هرسال تابستون ما به عروسی میگذشت (و گند میخورد به برنامه های تفریحی دیگه
) هر دوهفته درمیون درگیر مراسم یکی بودیم که غالبا شامل کسایی میشد ک من برنامه سفتو سختی برای گذروندن تابستونم باهاشون ریخته بودم
(دراین حد که بخت باز میکردم
)
اما ازونجا که انقد همشون زود زود رفتنو نوبت به من رسیده پس حالا حالاها تابستونمون بی عروسیه
.
اول از همه به بچه های فامیل قول دادم برم خونشون باهاشون بازی کنم شبم باید بمونم حتی-_- اولویتم با راضی کردن دل اوناس
بعدش دوسه تا مهمونی بگیرم دوستامو دعوت کنم
یه هفته تنهایی برم قزوین که بعد بریم انزلی و رشت و شایدم تبریز و تور گردش دخترونه بزاریم باز
با دوستام بریم کیش(از قبل عید برنامشرو ریختیم آخرشم میدونم میریم شهربازیو تمام
)
به سفارشای طراحی که گرفتم رسیدگی کنم
و دوباره طراحی با ذغالو شروع کنم!
کلاس طراحیمو بیشتر کنم جلساتشو
پیاده روی های شبانمونو ادامه بدم کوه نوردی و البته یسر بریم یخچال
تغییر دکوراسیون اتاقمو که قبل از عید شروع کردم تموم کنم!(مثل چاپ عکسا و خریدن رو میزی و روتختی جدیدو ازین چیزا )
تو کلاس زبان با بچه کوچولوآ کلاس بگیرم بهشون زبان یاد بدم ورک بوک رنگ کنم باهاشونو با موزیکای کتابشون باهم بالاپایین بپریم شعر بخونیم
شهریورم اول میرم تهران عروسی همکلاسیم^__^و خب اندک مقداری تهران گردی خواهیم داشت با هرکی که بیاد
آخراشم که دم پاییز بود با قطار میریم جنگلای ساری شایستیم بریم لرستان بخاطر آبشارا و طبیعتش
.
و همچنین سعی در ارتقای توانایی هام دارم
لباس اتو زدن و دکمه دوختن و اینارو یادبگیرم مثلا یا فرق سیب زمینی خوب با بدو بفهمم اسم انواع پارچه ها و ازین چرتو پرتا که اگه ندونی شنبه بری یکشنبه پست میدن-_-
آها آها قرار درسم بخونم
و مثل هرسال کلاس سه تار رفتنو پشت گوش بندازم
پ.ن : دیگه کتاب خوندن و فیلمو بازار و خواب زیادم که رواله مختص تابستون نمیشه پس نگفتم