حقیقت یا تصویری از حقیقت؟

  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #1

admin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
856
امتیاز
1,861
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
89
به نظر شما چیزهایی که ما می بینیم حقیقت هستند یا تصویری از حقیقت ؟

یک مثال جالب هست که بهش میگن غار افلاطون. به این توضیحش دقت کنید و بعدش عکس رو ببینید.

ابتدا یک غار را در نظر بگیرید، که در آن تعدادی انسان در حالی که به دیوار غل و زنجیر شده‌اند، به طوری که همیشه رویشان به سمت دیوار روبه‌رو بوده‌است و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکرده‌اند. در پشت این افراد آتشی روشن است و در جلوی این آتش نیز مجسمه‌هایی قرار دارند و هنگامی که حرکت می‌کنند سایهٔ آنها بر دیوار روبه‌رو می‌افتد. در واقع این مجسمه‌ها همان اعتقادات و عقاید این گروه از افراد هستند که سایهٔ آنها بر روی دیوار منعکس می‌شود.

در این میان، ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته‌است باز می‌گردد. و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت خود را می‌بیند و سپس از دهانهٔ غار به بیرون می‌رود. او تازه متوجه می‌شود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار قرار داشت. در واقع، این جهانِ خارج همان عالم مثل افلاطونی است که شخص، هنگامی که به آن می‌رسد متوجه می‌شود که حقایقِ جهان چیزی جز این است و داخل غار کجا و خارج آن کجا! شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کرده‌است تصمیم می‌گیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند. و هنگامی که به سوی آنان می‌رود تا آنها را نسبت به جهانِ خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بسته‌اید، با برخورد سرد زندانیان مواجه می‌شود، وآنان حرف وی را دروغ می‌پندارند.
 

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
و اینگونه بود که مطهری در سایت جدید شروع کرد به تولید محتوا...
الان همه مشغول پیدا کردن دنبال کنندگان ودنبال شوندگان وپیدا کردن روابط بین کاربران هستن...
اونایی هم که پروفایل تک تک کاربرا رو بررسی کردن دارن چت میکنن:د...فکر نکنم کسی حس تولید محتوا داشته باشه:د

موضوع مشابه با این موضوع قبلن وجود داشت تو انجمن فلسفه....صرفن برای بالا بردن تاپیک وشروع بحث کپی میکنم پستمو ویه قسمتهایی رو اضافه میکنم به پست قبلیم:د
..................
.....................
در فلسفه هر شناختی رو علم میگن...
شما میدونین اسم من چیه پس علم دارین به این موضوع وعالمین...
شما خورشید رو میبینین وبهش شناخت دارین پس عالم هستین.
...

در فلسفه اسلامی علم به دو گروه تقسیم میشه:
علم حصولی و علم حضوری

علم حصولی :
یعنی شناخت دنیای اطراف.....مثلن علم به خورشید -ماه-بقیه مردم-جهان اطراف و..
برای علم حصولی سه پایه تعریف میشه.
۱.ذهن ۲.صورت ذهنی ۳. واقعیت خارحی
مثلن در هنگام دیدن خورشید.......خورشید یک واقعیت خارجی هست که خودش بی واسطه نمیتونه تو ذهن شما باشه...بلکه به صورت یک تصور ذهنی در ذهن شما نقش میبنده...


علم حضوری یعنی اینکه اون واقعیت بدون واسطه تو مغز افراد وجود داره......دو پایه داره...
۱. ذهن ۲.واقعیت خارجی
این علم مربوط میشه به انواع حالات انسان مثلن گرسنگی تشنگی ترس درد و...

با این توصیفان میشه فهمید علم حضوری توعی علم خظاناپذیر هست ...قابل درک نیست برای دیگران وفقط توسط خود انسان فهمیده میشه....
همچنین فلسفه اسلامی میگه که علم به وجود خود هم توعی علم حضوریه...



اما از دیدگاه علمی تمام علم مربوط هست به ذهن و حواس پنجگانه انسان که در اثر تجربیات و سر وکار داشتن با ماده ها به دست میاد....
مثلن همکاری بین مغر وگیرنده های بدن باعث میشه اجسام رو ببینیم وازشون تصوری داشته باشیم....یا احساس گرسنگس کنیم....
انسان میتونه رنگهارو ببینه چون گیرنده های بینایی داره برای اون طول موجها....و با مغز میتونه درک کنه....اما فرابنفش و مادون قرمز رو نمیتونه درک کنه چون گیرنده ای نداره براشون...در حالی که اینها در موجودات دیگه گیرنده دارند......
علم به وجود خود هم مربوط به قسمتی از مغره که حس زنده بودن رو به انسان میده و درصورت مرگ مغزی ویا از کار افتادن اون قسمت شخص هیچ حسی ودرکی از دنیای اطرافش نداره....
علم به گرستگی هم مربوط به مغزه وامکان اشتباه داره
.....
بنابراین تمام حواس وعلم ما مربوط به مغزمون وگیرنده هامونن وهمه اینها توشون امکان حطا هست....
دنیا به این شکلی نیست که ما میبینیم چون گیرنده های ما خیلی خیلی محدودن....قوی ترین حس انسان که حس بیناییشه فقط برای طیف کوچکی از امواج الکترو مغتاطیس گیرنده داره...
حتا ممکن هست دنیایی نباشه-انسانی نباشه وهمه اینها فقط یک اختلال باشن ....ممکنه دنیا باشه وشما زنده باشین ولی من مرده باشم واین چیزی که الان تصوز میکنم به خاطر تحریک سیسنم عصبیم باشه.....
................
................
..............
............
تو کتاب تاریخ فلسفه غرب بود فکر کنم خوندم یا کتاب شناخت فلسفه سقراط.
درباره استاد سقراط وعقاید اون وتاثیرش روی عقاید سقراط توضیح داده بود...(اسم این طرف خیلی سخته:دهیچ وقت یادم نمیمونه:د)

