شب کنکور..!

شب کنکور خوابتون برد ؟!

  • عاری ...

  • خیر ...


نتایج فقط بعد از رای‌دادن قابل مشاهده هستند. لطفا الکی رای ندید!

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,461
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
سلام ... :)
عاقا ... بزرگترای مجلس ... بیاین درباره خاطرات شب کنکورتون بگین کوچیکترا مستفیظ شن ... :)
مثلا من از چن نفر شنیده بودم که اصلا خوابشون نبرده بود یا کلا یکی دو ساعت خوابیدن ... ولی از اونجایی که من خیلی خوابالو ام خوابیدم ... :دی ولی هی خواب آزمونو میدیدم ... بعد بیدار میشدم دوباره میخوابیدم خوابشو نبینم دوباره میدیدم ... :))
 
مورد داشتیم طرف چون دیشبش غذای سنگین خورده،کلا شب رو با خیال تخت تخت خوابیده و حتی سر جلسه کنکور هم خوابش میومده!:)):))
 
من یک دقیقه هم نخوابیدم:-"
فقط چشمام رو بسته بودم.
ی هفته آخرم از استرس داغون شده بودم و آزمونای کنکورمم خیلیش مونده بود و خیلی اذیتم می کرد . می رفتمم امت بدم سر امتحان کم میوردم و وسط آزمون پامیشدم و مثل جنازه رو تخت می افتادم و یه دو سه ساعتی بی هوش می شدم : ))
روز آخرم می گفتم قطعا قبول نمیشم امسال چیز خوبی و می گفتم سال بعد : ))
چ دوران سختی بود دو هفته آخر : ))
 
سال اول که کنکور دادم یادمه خوب خوابیدم :-“

سال دوم ولی ساعت ۱۰ رفتم تو تخت ۱۲ حدودا خوابم برد بعد ۲ از خواب پریدم و خیلی بد میلرزیدم ((:
بعد مامان بابامو بیدار کردم لباس تنم کردن ببرنم دکتر که لرزشم کمتر شد و گفتم بمونم خونه بهتره
تا صب هم خوابم نبرد (((:
خلاصه که شب بدی بود :-“
 
همسايه مون مهموني گرفت
٣ نصفه شب بيدار شدم
خوابم برد ولي زياد خوب نبود يني
حسم اين جوري بود ك هم ناراحت بودم هم خوشحال
 
من حدود ساعتاي ٢ بعد از ظهر بابام بردتم بيرون تا شب همش دور دور بوديم و حتي رفتيم كوه :| كه من خسته شم خواب برم آخر سر هم تا ٤ صبح بيدار بودم و فكر كنم كلن از استرس و هيجان بود :| سر جلسه هم مثه هميشه ها بودم ولي خيلي سر حال نبودم استرس اينو داشتم چون خواب نرفتم خراب ميكنم :))
 
به نظر من دوستانی که کنکور دارن نخونن بهتره. یکی هم که استرس نداره فکر میکنه ببین چیه استرس میگیره نمیخوابه.
من خودم شب کنکور یازده رفتم بخوابم، هی گذشت گفتم خوابم میبره...
ساعت سه دیگه مامان بابامو بیدار کردم گفتم من خوابم نمیبره چه غلطی بکنم؟ یه قرص ضربان قبل دادن بهتر شدم. ولی بازم خوابم نبرد. دیگه حدودای چهار بود که بابام اومد تو اتاق و من از استرس و ترس گریم گرفت( اینم بگم تجربه قبول نشدن تو مرحله دو المپیاد رو داشتم و انقدر تلخ بود گفتم نکنه اینم مثل اون بشه.) خلاصه دیگه با خودم کنار اومدم که ایشالا چیزی نمیشه. تهش یه شب نخوابیدی دیگه یکم خوابت میاد. خلاصه پاشدم پنج و نیم نماز صبح و طلب امداد غیبی و این داستانا. بعدشم رفتم سر امتحان. ولی واقعا اینقدر خوابم میومد که قشنگ کل کنکور مثل یه خواب و رویا بود... اومدم بیرون دیدم ااااا کنکور تموم شد:) مامان بابامم بنده خدا ها واستاده بودن بیرون جلسه برای من مشکلی پیش اومد باشن. قبل کنکور دنبال رتبه صد اینا بودم. سر جلسه گفتم خدایا تا شیشصد هم شدم بازم دمت گرم... بعد حالا اومده بودیم بیرون میگفتن چطور بود؟ گفتم نمیدونم سوالا رو یادم نمیاد... فکر میکردن الکی میگم خراب کردم. تا اینکه نتایج اومد و تقریبا راضی بودم.
ولی احتمالا بد ترین شب زندگیم شب کنکور بود. حتی تا موقعی که جواب انتخاب رشته بیاد نگران این بودم خدا نکنه دوباره مجبور شم کنکور بدم...
 
