Nemesys

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,380
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
درود :D

پس از مدتی صبر برای استریت خانم @(:TABASSOM:) که بعد از یه مدتی راه افتاد و بچه ها گرم نشده بودن، (:D) حالا با اجازه خود تبسم استریت دوست عزیزمون @Nemesys رو شروع می‌کنیم :-"

توضیحات رو قبلاً ارائه‌ کردیم پس فکر کنم نیازی نباشه، اگه سند دیگه ای از مظنون داشتید حتما همینجا بذارید، تعارف نداشته باشید :D
و اینکه مظنون این سری بر خلاف مظنون های قبلی تعداد قابل قبولی عکس از خودش منتشر کرده، فازش قابل درک نیست :-?:))

من دیگه حرفی نمی‌زنم خودتون بفرمایید به قضاوت بنشینید :D

http://www.uupload.ir/files/acir_bed_amp_backpack.jpg
http://www.uupload.ir/files/uqi_desktop.png
http://www.uupload.ir/files/tphh_folders.png
http://www.uupload.ir/files/13yg_luggage.jpg
http://www.uupload.ir/files/5okr_old_room.jpg
http://www.uupload.ir/files/9d0v_playlist.png
http://www.uupload.ir/files/hu29_shelf_1.jpg
http://www.uupload.ir/files/5sg_shelf_2.jpg
http://www.uupload.ir/files/aow9_social.png

(فکر کنم بنده خدا خوابگاهیه، زیاد مثل تبسم اذیتش نکنید :-<)

+خلاق باشید :D
++فعلا بدرود :D
 

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
به نام خدا!
شروع میکنیم
خب توی عکس اول دو تا قاب عینک هست همین طور تو عکس هشتم یه قالب عینک دیگه نتیجه میگیریم متهم برای تغییر قیافه و سناسایی نشدن از عینکای متفاوت استفاده میکنه هر چند قصد داره شناسایی نشه ولی پیکسلای خشن و کیبور با نور قرمز که تو تصویر اول هست داره شخصیت خشن متهم رو نشون میده.

توی تصویر دوم متهم هدف خودش یعنی نابودی جهان رو روی دسکتاپش گذاشته تا هر لحظه به فکر هدفش باشه.
برای ارتباط برقرار کردن با مرکز از اسکایپ استفاده میکنن

متهم درس ها و ماموریاتاشو لینترنتی دریافت میکنه عکس سوم.
و ساعت شروع کاریشون قبل ۷ عه :-"

در عکس پنجم عکس محل اقامتشون هست نشون میده اینا یک تیمن و با هم هم!زندگی میکنن اون عکس نابودی جهان بالا سمت چپ تصویر هم هدف تیم رو داره نشون میده...
برای نمرکز و هدف گیری از دارت استفاده میکنن احتمالن روش کشتن افراد اینه که سر دارت رو به زهر آغشته میکنن و بعد به سمت فرد پرتاب میکنن تا بمیره.

متهم از یه کشور دیگه اومده به خاطر این که غالب آهنگاش خارجی عه

بعد از پایان عملیات قصد رفتن به فرانسه رو دلرن برای فرار از دست پلیس!پس در حیت عملیات باید زبان فرانسویشونم تقویت کنن.
 

amparisay

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
928
امتیاز
4,431
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1386
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
برق
تلگرام
اینستاگرام
مظنون اگر اشتباه نکنم لپ تاپ g501 ایسوس داره که سری ROG هست و از دسکتاپش هم مشخصه که گیمره!
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
من که اذیت خورم خوبه :)) فدا سرتون
ان شالله استریتاتون تلافی کنم :))

خب خب نوبت رسید به آقای کاراگاه و به عبارتی کاراگاه در محکمه افتاد :-"
به سبک خودش قرچ قوروچ !
اولین چیزی که میشه از فهمید اینه که مظنون به شدت شبگرده ! خیلی هم با شب حال میکنه
دارک پرسته و نور زیاد اذیتش مینومایه :-"
تم دارک ... وفور رنگ مشکی و سرمه ای توی تصاویر و غیره !
یه جا گفته بود با نور هم مشکل داره ... تنبلیم شد پیداش کنم :-"
البته بعضی وقتا دچار شب درگیری میشه و شب میکشد وی را ... با اینکه همیشه رابطه ی خوبی با شب داشته ، نمیدونه چرا این دوست عزیز خیانت در رفاقت میکنه و میکشد وی را !
شب چرا میکشد مرا؟

مظنون علاقه ی وافری به جغد داره ... (کشت مارو با این عکس پروفایلش ) و احتمالا این موضوع برمیگرده به علاقه ی وی به هری پاتر !
مظنون به شدت با هری پاتر حال میکنه !
ببینید :
پ.ن. از وقتی هری پاتر و تالار اسرار رو دیدم این فوبیا رو پیدا کردم. هنوزم دارمش...

