• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

زد و خورد های خونین خرمشهر(چهارشنبه سیاه خوزستان)

  • شروع کننده موضوع
  • #1

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
چهارشنبه سیاه خوزستان به درگیری های خرداد سال 58 اشاره دارد که میان سپاه پاسداران و کماندو های نیروی دریایی ایران به فرماندهی محمد جهان ارا از یک طرف و از سوی دیگر با سازمان خلق عرب ایران و جبهه التحریر و گروه مجاهدان خلق عرب در میگیرد.. در این تاپیک به بررسی دقیق این اتفاق مهم در تاریخ معاصر ایران می پردازیم که کمتر ایرانی از اون اگاه!
2 هفته پس از انقلاب57 جریانی از شیوخ عرب کنسولگری امریکا در خرمشهر را اشغال میکنند و بلافاصله نام خودشان را کمیته عرب ها میگذارند(یا ستاد رزمندگان خلق عرب) و جالب اینجا بود هر کس که بدون لباس عربی وارد این ساختمان میشد جلوشو میگرفتن! و در کنار این سازمان جریانی با نام روشنفکران انقلابی خلق عرب اعلام موجودیت میکند که ان هم کمیته زنان در خرمشهر را اشغال میکند.
این دو سازمان پس از اشغال بیانیه ای را صادر میکنند که درخواست هایی از حکومت مرکزی داشته است
1-احیای فرهنگ عربی
2- رشد سیاسی و محفلی برای تظاهرات اقوام عرب خوزستان
در این زمان دریادار مدنی استاندار خوزستان میشود که یک ارتشی و مصدقی ست. در این زمان محمد جهان ارا که یک جوان انقلابی ست کمیته ای رو به نام جونان مسلمان خرمشهر ایجاد میکنه که نظامی بوده و در مقابل و با هدف ضدیت با ستاد رزمندگان خلق عرب تاسیس میشود.
این دو یعنی محمد جهان ارا و دریا دار مدنی در تاریخی به دیدار روحانی محمد طاهر اله شبیر خاقانی که پدر معنوی جریان تجزیه طلبی در خوزستان بود می روند که ظاهرا فردی قابل مذاکره و میانه رو بوده است.
تیمسار مدنی به اخوند خاقانی گوشزد میکند:هر کس نغمه تجزیه طلبی در این استان ساز کند به شدت او را سرکوب میکنیم.
و چون بعد از انقلاب نیرو های ارتشی زیادی اعدام شده بودند و ارتش یک جورایی خلع شده بود دریا دار مدنی اعلام میکند که هر کس در خرمشهر دوست دارد بیاید و در انتظامات خرمشهر به ما کمک کنند.
در ادامه مهدی بازرگان به عنوان رییس دولت موقت که فردی لیبرال دموکرات بود در تماسی تلفنی با اخوند ال شبیر خاقانی خواستار حل این موضوع با حرف زدن با سازمان خلق عرب بوده و به اخوند خاقانی میگوید که شما میتوانید خواسته هایتان را به ما بگویید..
سرانجام 30 تن از ستاد خلق عرب راهی تهران میشوند که با اقای بازرگان مذاکره کنند در 3 اردیبهشت1358 و این جریان خلق عرب با وقاحت تمام یک نامه 12 ماده ای را تحویل مهدی بازرگان می دهند که او این نامه12 ماده ای را قبول میکند 12 بند شامل:
  1. اعتراف به ملیت خلق عرب ایران و درج آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  2. تشکیل مجلس محلی در منطقه خودمختار که مسئولیت قانونگذاری محلی و نظارت بر اجرای قوانین را دارا باشد و مشارکت خلق عرب ایران در مجلس مؤسسان و مجلس شواری ملی و مشارکت در هیئت وزیران به نسبت جمعیت آن.