به نظر من دوستانی که کنکور دارن نخونن بهتره. یکی هم که استرس نداره فکر میکنه ببین چیه استرس میگیره نمیخوابه.
نه اتفاقا خوبه که بدونن استرس برای همه است و فقط برای اونا نیست ... :)
 
این تاپیک واقعا نکته مثبتی نداره.
فقط بدونید استرس چیز بدی نیست.
در واقع اگه کسی استرس نداشته باشه عجیبه...
 
شب کنکور چند ساعت تو بغل خواهرم گریه کردم:/
آخرش کلی آرام بخش خوردم و خوابیدم:/

خواهری عاشقتم!تنها کسی هستی که همیشه پیشم بودی!:x
 
همیشه لازم نیست استرسی چیزی باشه!
حتی اگه ادم استرسی باشین!
من هیچ وقت قبل ۲ نمیخوابیدم! ساعت ۱۱ شب تو اولین دقیقه هایی که رفتم تختم خوابم گرفت!
پس میشه شب راحتی هم داشته باشین!
 
شب قبل کنکور تا ۱۱ درس خوندم.:-"
خیلی ریلکس بودم.چون از چندماه قبلش ذهنمو برای شب قبل کنکور و خود جلسه ی کنکور آماده کرده بودم.که ریلکس باشم.کلا تا دو روز قبل کنکور ساعت ۱ یا ۲ شب می خوابیدم ولی شب کنکور ۱۱/۳۰ خوابیدم.شما اینکارو نکنید:-"
زیاد سخت نگیرید.شب قبل کنکور و روز کنکور خیلی چیز عجیب غریبی نیست.از همین حالا گه گاهی اون روزا رو درحالی تصور کنید که کاملا آرومید.خرابم کردید آزمونو اشکال نداره،هزارتا راه برا رسیدن به آرزوهاتون هست.
 
ببينين خودتون نمي تونين سر خو دتون كلاه بزارين و خو دتون سطح امادگي تونو ميتونين حدس بزنين
و هر چه قدر بهتر اماده بشين بيشتر ارامش خواهين داشت

شب كنكورم يه شب هست
به خودتون بقبولونين كه يه شب عاديه
و حتي اگه نتونين بخوابين هم نبايد مشكلي واسطون پيش بياد

من سال اول ساعت يازده خوابيدم و از ساعت سه شب بيدار شدم حتي همون وقت تو حرف بزن پست گذاشتم(اشتباه منو انجام ندين اگه دير ميخوابين معمولا بزور خوزتونو تو رخت خواب نندازين عادي باشين
ولي خب از يك به بعدم نمونين )

سال دوم هم ١٢:٣٠خوابيدم

فقط اهنگ گوش ندين
و بدونين قيامت هم بشه شما بايد اندازه تلاشتون امتحان بدين و ميتونين
 
من تا ۱۲ خوندم
از ۱۲ تا ۱ رفتم حموم
بعدم خوابیدم البته خوابم خواب نبود...یه چیزی بین خواب و بیداری بود.مثل همه ی شب هایی که صبحش قلمچی داشتم...یه کوچولو نِروِس بودم ولی صبح اصلا سختم نبود بیدار شدن...اینقدر ادرنالین ترشح میشه صبحش که آدم خواب یادش میره.بعدم اینکه یه صبحانه ی مقوی قند مورد نیاز رو تامین میکنه.
و خب اینقدر آزمونای متفاوت اون اخرا میدید و اینا که به ازمونو و شب بیداریش عادت میکنین...حتی بعضا این توهم رو هم میزنید که بعد از کنکور هم هنوز ازمون دارید...مثلا من تا چند صبح بعد از کنکور ۶ صبح از خواب میپریدم پایین تختمو نگاه میکردم و چشمم به کتابام که هنوز جمعشون نکرده بودم میفتاد و فکر میکردم که باید چی بخونم و اینا...
میگم...به یه حالت خاص از زندگی عادت میکنین کم کم...از خوابش اصلا نگران نباشین!
 
