بررسی و طبقه بندی ضرب المثل های گیلکی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,377
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
امروز تجربه ی زندگی با وضعیت های گوناگون، نسبت به گذشته، آسان‌تر شده است. انسان ها به راحتی سرزمین های مختلف و زندگی های متنوع را تجربه میکنند یا دست کم از طریق رسانه های عمومی، درک شفاف‌تری نسبت به موضوعات گوناگون دارند. شاید این تجربه ی مشترک و گام به گام پیش رفتن به سمت تعبیر دهکده ی جهانی، ضرب‌المثل های ملت ها را بیش از پیش از نظر محتوایی به یکدیگر نزدیک کند.
پیش از این ضرب‌المثل های اقوام مختلف با اعتقادات، باورداشت ها، اقتصاد، اقلیم، محصولات کشاورزی، تنوع حیوانی و... آن قوم ارتباط مستقیم داشتند و فرصت تجربه های مشترک، نسبت به امروز کمتر بود. این پیشروی به سمت تجربه های مشترک، شاید منجر به کم فروغ شدن و نابودی ضرب‌المثل های محلی شود.
ضرب‌المثل ها می‌توانند از نظر محتوایی نامحدود باشند، اما برخی بسامد های موضوعی و ویژگی های متمایز، آن ها را در دسته بندی های خاصی قرار می‌دهد که در این جا به پاره ای از مهم ترین این ویژگی ها پرداخته می‌شود.

محمد پرحلم​
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,377
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
برنج

یکی از عوامل تاثیرگذار در تولید و همه گیر شدن ضرب‌المثل ها، شرایط ویژه ی اقلیمی و محصولات مهم حاصل از آن شرایط است. بدون شک برنج مهم ترین محصول منطقه ی کاسپین در ایران است و بعد از گندم مهم‌ترین غذای مردم ایران و بیشتر مردم جهان محسوب می‌شود. کریم کشاورز می‌نویسد: "از اواخر دوران ساسانیان کشت برنج در گیلان متداول بود و قوت غالب مردم آن‌جا را تشکیل‌ می‌داد" (کشاورز: ۹۷). برنج از منتهی الیه بخش غربی خزر، یعنی شهرستان آستارا تا منتهی الیه بخش شرقی آن در استان گلستان با زندگی بیشتر مردم در‌آمیخته است و بسیاری از آداب و رسوم‌شان را تحت تاثیر قرار داده است. شاید بتوان گفت که به لحاظ کاربرد واژگانی، کنایات، امثال و...؛ برنج بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده است، هم‌چنان که در زندگی‌شان نیز جایگاه ویژه ای داشته و دارد.

آدم بج داره، غم ناره.
.âdəm bəj dare qəm nâre
آدم برنج که دارد، غم ندارد.

بج بجا دینه رنگا گیره، همساده، همساده دینه فن یاد گیره.
bəj bəja dine rənga gire, hamsâde, hamsâde dine fan yad gire
برنج، برنج را می‌بیند رنگ می‌گیرد (رسیده می‌شود)، همسایه همسایه را می‌بیند و از او فن می‌آموزد.

آدم خو فله بوکوبه بختره تا موردومه جوبه بوکوبه.
.âdəm xu fəla bukobe bextərə ta murdumə joba bokobə
آدم پوست شلتوک خودش را خرمن کند بهتر است تا شلتوک دیگران را.

انه سر تانه فوکو، انه پلایه فگیر بوخور.
.anə sərə tana fuko, anə pəlâya fegir buxur
توی سرش بزن و پلویش را از او بگیر و بخور.

ایتا تاچه بجا صد نفر قیمت زنه.
.ita tačə bəja səd nəfər qeymət zəne
یک کیسه برنج را صد نفر قیمت می‌کند.

علاوه بر خودِ برنج، عناصر و برآیند تولید این محصول و همچنین ابزار و آلاتی که در به عمل آمدن آن نقش دارند نیز جایگاه ویژه ای در ضرب‌المثل های گیلکی دارند:

اونی پالدو گاز ایشکنه.
.uni pâldu gâz iškəne
حلوای آرد برنج او دندان می‌شکند. (کنایه از بدشانسی)

انی کلوش‌خانه‌یا آتشا‌گیفته.
.ani kulušə xânəya âtəša giftə
خانه ی گالی‌پوش او را آتش گرفته است. (کنایه از عجول بودن فرد)

بازم دو کله بجار حرفه؟
?bâzam du kələ bəjârə harfə
باز هم حرف دو کرت شالیزار است؟ (کنایه از تکرار همان حرف های گذشته)

بیرون کئخودایه، خانه کولوش موشته.
.birun kexudâyə, xânə kuluš muštə
بیرون از خانه کدخداست، در خانه یک دسته کاه.