  3. تشکیل دادگاه‌های عربی
  4. زبان عربی زبان رسمی منطقه خودمختار باشد.
  5. آموزش به زبان عربی در مدارس ابتدایی و نیز آموزش فارسی همراه با عربی در مراحل دیگر آموزشی.
  6. تأسیس دانشگاه به زبان عربی و نیز توجه لازم برای استفاده از بورسهای خارج از کشور جهت اعزام جوانان خلق عرب ایران.
  7. انتشار و چاپ کتاب و روزنامه به زبان عربی و ایجاد برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی به زبان عربی و مستقل از برنامه شبکه سراسری.
  8. اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با خلق عرب ایران و در مرحله بعد با دیگر اقلیتهای ملی متولد و ساکن در منطقه خودمختار.
  9. تخصیص مقادر کافی از درآمد نفت برای آبادانی منطقه.
  10. نامگذاری شهرها و روستاها بنامهای تاریخی عربی آنها که رژیم فاشیستی پهلوی آنها را تغییر داده است.
  11. شرکت فرزندان خلق عرب در ارتش و نیروهای انتظامی محلی در چهارچوب منطقه خودمختار.
  12. تجدیدنظر در تقسیم اراضی، با رعایت اصل زمین از آن کسی است که آنرا می‌کارد.
در ادامه قبول این بیانیه توسط بازرگان و دولت وقت دریادار مدنی که خطر را احساس کرده بود پیش ایت الله خمینی می رود و به ایشون میگن که میخوان خوزستان رو از منطقه خلافت شما در بیارند و به دستور رهبر وقت به دریادار مدنی که میگن هر کاری لازم است بکن تا خوزستان از ایران جدا نشود و اعلام ضدیت با دولت وقت و مهدی بازرگان میکند.ایت الله خمینی بعد از این قضیه و جنگ کردستان در نطقی اعلام مکیند که نمیگذارم دیگر کشور دست لیبرال ها بیفتد زیرا فهمید که اگر کشور دست لیبرال ها باشد تجزیه میشود.
در روز27 اردیبهشت 58 دریا دار مدنی در دیداربا اخوند شبیر خاقانی او را مجاب می کند که تمام این جریانات باید در خرمشهر منحل شود و به نتیجه می رسند که جریان خلق عرب فعلا باقی بماند تا در ارام کردن خرمشهر همکاری کنند اما عده ای تجزیه طلب پان عرب از این ستاد به شهربانی خرمشهر (که بعد از انقلاب بسیار ضعیف بود)حمله میکنند و شهربانی را خلع سلاح میکنند و عده ای میکشند و اسلحه ها را برمیدارند و داخل شهر میاورند.
در26 اردیبهشت دریادار مدنی به دلیل اتفاقات فوق با روزنامه اطلاعات مصاحبه ای میکند و ذکر میکند:
از جمعه یعنی 28 اردیبهشت کسانی که سلاح برداشتند باید سلاح ها را پس بدهند و یک هفته بیشتر فرصت ندارند.
شورای امنیت خرمشهر در 28 اردیبهشت در ادامه در یک روز سه بیانیه میدهد که در یکی از اونها به خلق عرب گوشزد میکند که اماکن دولتی رو تخلیه کنید و اسلحه ها را تحویل بدید که این جریان خلق عرب این کا را انجام نمی دهد.
روز29 اردیبهشت 58 به درخواست تیمسار مدنی نیروهای کماندو دریایی وارد خاک خرمشهر می شوند و دریادار مدنی در نطقی با تاکید اعلام میکند: کسانی که تسلیم نشوند و ساز تجزیه طلبی سر دهند سرکوبشان میکنیم.
و در همین هنگام کانون خلق عرب در بیانیه اعلام میکند که خواهان اعتای خودمختاری به عربستان می باشد و اعلام میکند که کسانی که به ما اتهام تجزیه طلبی زدنند باید محکوم شوند.

