاشته بود تا آنها را بخوانند و همچنین فیلمی را که از خود ضبط کرده بود به الکس ماهون داده است تا آن را به سارا و برادرش بدهد تا علت کار او را درک کنند.
سکانس آخر این سریال، چهار سال بعد را نشان میدهد که سوکره، ماهون، لینکلن به همراه پسر و همسر جدیدش و سارا به همراه فرزندی که از مایکل به دنیا آورده، در پاناما زندگی میکنند. سارا نام فرزندش را نیز مایکل گذاشته. در سالروز مرگ مایکل، آنها به آرامگاه او میروند.
فرار از زندان (فصل ۱)
فصل اول مربوط به نجات لینکلن باروز از زندان است. وی به اتهام قتل برادر معاون رئیس جمهور ترنس استیدمن به مرگ محکوم شده، در حالی که او واقعاً این کار را انجام ندادهاست. او در زندان ایالتی فاکس ریور، منتظر فرارسیدن روز اجرای حکمش است. برادر او مایکل اسکافیلد که یک نابغه و مهندس سازه است، نقشهای برای فرار لینکلن طراحی میکند. مایکل دست به یک جرم میزند تا به زندان فاکس ریور برود. در زندان او برای راه پیدا کردن به درمانگاه، ادعا میکند که دیابت نوع یک دارد و با دکتر سارا تانکردی آشنا میشود. همزمان وکیل و معشوقهٔ سابق لینکلن، یعنی ورونیکا داناوان که یک وکیل است، دوباره تحقیقاتش را شروع میکند تا بیگناهی لینکلن را اثبات کند. مشخص میشود که سازمان برای لینکلن پاپوش درست کردهاست. پدر لینکلن و مایکل سالها پیش برای سازمان کار میکرده و بعد از خروجش از سازمان علیه آنها کار میکند. به همین دلیل سازمان برای انتقام، این کار را کرده است. مایکل و لینکلن به همراه شش زندانی دیگر، فرناندو سوکره، تئودور بگول، بنجامین مایلس فرانکلین، جان آبروزی، توئینر و هیوایر در قسمت آخر این فصل، از زندان میگریزند.
فرار از زندان (فصل ۲)
فصل دوم، هشت ساعت پس از فرار آغاز میشود. هشت فراری تقریباً از هم جدا شدهاند و هر کدام به دنبال اهداف خود میروند. براد بلیک که افسر نگهبان زندان بود، از کارش اخراج میشود و بعد از این به دنبال فراریها میرود تا با دستگیری آنها پولی به جیب بزند. چند نفر از این فراریها به دنبال گنج ۵ میلیون دلاری چارلز وستمورلند میروند که او آن را چندین سال پیش زیر خاک پنهان کردهاست. الکساندر ماهون مأمور افبیآی است که از طرف سازمان مأمور میشود تا مایکل و برادرش را که به دنبال سرنگونی رئیسجمهور فعلی (همان معاون رئیس جمهور و یکی از اعضای سازمان) هستند را متوقف سازد. همچنین سازمان، پدر سارا را (فرانک تانکردی، فرماندار شیکاگو) به قتل میرساند. به دنبال این، سارا به مایکل و لینکلن میپیوندد تا با هم علیه رئیس جمهور کار کنند. پل کلرمن، از مأمورین سابق سازمان، به آنها میپیوندد. همچنین چندین نفر از فراریها دستگیر یا کشته میشوند. برادران به همراه سارا، تیبگ، بلیک و ماهون به پاناما میروند و در آنجا مایکل، تیبگ، بلیک و ماهون به زندان سونا میافتند.
فرار از زندان (فصل ۳)
در فصل سوم، مایکل باید نقشهای برای فرار از زندان سونا طراحی کند. سازمان الجی (پسر لینکلن) و سارا را گروگان میگیرد و او را مجبور میکند تا جیمز ویسلر را که یکی از اعضای سازمان است، از آن زندان فراری دهد. گرچن مورگان مأمور سازمان است که کارهای این دو برادر را دنبال میکند. سوکره نیز به پاناما میآید و در فرار به مایکل کمک میکند. به دلیل تأخیر در فرار، گرچن یک سر نشان لینکلن میدهد و ادعا میکند که او سارا را کشتهاست. مایکل با طراحی نقشهای زیرکانه چندین زندانی را که میخواهند فرار کنند، فریب میدهد و خودش به همراه ماهون، ویسلر و یک پسر نوجوان پانامایی از زندان میگریزند. همچنین سوکره بعد از فرار به دلیل هویت جعلی به زندان سونا میافتد.
فرار از زندان (فصل ۴)
در فصل چهارم مشخص میشود که زندانیان سونا شورش کردهاند و سوکره به همراه تیبگ و بلیک از آنجا گریختهاند. همچنین مشخص میشود که سارا زندهاست. در این فصل دانالد سلف که یکی از مأموران امنیت ملی است به پیش مایکل و دوستانش میآید و میگوید که آنها با پیدا کردن دستگاهی به نام سیلا میتوانند سازمان را نابود کنند و آزادی خودشان را تضمین سازند. در طول این فصل مایکل و همراهانش به دنبال این دستگاه هستند و بلیک نیز در این راه، جان خود را از دست میدهد. در آخر آنها سیلا را به دست میآورند و رئیس و همه اعضای سازمان دستگیر میشوند. همچنین مشخص میشود مادر مایکل، کریستینا اسکافیلد زنده است و در طول این سالها برای سازمان کار میکرده است. او میخواهد سیلا را از چنگ مایکل دربیاورد که در آخر توسط سارا کشته میشود.
در دو قسمت پایانی سریال پس از پیدا شدن سیلا و انحلال سازمان، مایکل و سارا با هم ازدواج میکنند و همه به رقص و پایکوبی مشغول میشوند تا این که پلیس سارا را به جرم قتل کریستینا اسکافیلد دستگیر میکند. مدرکی موجود نیست که قتل او دفاع از خود بوده و و به احتمال زیاد سارا محکوم خواهد شد. به همین علت مایکل نقشهای برای فراری دادن او از زندان میریزد و در هنگام اجرای این نقشه، مایکل توسط برق کشته میشود. او آزمایشهای پزشکی خود را که نشان دهنده مرگ احتمالی وی تا سه ماه دیگر است، برای سارا و برادرش کنار گذاشته بود تا آنها را بخوانند و همچنین فیلمی را که از خود ضبط کرده بود به الکس ماهون داده است تا آن را به سارا و برادرش بدهد تا علت کار او را درک کنند.
سکانس آخر این سریال، چهار سال بعد را نشان میدهد که سوکره، ماهون، لینکلن به همراه پسر و همسر جدیدش و سارا به همراه فرزندی که از مایکل به دنیا آورده، در پاناما زندگی میکنند. سارا نام فرزندش را نیز مایکل گذاشته. در سالروز مرگ مایکل، آنها به آرامگاه او میروند.