شنیده بودم حموم خیلی مؤثره رفتم حموم کردم تا 10هن درس خوندم تازه من صبح کنکور هم درس خوندم
از یه یه ماه پیش یه مبحث گذاشته بودم واسه صبح کنکور و البته دو تا سوالم ازش تو کنکور اومد:x
اینکه میگن نخونید اشتباهه
تا آخرین لحظات خودتوتو آماده کنید واسه اون جنگ
سال اول تا ساعت دو و سه بیدار بودم بعدش یه حالت خواب و بیداری بود اما سال دوم یه خواب کاملا راحت داشتم
خودتونو آروم کنید خیلی
 
تاظهر یه سری خلاصه هام رو مرور کردم وهمینطور یه بار دیگه استراتژی تایم بندیمو واسه فرداش چک کردم
بعدش دیگه کلا هیچی نخوندم،بعداز ظهر که سوالای رشته ریاضی اومد دینیش رو حل کردم
سعی کنید پیش خونواده یا کلا هرکس دیگه ای که حالتونوخوب میکنه باشید وبا اونا اونروز رو بگذرونید

پ.ن:کلا به نظرم فلسفه الان آپ شدن تاپیک اشتباهه،واقعا اینقدرا هم روز خاصی نیست که بخواید کار خاصی بکنید،یه سری چیزای کلی داره که همون نزدیکا هم میتونید بپرسید
به‌هر چیزی اهمیت بدید مهم میشه
اگه عادی برخوردکنید ،قرارنیست اتفاق خاصی بیافته
 
من سال اول تخت گرفتم خوابیدم همون سر ساعت ۱۱ چون خب انقد درس نخونده بورم استرسی هم در کار نبود :|
ولی سال دوم یادمه بغل مامانم خوابیدم :دی یه ساعت حرف زدیم و آروم شدیم
بعدشم باز گرفتم آروم خوابیدم

در کل برای من شب وحشتناکی نبوده
 
نحس ترین سال زندگی من سال کنکور بود
و بدترین شب عمرم شب کنکور بود!
تک تک سلولای بدنم اون شب میلرزید!:/
 
یادش بخیر شب کنکور قبل خواب دفتر آمارمو ورق میزدم فرمولاش یادم بیاد :)))
بزور ساعت ۲ شب خوابم برد ، بیشتر دلشوره داشتم تا استرس . صبحشم ساعت ۶ بیدار شدم . با اینکه ۴ ساعت خوابیده بودم همش ، اما احساس خستگی نداشتم . کلا شب خاصی نبود انگار شب قلم چیه . یعنی حتی اگه اون روز کنکور ریاضیا نبود و انقدر سر و صدا نمی‌کردن شاید همون دلشوره هم نبود :)) خلاصه که اگه تجربی هستید سعی کنید از فضایی که ریاضیا هستن دور باشید همین .
 
یا خدا انگار من جزو ادمی زاد نیستم من این پست ها رو که خوندم کاملا احساس بیگانگی کردم
من شب کنکور از ۴ تا ۱۰ شب با دوستام بیرون بودم
کلی کارای مسخره کردیم یادش بخیر ۰
شبش هم اومدم ۱۱ خوابیدم بعدش صبح کلی صدام زدن که بچه پاشو کنکورته
روز اعلام نتایج هم من با دوستم رفته بودم بنایی کمکش مامانم اومد پیدام کرد گفت بچه تو اینجا چی کار میکنی خبر داری کنکورو اعلام کردن اگر چه ۳۷۰ شدنم خیییلی مامانمو عصبی کرد و دانشگاه تهران اومدنم ولی خداییش زندگی ارزش اضطرابو نداره :)))))
 
Back
بالا