میگن که پایه مکتب شک گرایی توسط استاد سقراط گذاشته شده وخوب استاد سقراط بر خلاف دکارت که معتقد بود وجود داره...به وجود خودش هم شک داشت..
دلیل ریشه های شک گرایی تو فلسفه سقراط رو هم به تاثیر عقاید استادش روی عقاید اون نسبت میدن.
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
حقیقت رو ببینیم یا تصویری از حقیقت, چه فرقی میکنه؟ :-"
فکر کنم نه حقیقت رو میبینیم..نه تصویری از حقیقت رو...حقیقت شی نیست که تصویرش دیده شه...
استفاده از وازه تصور حقیقت درست تر باشه به نظرم:د
.......
حالا اگه تعداد این افرادیکه ادعا میکنن بیرون غار رو دیدین خیلی زیاد باشه و حرفهاشون حتا نقض کنه همدیگرو چیکار باید کرد؟

....
پ.ن
فکر کردم این یوزر یوزر صالح ملکی(همون زنجانیه هست)
نگو کریزی بویه که هی اسپم خلاقانه طور میده :د
 

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
تصور حقیقت یعنی چی ؟! اصلا حقیقت یعنی چی؟

+من کجام؟ شما کیین؟! :-"
خیلی عالی بود:د
بهترین پستی که میشه داد تو انجمن فلسفه:د

اصلن تصور یعنی چی؟
من چیه؟
مکان چیه که من بخوام توش باشم یا تو بخوای توش باشی؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #7

admin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
856
امتیاز
1,861
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
89
حقیقت رو ببینیم یا تصویری از حقیقت, چه فرقی میکنه؟ :-"
فرقش زیاده. فرقش اینه که تصویر حقیقت شناخت ناقص و یا حتی غلطی از حقیقت به ما میده و باید دنبال حقیقت باشیم.

تصور حقیقت یعنی چی ؟! اصلا حقیقت یعنی چی؟
یعنی شناخت و برداشت ظاهری شما
 
ارسال‌ها
919
امتیاز
4,443
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
تهران
فرقش زیاده. فرقش اینه که تصویر حقیقت شناخت ناقص و یا حتی غلطی از حقیقت به ما میده و باید دنبال حقیقت باشیم.
خب حقیقت چی بود که دنبالش باشیم ؟ معیار برای درستیِ تصویرِ درست از حقیقت چیه؟ چرا به دنبال حقیقت بودن خوبه؟ :-"

یعنی شناخت و برداشت ظاهری شما
عمق برداشت و شناخت رو با چی میشه سنجید؟ :-"

+ من کیم اینجا کجاس : )))
 

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
خب حقیقت چی بود که دنبالش باشیم ؟ معیار برای درستیِ تصویرِ درست از حقیقت چیه؟ چرا به دنبال حقیقت بودن خوبه؟ :-"


عمق برداشت و شناخت رو با چی میشه سنجید؟ :-"

+ من کیم اینجا کجاس : )))
..................
به نظرم بهتره به جای حقیقت وتصویر حقیقت از وازه یقین وآگاهی استفاده کنیم...
حقیقت یجورایی ربطی به شناخت ودرک وعلم نداره...وذات چیزی رو میگیم...
تصویر حقیقت رو هم تو قسمت علم حصولی گفتم...
.......
و اما آگاهی رو بخوابم تو مذاهبی مثل اسلام معنی کنیم درکی هست که ما داریم.وممکنه اشتباه باشه..
و یقین هم آگاهی ای هست که قطعن درسته.....
(والبته بین فلسفه غرب وشک گراها تعریف ندارن:د)
هر یقینی با اگاهی به قطعیت یک آگاهی به دست میاد ومیتونه غلط باشه:د
.
بخوایم علمی تر بگیم:د چون آگاهی ما توسط مغزمون هست ومغزمون خطاپذیره...پس هر آگاهی ای میتونه اشتباه باشه...
 

maziar

مازیمون
ارسال‌ها
1,962
امتیاز
6,836
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران، استانبول، کوالالامپور، اُسلو!
دانشگاه
Universitetet i Oslo
رشته دانشگاه
ریاضی، CS، نانو الکترونیک
من نمیدونم الان تو داری به نوع بررسی جهان از نظر Descartes اشاره میکنی یا Hume.