فل فوکوفته، فل فاواخت.
.fəl fukoftə, fəl favaxt
سبوس برنج را خرمن کرد و همان را پاک کرد. (کنایه از کار بیهوده)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,377
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
دین و عناصر دینی

مردم این سرزمین مثل سایر نقاط ایران، همواره در سایه ی دین و دینداری و باور‌های مذهبی زیسته اند و خواه و ناخواه از آموزه های آن تاثیر گرفته اند. در ضرب‌المثل های گیلکی، عناصر دینی بیشتر اوقات پیام صرف دینی ندارند، بلکه مردم در زندگی روزمره از این عناصر برای تایید منظور خویش بهره می‌گیرند. به نمونه هایی از این ضرب‌المثل ها توجه کنید.

تی دیلا نماز دره، تی قبله راسته.
.ti dila nəmâzdərə, ti qəblə râstə
اگر نیت داری که نماز بخوانی، قبله ات مستقیم است. (کنایه از تصمیم جدی نداشتن برای کاری)

پول، ایمام حوسئن سره واوه.
.pul, imâm husenə səra vave
پول سر امام حسین(ع) را برید. (کنایه از تاثیرگذار بودن پول در تمام امور)

خو مورده ره‌م قرآن نخوانه.
.xu murdərəm qoran nəxâne
برای مرده‌اش هم قرآن نمی‌خواند. (کنایه از تنبلی بسیار)

پورد صلاته مانه.
.purdə səlâta mane
مثل پل صراط (باریک و خطرناک) است.

موسی هر چی بیده، از کوی طور بیده.
.musâ har či bide az kuiə tur bide
حضرت موسی(ع) هر‌چه دید از کوه طور دید.

دوختره ایمام‌رضا صوندوق میان قوفل بوکونی، خو کاره کونه.
.doxtəra imâm rəza sundoqə miyan qufl
bukuni, xu kâra kune
دختر را درون صندوق امام‌رضا(ع) قفل و بند کنی، کارش را می‌کند.

دوزن دار مچّد خوسه.
.du zən dâr məččəd xusə
کسی که دو زن دارد در مسجد می‌خوابد.

انه ره حوسئن حوسئن به گوش اَیه.
.anə re husen husen bə guš aye
برای او صدای حسین حسین به گوش می‌رسد. (توی باغ نیست)

می بساخته ایمام‌زاده می کمره بزه.
.mi bəsâxtə imâmzâdə mi kəmərə bəzē
امامزاده ی ساختگی من، کمرم را زد.

تی حوسئن حوسئنه چیه، تی سورخه پیرئن دوکونی چیه؟
?ti hosen hosenə čiyə ti sorxə pirân dukuniye čiyə
حسین حسین گفتنت چیست و پیراهن سرخ پوشیدنت چه؟

منبره مانه؛ نه شه فیشادن نه شه سوجانئن.
.mənbəra mâne; na ša fišâdən na ša sujânēn
مثل منبر است؛ نه می‌شود دور ریخت نه می‌شود سوزاند.

مگه مو قرآنه آتیش بزام؟
?magə mu qorâna âtiš bazam
مگر من قرآن را به آتش کشیده‌ام؟

مگه مو سیّد بکوشتم؟
?magə mu syyəd bakuštəm
مگر من سید کشته ام؟

زنه به چپر ایمام رضا.
.zanə bə čəpərə imâm rəza
به چپر امام‌رضا(ع) می‌زند. (کنایه از توسل به هر چیزی)

اما ضرب‌المثل هایی هم هستند که نشان از کارکرد دین و مذهب در ساختار زندگی مردم دارد. مثل ضرب‌المثل های زیر که علاقه ی آنها را به زیارت ائمه و اولیاء الله نشان می‌دهد.

پاییز آموندره چاووشم خایه خاندن.
.paiiz amon dərə čâvušəm xâye xândən
پاییز از راه می‌رسد و چاووشی هم خوانده می‌شود. (توضیح: پس از درو، کشاورزان با چاووشی خوانی به زیارت قبور بزرگان دین می‌رفتند.)

تا چاووش خانه، می دساقرضان مرا جخطرا شه.
.ta čâvuš xanə mi dəsəqərzân məra jextəra še
تا چاووش میخواند من قرض و قوله ام را فراموش میکنم. (بار سفر زیارتی را می‌بندم)

تی حرفا کربلا بزنم.
.ti harfa kərbəla bəzənəm
حرف تو را در کربلا بزنم.