(در بیانیه اعلام میکنند که میخواهند به عربستان ملحق شوند سپس می گویند ما تجزیه طلب نیستیم!!)جوک سیاسی
بعد از وارد شدن کماندو های نیروی دریایی به خرمشهر تا روز 7 خرداد58 کسی اسلحه ها را تحویل نمیدهد(9 روز) و نیروی دریایی هم جز انتظار کاری انجام نمیدهد ولی در سحرگاه 7 خرداد سه تن از این تجزیه طلبان به بازار خرمشهر میروند تا صبحانه بخورند نیرو های ارتش این هارو میبینند و خلع سلاح میکنند و یمی از انهارا بازداشت میکنند.
ان 2 تن به قرارگاه خودشون برمیگردند و این کار ارتش را ننگ میدانستند و برای تلافی به اداره گمرک خرمشهر حمله میکنند و 2 تن از پاسدار هارو میکشند و 4 نفر دیگر را زخمی میکنند همچنین 2 تن از خودشون هم زخمی میشود که وقتی ان 2 تن را به بیمارستان میبرند نیروهای کماندو انها را دستگیر میکنند.
پس از ان دریادار مدنی با اخوند شبیر خاقانی دوباره دیدار میکند و قرار میشود تا 72 ساعت دیگر اسلحه را از این شبه نظامیان پان عرب بگیرند.
از این زمان ستاد خلق عرب در خرمشهر شروع به سنگر بندی در شهر میکند و با پارچه های بزرگ سفید صورت هایشان را می پوشانند.
در بامداد9 خرداد تجزیه طلبان علنا جنگ را اغاز میکنند که محمد جهان ارا بعد در خاطراتش اینچنین می گوید:
یک ماشین سفید رنگ به سمت مسجد جامعه امد و پس از شلیک تیر و پرتاب کوکتل مولوتوف متواری شد و به دنبال ان عناصر سازمان سیاسی به شهر امده و شروع به سنگر بندی کردند.انها پمپ بنزین خیابان فردوسی را به اتش کشیدند- خیابان مولوی را بستند و طرف مرز شلمچه 2 یا 3 انبار مخابرات را به اتش کشیدند و تعدادی از خانه ها و مغازه هارا غارت کردند.
در این حادثه نزدیک به 50 نفر کشته میشوند و نزدیک به 200 نفر هم مجروح میشوند( در رسانه های عربی نیز میگویند که نزدیک به 500 نفرمجروح شدند که باگزارش ارتش ایران در تناقض است)
در همان روز رادیو بعث عراق و رادیو عربی کویت با نقل اخبار به گونه تهدید امیز ادامه خودمختاری را به عربستان نوید می دهد!
رادیو کویت:
اعراب ایران اعلام کردند که سلاح های خودرا تحویل نخواهند داد مگر پس از اینکه دولت خواسته های انها را در مورد خودمختاری را تامین کند.
رادیو بغداد: هم مردم خوزستان در ایجاد هرج و مرج تحریک میکند.
نیروهای عراقی هم نیز تا پاسگاه های مرزی ایران می ایند و ایران را تهدید میکنند و رژه میروند و سیلی از اسلحه را از طریق مرز وارد ایران میکنند (نزدیک به 20 تا 30 هزار اسلحه) از نهر خین بسیاری از این تجزیه طلب ها به ان ور رود می روند و اسلحه ها را میگیرند.( به دلیل انقلاب تمامی نیروهای ارتش از جمله مرزبانی ها تضعیف شده بود)
دریادار مدنی پس از ختم قائله با روزنامه اطلاعات مصاحبه میکند:
از جانب عراق توطئه ها میشود.100 قبظه کلاشینکف در منطقه جمع اوری شده است.عراق اسلحه قاچاق را وارد ایران میکند و نمایش قدرت در مرز هارا اغاز مرده است.در روز های اخیر ما سلاح هایی به دست اوردیم که مارک عراق دارد.
در 9 خرداد نیروی های ارتش 60 نفر از این تجزیه طلبان را میکشد و قائله ختم میشود.
سپس گروه فداییان چهارشنبه سیاه تشکیل میشود و این گروه وابسته به ستاد خلق عرب بود که بازماندگان خلق عرب بودند و در صدد انتقام بودند.
و یک گروه دیگر نیز با نام جبهه ازادی بخش عربستان تشکیل میشودو چندین گروه تجزیه طلبی دیگر که حملات خود را به چاه ها و لوله های انتقال نفت اغاز میکنند.
این گروه در زمان جنگ ایران و عراق وظیفه منفجر کردن لوله ها ی نفت را به عهده داشت.
و گروهی از اینها در زمان جنگ به حزب بعث عراق میپیوندند که بسیاری از مردم خوزستان رو میکشند به نام جبهه ازادیبخش بخش اهواز..
نکته قابل توجه این است که ان 30 تن که به مذاکره با مهدی بازرگان پرداخته بودند همگی در جنگ ایران و عراق به حزب بعث عراق ملحق شدند.
امروزه با توجه به اینکه این فاجعه تاریخی در ایران یادی از ان نمیشوند کشور های عرب منطقه از جمله عربستان تاریخ را گونه ای دیگر جلوه داده و در رسانه های خود از ان با نام کشتار مردم عرب محمره یاد میکنند و همه چیز را به سود خود و وارونه جلوه میدهند و سال یاد برای ان میگیرند.
ایا اینهایی که که انقدر از مردم خوزستان را کشتند ازادی بخش هستند؟
 
بالا