اگه اشاره به نظر دکارت داری، باید اول درنظر بگیری که دکارت یه رشنالیست بوده و شروع بررسیش به این ترتیب شروع شد که تعریف کرد ما چند مدل سوال میتونیم مطرح کنیم.

سوالاتی که جوابشون رو میتونیم بدست بیاریم و مجزا از اتفاقات هستند مثل :‌ 7 + 5 = 12

و پدیده هایی که خارج از بررسی ریاضی هستند، و درواقع تعریف ریاضیات دکارتی برای این بود که بتونه جهان اطراف رو با بدیهیات ریاضی توضیح بده.

ولی برای درک نوع برخورد دکارت در مورد جهان خارج باید اول شک دکارت رو درک کرد و نوع برخورد دکارت با اون شک.
و مثلا بررسی موضوعاتی مثل طول و عرض اجسام.

اگه منظورت Hume عه و اینکه گفته بود که ideas are copies of impressions که موضوع اصلا از این بحث خارج میشه و صرف دونستن اینکه این فرد یک Empiricist ( تجربه‌گرا ‌) هست باید کافی باشی.
ولی بحث Hume خیلی خارج از محیط این موضوعه.

ولی به طور ساده، بهترین روش شناختی ای که ما سراغ داریم برای اشنا شدن و درک محیط اطرافمون Science هست. و من مثل هیوم معتقدم که بهترین شانس ما برای شناخت محیط اطرافمون ( با توجه به اینکه حتا بیشتر جزییات این دنیا در ابعادی هستند که برای چشم ما قابل دیدن نیست ) بهترین روش و راه شناخت و بررسی محیط گذاشتن تمام پایه های شناختیمون روی روش علمی هست.

البته خود ایشون این موضوع رو خیلی قشنگ تر بیان میکنند :

As the science is the ONLY solid foundation for the other sciences, so the only solid foundation we can give to this science itself must be laid on experiences and observation.
( A Treatise of Human Nature , David Hume )​
 

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
من نمیدونم الان تو داری به نوع بررسی جهان از نظر Descartes اشاره میکنی یا Hume.

اگه اشاره به نظر دکارت داری، باید اول درنظر بگیری که دکارت یه رشنالیست بوده و شروع بررسیش به این ترتیب شروع شد که تعریف کرد ما چند مدل سوال میتونیم مطرح کنیم.

سوالاتی که جوابشون رو میتونیم بدست بیاریم و مجزا از اتفاقات هستند مثل :‌ 7 + 5 = 12

و پدیده هایی که خارج از بررسی ریاضی هستند، و درواقع تعریف ریاضیات دکارتی برای این بود که بتونه جهان اطراف رو با بدیهیات ریاضی توضیح بده.

ولی برای درک نوع برخورد دکارت در مورد جهان خارج باید اول شک دکارت رو درک کرد و نوع برخورد دکارت با اون شک.
و مثلا بررسی موضوعاتی مثل طول و عرض اجسام.

اگه منظورت Hume عه و اینکه گفته بود که ideas are copies of impressions که موضوع اصلا از این بحث خارج میشه و صرف دونستن اینکه این فرد یک Empiricist ( تجربه‌گرا ‌) هست باید کافی باشی.
ولی بحث Hume خیلی خارج از محیط این موضوعه.

ولی به طور ساده، بهترین روش شناختی ای که ما سراغ داریم برای اشنا شدن و درک محیط اطرافمون Science هست. و من مثل هیوم معتقدم که بهترین شانس ما برای شناخت محیط اطرافمون ( با توجه به اینکه حتا بیشتر جزییات این دنیا در ابعادی هستند که برای چشم ما قابل دیدن نیست ) بهترین روش و راه شناخت و بررسی محیط گذاشتن تمام پایه های شناختیمون روی روش علمی هست.

البته خود ایشون این موضوع رو خیلی قشنگ تر بیان میکنند :

As the science is the ONLY solid foundation for the other sciences, so the only solid foundation we can give to this science itself must be laid on experiences and observation.
( A Treatise of Human Nature , David Hume )​
@maziar
من نفهمیدم منظورت پستای من بود؟یا مطهری؟یا مال صالح؟وکدوم پست؟یا کدوم قسمتش؟
 
آخرین ویرایش:

maziar

مازیمون
ارسال‌ها
1,962
امتیاز
6,836
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران، استانبول، کوالالامپور، اُسلو!
دانشگاه
Universitetet i Oslo
رشته دانشگاه
ریاضی، CS، نانو الکترونیک
بالا