برخی دیگر از ضرب‌المثل ها نیز برگرفته از کتاب مقدس ما قرآن و احادیث پیامبر و ائمه ی اطهار(ع) است.

دونیا تلافی خانه‌یه.
.dunyâ təlâfi xânəyə
دنیا تلافی خانه (خانه ی مکافات) است.

دونیا دکّن دکّایه.
. dunya dəkkən dəkkâye
دنیا دکن دکاست. (هر چه کنی کشت همان بدروی)

دوشمنه ای جور سلام بوگو که تی کولا جه تی سر بکفه
.dušməna ei jur səlâm bugu kə ti kula jə ti sər bəkəfə
به دشمن طوری سلام کن که کلاه از سرت بیفتد.

آوازدئن تا تره اَوَجادم.
.âvâza dən ta təra avaja dəm
بخوان مرا تا پاسخگوی تو باشم. (ادعونی استجب لکم)

تا خودا نخایه ولک از درخت نکفه.
.ta xuda nəxâyə vəlk az dərəxt nəkəfə
تا خدا نخواهد برگ از درخت نمی‌افتد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,377
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
بر خلاف زبان و ادبیات فارسی (نظم و نثر)، که به شدت متأثر از عناصر دینی و تاریخی است، این ویژگی چندان در زبان گیلکی مشهود نیست. از همین روی هرجا که در ضرب‌المثل های گیلکی به تاریخ و عناصر تاریخی یا دینی اشاره ای شده است، اغلب متأثر از عناصر تاریخی و دینی ایران است. به ضرب‌المثل های زیر توجه کنید.

از بند سلیمان بوگرؤخته.
.az bəndə suleymân bugroxtə
از زندان حضرت سلیمان گریخته است.

از هف‌خان روستم دوارسته.
.az haf xânə rustəm dəvarəstə
از هفت خان رستم رد شده است.

من یزید نی‌ام آبه رایا دَوَدَم.
.mən yəzid niyəm âbə râya dəvədəm
من یزید نیستم که راه آب را ببندم.

لشکر سلم و تور باوردی؟
?leškərə səlm o tur bavərdi
لشکر سلم و تور را آوردی؟

غولغوله‌ی رومه؟
?qolqoləyə rumə
غلغله ی روم است؟ (کنایه از سر و صدای زیاد)

هیچ یک از این ضرب‌المثل ها متأثر از تاریخ گیلان نیست و به نوعی رخدادهای تاریخی متأثر از یک سرزمین بزرگتر -ایران- است که گیلان در گوشه‌ای از آن جای گرفته است.
در برخی از ضرب‌المثل های گیلکی، گاه به زبان طعنه با حضرت حق سخن به میان می‌آید.

همه کارا خودا کونه، او جؤر ایسه نیگا کونه.
.hâmə kâra xuda kune u jor ise nigâ kune
همه‌ی کارها را خدا انجام می‌دهد، آن بالا می‌ایستد و نگاه می‌کند.

خودام تی کاره منّه جور در باره.
.xudam ti kâra mənne jur dər barə
خدا هم نمی‌تواند کار تو را درست کند.
 

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,072
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
در ادامه تاپیک!

+اَنه دَس بَزَنی،اَنی خون تی گردن دَکَفه!
دست به اون بزنی خونش وبال گردنت میشود.

+اَنه دوز فاندَم بُبُره دوساق خانه.
از بس غیر قابل اعتماد است دزد دستش نمیدهم ببرد زندان.

+انه کارد بَزَنی،خون نایه!
از شدت خشم پیمانه اش لبریز شده(کارد بهش بزنی خونش درنمیاد)

+انه رب و روب حالی نیه!
رک و راست است و هر انچه به دهانش بیاید می گوید.

+انه ک دینی ،تورنگ سرا میلک دَرِه!
عقلش سرجاش نیست

+اقا بخشه،اقا زن نبخشه
کاسه داغتر از اش

+افتاب به افتاب چل قدم راکونه!
از بس سست است جان ادم را به لب می رساند.

+ا پئر مرد نیه، ا گریه یم کودنی.
اش کشک خالته....

+ا پیله گی ادم،لاره توربِ مانه!
ادم به این گندگی به درد هیچ کاری نمیخورد.

+ارباب خو نوکرا ،ساکوده زای بخشه!
از ارباب چیزی نمی ماسد



تا درودی دیگر بدرود:)
 
بالا