دهه نودی ها...

hkmf2012

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
81
امتیاز
882
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
رشته دانشگاه
داروسازی
از آنجا که این بچه های دهه نودی در نوع خود اعجوبه هایی هستند که هر چقدر کوچکتر باشند عجیبتر و شگفت انگیز می شوند با خودم گفتم از آنجا که احتمالا شما هم مثل من خاطرات عجیبی از این بچه ها دارید یک تاپیک راه بندازم تا همه با هم خاطراتمان از این نسل رابه اشتراک بذاریم باشد که وقتی این نسل خودشان به سن سمپادی شدن رسیدند و این تاپیک را خواندند بدانند که چ اعجوبه هایی بوده اند...
 
چراغ اول را روشن می کنم:
یه پسرخاله دارم یک و نیم ساله ش اونروز برای اینکه بترسونمش دست از کار بدی که انجام میده برداشتمش گذاشتمش تو انباری...>)>)
به نظرتون واکنشش چی بود؟:-w:-w
.
.
.
نه تنها نترسید بلکه از اونجا خوشش اومد....
o_O
دهه نودین دیگر.....o_O
 
باورم نمی‌شه همچین تاپیکی زده شده -_-
جدن قراره بیایم از خاطراتمون با بچه‌های دهه نودی فامیل این‌جا بحث کنیم؟ یعنی اصلا نمی‌تونم هضم کنم :/ خب یه سری آدم که دست خودشون نبوده تو یه بازه‌ی زمانی به دنیا اومده‌ن. الان باید بیایم راجع به‌شون جوکای مسخره بگیم؟
اگه این‌طوریه به دهه شصتی ها بگید بیان تاپیک بزنن "دهه هفتادی ها!" بعد جوکای بی‌مزه بگن راجع به‌ ما -_-
کلن هیچ‌وقت درک نکردم چرا اینقد خودتون رو تافته‌(دهه)ی جدابافته می‌دونید. :-؟
 
حداقل بره تاپیک خاطره ای چیزی، گفت و شنود فکر نکنما. نه؟
مدیر، کوشی شما؟
 
نوه خاله ی 5 ساله ام با دخترخاله ام و شوهرش،اومده بودن خونه ـمون چن ماه پیش...یه مدت باهاش بازی کردم؛بعدش رفتم تو اتاقم که درس بخونم....اونم سریع اومده دنبالم و بهم میگه: بیا بریم بازی کنیم....بهش میگم:سپهر من درس دارم،باید درس بخونم!....بهم میگه: درس رو ول کن....درس اصلا به دردت نمیخوره....این همه درس خوندن به کجا رسیدن؟!....بیا با من بازی کن!!!!
 
حداقل بره تاپیک خاطره ای چیزی، گفت و شنود فکر نکنما. نه؟
مدیر، کوشی شما؟
این تاپیک را برای این در بخش گفت و شنود اجتماعی گذاشتم چون فکر می کنم نحوه ی رفتار این بچه ها به میزان زیادی تحت تاثیر اجتماع اطرافشون...از نظر روانشناسی هم این حرف من تایید میش.
 
تا همه با هم خاطراتمان از این نسل رابه اشتراک بذاریم باشد که وقتی این نسل خودشان به سن سمپادی شدن رسیدند و این تاپیک را خواندند بدانند که چ اعجوبه هایی بوده اند...
دفاع از موضوع تون متفاوت از تشخیصتون برای انجمن مناسبه
 
باب بیخیال تایپیک خیلی داغون خیلی تکراریه در واقع
 
دختر دوست مامانم که اسمش سامینا هست و 5 سالشه،همراه با مامان و باباش اومده بودن خونمون...سامینا رفت تو اتاقم و دوتا از خرس هام رو برداشت و آورد تو جمع تا با من بازی کنه...خرسی که کوچیکتر بود و بهش میخورد مونث باشه،دست اون بود و خرسی که بزرگتر بود و بهش میخورد مذکر باشه،دست من بود...بعد قرار شد که باهم بازی کنیم...
هنوز من هیچی نگفتم یهو تو اوین جمله اش گفت:سلام شوهرم!!!!!:|:|:|
بعد من اینجوری بودم::eek::eek::eek::O:O
بماند که جمع رفت رو هوا!:)):)):)):D:D
 
هنوز آهنگ نذاشتی شروع می کنن به رقصیدن آخه پسر خاله ی گل دوسالم بذار شروع بشه
 
درباره‌ی دهه نودیا همین بس ک از الان ب فکر ازدواجن!!!

نوه‌ی خاله‌ی مامانم هفت‌هشت سالشه، ب باباش گفته تو نذاشتی من ب عشقم برسم، ما قصدمون ازدواج بود!!!!:|:|
 
دختره 6 ساله نشتسته بغل یه دوستش دارن عکس یه پسر 17 ساله رو میبینن
بهش میگم عزیزم این پسره داداشته؟
بغلیش (دوستش) میگه دوس پسرشه
بعد خودش میگه نهههه ما جاست فرندیم
و من به ملکوت اعلا می پیوندم(با قیافه پوکر):|:|:|:|:|:|:|:|
 
فکر کنم دهه نودی ها 4 برابر سنشون میفهمن.!!
 
انگار اصلاً چیزی ب اسم احترام بهشون یاد ندادن(هرچند شاید بعضیا بگن هنوز بچه‌ان و یاد میگیرن، ولی ما خودمونم یادمونه دیگه، مثل اینا نبودیم، اگه بزرگتر یچیزی میگفت، ب حرفش گوش میدادیم ن این ک مخالفتم بکنیم تازه با لحن طلبکارانه!!!)
 
Back
بالا