- شروع کننده موضوع
- #1
Nemesys
کاربر انجمن خاکخورده
- ارسالها
- 688
- امتیاز
- 9,183
- نام مرکز سمپاد
- Sh.HiddenHand
- شهر
- MD
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- مدال المپیاد
- ادبیات و شیمی
چند وقت پیش با دوستم داشتیم خاطره میگفتیم که رسیدیم به جشن تولد. اون با کلی ذوق و شوق از ماجراها و سورپرایزها و هدایاش گفت. بعد از من پرسید تو چی؟
جوابش سخت بود. من به عمر 19 ساله م فقط سه تا تولد داشتم اونم بخاطر اینکه پدرومادر عزیزم یا همه ش کار داشتند یا اعتقادی به جشن و مهمونی نداشتن و به کادو اون هم در قالب پول نقد اکتفا میکردند...
حالا اینجا میخوایم خاطراتمون رو از تولدامون، بهترینها و بدترینهاش، داستانها و کلا این مباحث بگیم.
من به دلایلی که بالا گفتم نهایتا سه تا پیام میتونم بدم. خودتون گرمش کنید...
جوابش سخت بود. من به عمر 19 ساله م فقط سه تا تولد داشتم اونم بخاطر اینکه پدرومادر عزیزم یا همه ش کار داشتند یا اعتقادی به جشن و مهمونی نداشتن و به کادو اون هم در قالب پول نقد اکتفا میکردند...
حالا اینجا میخوایم خاطراتمون رو از تولدامون، بهترینها و بدترینهاش، داستانها و کلا این مباحث بگیم.
من به دلایلی که بالا گفتم نهایتا سه تا پیام میتونم بدم. خودتون گرمش کنید...