نحوه اعتماد کردنتون به دیگران چجوریه؟! با چه منطقی؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ___@@@%%%
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

از اعتماد به دیگران سودی هم بردید؟

  • بله

    رای‌ها: 12 35.3%
  • خیر

    رای‌ها: 22 64.7%

  • رای‌دهندگان
    34

___@@@%%%

مهمان
منطق‎تون از اول زندگی تا الـان واسه ایجاد اعتماد به یه فرد چی بوده؟از اعتمادتون راضی بودین؟
متحول‎ـش کردین؟نتیجه‎تون چی بوده از ایجادِ اعتماد؟
https://hamed.github.io/trust/
پیشنهاد میکنم حتما همه‎ی مراحل‎ـش رو طی کنید!
ونتیجه‎ای که می‎گیرید رو هم به اشتراک بذارید.
قراره فرق کنه اعتمادتون؟چه شکلی شه؟
فرقی نمی‎کنید؟چرا؟
ممنون میشم تجربیات‎ـتون روهم مثال بزنید.
نظرتون رو هم درباره‎یِ شخصیت هایِ مقلد،همیشه متقلب،معصوم،کینه‎ای،کارآگاه،مقلد مهربان،ساده،شانسی رو هم بگید... و این‎که سبکِ زندگیِ کدوم‎ـشون ایمن‎تره؟
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
به نظر من بهترین راه برای فهمیدن این که ادم قابل اعتماده یا نه باید یه مدت باهاش اشنا بشی ، باهاش نشست و برخاست کنی
دوم اینکه ادم قبل اعتماد به کسی بهتره به قدمت دوستاش نگاه کنه
سوم اینکه اگه کسی بیاد در مورد کسای دیگه بد بگه بهت (اینکه بعضی دوستای خوبی دوستشونو میخوان و میگم قضیش جداست) و سعی میکنن از یکی حداتت کنن اونا قابل اعتماد نیستن چون یه روز برای توهم اون کارو میکنن
چهارم اینکه به منطقش نگاه کن نه احساسش (:
 
من یه ادمیم ک زوود باور میکنم طرفو زودم اعتماد میکنم...بعدش ک طرف حالمو گرفت میگم دیگ اعتماد نمیکنم ب هیچکس ولی بازم همون ادم اسبق میشم
 
من همیشه یه قانونی برای خودم دارم که اگه تو حس بی اعتمادی به کسی بدی همون حس سراغ تو هم خواهد امد

و تا حالا انجام دادم و سرم هم اومده :D


ولی همیشه به این قانون معتقدم که هر چه کنی به خود کنی
 
به نام خدا
با کله اعتماد میکنم
با کله زمین میخورم
میگم دیگه اعتماد بی اعتماد
باز ولی اعتماد میکنم
:/
صدق الله العلی العظیم
 
تا چند وقت پیش تقریبا به همه اعتماد داشتم[یعنی اگر طرف سو سابقه خاصی نداشت حرفش رو قبول میکردم] اما چون به قدری ضربه خوردم تقریبا اعتمادم از بین رفته

فقط به افرادی که در زمینه مدنظر من تجربه های موفق زیادی دارن اعتماد میکنم
مثلا برای باشگاه رفتن؛میرم تمام پیج اینستا باشگاه و مربی هارو زیر و رو میکنم بعد اگه همه راضی بودن ثبت نام میکنم[اگر دلایل ناراضی بودنشون منطقی نبود]
وسیله ای بخوام بخرم؛میرم تو دیجی کالا؛نی نی سایت و...راجع بهش میخونم بعد تصمیم میگیرم
یابرای انتخاب روند اپلای فقط از دو نفر مشورت گرفتم!
چون بقیه یا اغراق میکنن یا قسمتی از واقعیت رو نمیگن
اما اون دو نفر واقع بینانه و با صداقت کامل راهنمایی کردن

شاید این دیدگاه کمی سختگیرانه بنظر بیاد
اما خودم واقعا از این وضعیت راضی ام
نه به شعورم توهین میشه
نه پولام رو به فنا میدم
و از همه مهم تر اینکه وقتم تلف نمیشه
 
منطق‎تون از اول زندگی تا الـان واسه ایجاد اعتماد به یه فرد چی بوده؟از اعتمادتون راضی بودین؟
متحول‎ـش کردین؟نتیجه‎تون چی بوده از ایجادِ اعتماد؟
https://hamed.github.io/trust/
پیشنهاد میکنم حتما همه‎ی مراحل‎ـش رو طی کنید!
ونتیجه‎ای که می‎گیرید رو هم به اشتراک بذارید.
قراره فرق کنه اعتمادتون؟چه شکلی شه؟
فرقی نمی‎کنید؟چرا؟
ممنون میشم تجربیات‎ـتون روهم مثال بزنید.
نظرتون رو هم درباره‎یِ شخصیت هایِ مقلد،همیشه متقلب،معصوم،کینه‎ای،کارآگاه،مقلد مهربان،ساده،شانسی رو هم بگید... و این‎که سبکِ زندگیِ کدوم‎ـشون ایمن‎تره؟
اینکه مرام معرفتش چقدره و سابقه اش
 
بستگی داره در چه زمینه ای باشه، ولی در کل ادمیم که همه بهش اعتماد میکنن، ولی اون به ادمای معدودی اعتماد کامل داره
 
من فقط وقتی میتونم به کسی اعتماد کنم که بدونم از رابطه اش با من چه نفعی میبره. هیچ چیز ترسناک تر از کسی نیست که ظاهرا داره بی هیچ سودی به آدم محبت میکنه.

و مقدار اعتمادم به اون فرد هم بستگی داره به میزان منفعتی که تو رابطه با من بدست میاره، چون میتونم تخمین بزنم در چه حالتی برای رسیدن به سود بیشتر حاضره منو دور بزنه، و اینطوری میتونم آستانه ی اعتمادم بهش رو تعیین کنم.
 
در کل نمیشه به هیچچچچ کس اعتماد ۱۰۰ درصدی داشت
همیشه باید یه حالتیو که ممکنه طرف همه چیو به باد بده رو در نظر بگیری
 
وقتی میخوام به کسی اعتماد کنم با خودم میگم یا واقعا لایق اعتمادم میشه و همه جوره میتونم روش حساب کنم یا اینم میشه برام درس زندگی و تجربه
 
سیستم اعتماد کردنِ من تجربیه. مثلاً خیلی سال‌ها پیش، این‌جوری بود که تا با یکی گرم می‌گرفتم و حس می‌کردم از همدیگه خوشمون میاد و حس خوبی نسبت به هم داریم و قابل اعتماد هستیم، ذره ذره بنای اعتماد به اون آدم در من شکل می‌گرفت و سقف مشخصی هم نداشت انگار :‌)) و خب یکی دو مرتبه که منجر به شکست شد، یاد گرفتم که سقفش رو محدودتر کنم و نهایتاً تا حد معینی به افراد اعتماد کنم و از اون بیشتر نشه. اگر هم قرار باشه بیشتر شه باید خودشون تلاش کنن تا اعتمادم رو جلب کنن و این با اعمال و رفتار خودشون به دست میاد. اعتماد یه چیز حاصل‌شدنیه و باید در موقعیت‌های مختلف ثابت بشه که میشه رو اون شخص حساب کرد؛ و البته که به هیچ‌کس هم نمیشه/نباید ۱۰۰٪ اعتماد داشت.

+ اون تسته هم الان دیدم، خیلی جالب بود! هیچ‌وقت به مفهوم اعتماد از این زاویه نگاه نکرده بودم :‌))) اما خب من علی‌رغم علاقه‌ی خیلی زیادی که به ریاضی دارم فکر می‌کنم زندگی اون‌قدر نمی‌تونه عین این محاسبات باشه و پیچیدگیش به مراتب بیشتره.
 
خب یه زمان هس که قلبم تصمیم میگیره که به فلان فرد اعتماد کنه و بعدش ذهنم اونو با یه سری دلایل توجیه میکنه که اره این خیلی ادم خوبیه و عیب نداره بهش اعتماد کردی.
اما یه حالت دیگه اینه که وقتی یه ارتباط مثلا دو سه ماه با یکی دارم نا خودآگاه بهش اعتماد میکنم.
و خب کاملا میدونم که به شدت این کارا اشتباهه چون یه زمانی ادم با سر میخوره زمین. ولی خب راستشو بخواین نمیدونم باید چیکار کنم)))))):
حتی چند باری هم شده که آسیب دیدم از این کار ولی خب هنوزم نمیدونم باید چیجوری درست اعتماد کنم.
 
ی روز ی وکیلی گفت: اینو اویزه گوشت کن، شصت سال وکیل بودم... اکثر پرونده ها شکایتا بین ادمایی بود ک بهم اعتماد داشتن...
 
بنظرم اعتماد نکردن منطقی کاملا درسته چیزی که تا حد زیادی زشت و حتی بی ادبانه س طرز رفتار کردن خیلی زشت با کسایی که بهشون اعتماد نداریمه.ما که زود باورشون نکردیم ، چرا باید جوری رفتار کنیم که طرف مقابل تحقیر شه؟
 
1. به هیچکس اعتماد نکن
2. اگه راضی رو به کسی گفتی اون رو فاش شده بدون و بی عذاب وجدان زندگی کن! (حتی اگه فاش نکنه...!)
3. آدما رو دوست داشته باش، دوست پیدا کن، اگه لازمه بهشون اعتماد کن و شک رو تو کارت نیار ولی همیشه (دقت کن همیشه!) پلن بی داشته باش که اگه روزی خورد تو پرت، بیچاره نشی (منظورم دقیقا معنای تحت اللفظیشه= بی چاره= بدون چاره : )) )
4. به هیچکس تکیه نکن و بدون خودتی و خودت! تنهای تنهایی
.
در کل اعتماد حس خوبیه هم داشته باشی به بقیه هم بقیه بهت داشته باشن.
ولی تو رو خدا پلن بی داشته باشین : ))
و
خودتونو بیش از بودن بقیه دوست بدارین
دنیا دو روزه. ارزش نداره
 
به هیچکس اعتماد نمیکنم :)

I don't trust nobody and nobody trusts me
 
Back
بالا