مثل یه تیکه گوشت که اصلا نمیتونستم کنترلش کنم و ازم آویزون بود. اگه "هری پاتر و تالار اسرار" رو دیده باشید، مثل اونجایی که توی کوییدیچ یه توپ به دست هری میخوره و دستش میشکنه، بعد پروفسور لاکهارت میخواد با ورد درستش کنه ولی استخونشو از بین میبره.... دقیقا حس همون یه تیگه گوشت که با دست راستم کنترلش میکردم...

دیروز عینک جدیدمو گرفتم. خیلی دوسش دارم شبیه عینک هری گرده ولی سیاه نیست. دسته هاش فلزی و ظریفن و پلاستیک تهش آبیه.
نمیدونم بهم میاد یا نه اما خب پریروز یکی از دوستام گفت ظاهر هرکسی خوبه و اگه کسی عیبی درش میبینه مشکل خودشه. من چرا نگران مشکل بقیه باشم؟!
بهرحال خیلی دوستش دارم...

سوال: کسی میدونه کجا میتونم یه تتوی رعدوبرق روی پیشونیم بزنم؟!

کتاب مورد علاقه: سری هری پاتر

همونیکه نهایت دغدغه ش قسمت جدید هری پاتر یا فول سینکِ اسسینز بود

مشاهده پیوست 476

مظنون خیلی موسیقی گوش میده و همشم فاخره :-"
فیلمم زیاد میبینه :-"
یه عالمه هم سی دی میدی داره :-" به جعبه ی موسیقی توی عکس بالا دقت بفرمایید
یا اون سی دی ها که حدس میزنم یکی دوتاش آلبوم موسیقی و اینا باشه :-"
به گردالی های قرمز توجه کنید :
مشاهده پیوست 478
مشاهده پیوست 477

بین اون همه موسیقی فاخر و خارجکی و اینا دو مورد چشم منو گرفت :-"
حمید هیراد و امیر عباس گلاب ؟ :))
مطمئنا کسانی اینارو براش فرستادن که گوش بده و اون اشخاص هییییییچ درکی از علایق موسیقیایی مظنون نداشتن ... بعد مظنون نشسته هر هر خندیده به آهنگا و فوش داده به طرف که ... استغفرالله !
خلاصه منم دارم از این تناقضا تو لیست آهنگام :))
علاقش به جک و جونور رو هم تو آهنگاش میتونید مشاهده بفرمایید :
( داداش من خودم یه جغد خفن تر میگیرم برات بعد مستقیم میفرستمت هاگوارتز با این جغد گوش کوتاه خودتو به فنا نده :-" )
اصن بیا یه دانشکده حیوانات بزنیم دوتایی اسمشم بزاریم جُغواردز :-"


مشاهده پیوست 479

665 تا آهنگ ؟ یادمه تو یه حرف بزنم گفته بود شافل گوش ندید آهنگاتونو :-"
هدفونا و هندزفری وصل به لپتابشم معلوم میکنه چقدر موسیقی گوش کنه
تازه با هدفون قوی و آهنگ با صدای بلند هم خود آزاری میکنه -_-
باید با یه روانشناس صحبت کنیم راجبش ... شاید عدم تعادل و این صوبتا داشته باشه مجبور شیم تبرئش کنیم -_-

تا اینجا داشته باشد من با سری 2 برمیگردم :-"
حقایقی در حال خودنمایی است ... الان کار دارم ولی بعدا برمیگردم (<
 
آخرین ویرایش:

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
خب اول از همه میتونم بگم نسبت به پسر بودنش خیلی مرتبه، دم مظنون گرم:-b
خب از آهنگ هایی که گوش میده میشه فهمید آرومه ولی یه خشم پنهان درونش وجود داره
با توجه به عکس هایی که فرستاده میشه به روحیه آروم، استراتژیک، مدیریتیش و با انگیزش پی برد
نقشه اصلیش نابودی دنیاست ولی قبل از اون از طرف سازمان دستور گرفته از شر همکاراش که مزاحم محسوب میشن خلاص بشه
البته به احتمال زیاد همکاراش از هویت واقعیش خبر ندارن
البته از این نباید بگذریم که همیشه آماده است و خیلی اهل ریسک نیست و وسایلش همیشه تو ساک جمع و جوره برای روز مبادا که لو رفتن
مظنون برای عملیاتی کردن نقشش میخواد از هواپیما استفاده کنه به خاطر همین کل اطلاعات هواپیما تو یه DVD همراهشه
 

Nemesys

کاربر انجمن خاک‌خورده
ارسال‌ها
688
امتیاز
9,183
نام مرکز سمپاد
Sh.HiddenHand
شهر
MD
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبیات و شیمی
اگه سند دیگه ای از مظنون داشتید حتما همینجا بذارید، تعارف نداشته باشید
یا ابالفضل :-ss
فازش قابل درک نیست :-?:))
It never was and it never will be :)
کجاشون خشنن پیکسلام :/
برای ارتباط برقرار کردن با مرکز از اسکایپ استفاده میکنن
آخ آخ چه مرکزی هم :-"
مظنون اگر اشتباه نکنم لپ تاپ g501 ایسوس داره که سری ROG هست و از دسکتاپش هم مشخصه که گیمره!
راستش ROG GL552VW هست که متاسفانه الآن دست مرکز گارانتیه و در فراقش میسوزم :( . گیمر هم والا به خودم قول دادم نگم چون لقب خیلی مهمیه و استفاده نابجا ازش ارزش کار آدمو تا سطح یک نوب پایین میارم. فعلا یک دنبال کننده پیگیر گیم هستم تا خدا چه خواهد. 8->
نه بابا به اون شدت. فقط سلایقم یکم خاصه :-"
مطمئنا کسانی اینارو براش فرستادن که گوش بده و اون اشخاص هییییییچ درکی از علایق موسیقیایی مظنون نداشتن ... بعد مظنون نشسته هر هر خندیده به آهنگا و فوش داده به طرف که ... استغفرالله !
آخ خدا نصیب کنه ازینا که سلیقه موسیقاییتو عوض میکنن. فک کن صد سال به این آدما چیزی بگم من :-"
یادمه تو یه حرف بزنم گفته بود شافل گوش ندید آهنگاتونو
هیچوقت... نابودتون میکنه :-<
خود آزاری میکنه -_-
یک زمانی به مازوخیسمم معروف بودم که دارم درمانش میکنم
+
@Flying_girl انتظار داشتم خیلی بیشتر منو اینجا رسوا کنی. کم کاری کردی خانوم اصلا انتظار نداشتم از شما. ( من و نظم؟ من و انگیزه؟ حمیدرضای پیشین و حمیدرضای آینده شاید ولی حمیدرضای الآن از کمبودش داره به فنا میره)

این همه گفتم که تاپیک بیاد بالا امیدوارم تخطی نباشه. همکاری کنین یکم بشناسم تبهکار درونمو :-"
 

*Kosar*

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران_مرکز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
حالا حتما باید با دلیل و مدرک حرف بزنیم؟؟نمیشه همینجوری حکم بدیم ببرین اعدام کنین؟؟:-"
در جریانم ک کاملاا اسپمه جواب بدین بعد حذفش کنین
 

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
حالا حتما باید با دلیل و مدرک حرف بزنیم؟؟نمیشه همینجوری حکم بدیم ببرین اعدام کنین؟؟:-"
در جریانم ک کاملاا اسپمه جواب بدین بعد حذفش کنین
مگه هنو اعدامش نکردن؟ :-"
مسئولین رسیدگی کنین میزنه جهانو نابود میکنه هاااا :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,380
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
دریابید دوستان :-"
استریت تبسم هم هنوز بازه اگه حرفی داشتید تشریف ببرید اونجا، بذارید بنده خدا ها از استریتشون راضی باشن لاقل :D
 

arcana

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
11,949
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
jah
سال فارغ التحصیلی
96
مظنون به شدت روی وسایل شخصیش وسواس نشون میده
موقع تغییر موقعیت دچار آشفتگی ذهنی میشه و همه چیو شلخته پلخته میچپونه توی چمدونش :))
علاقه وافری به هری پاتر داره ، در این حد که چوب جادو هری پاتر توی وسایلاش پیدا شده
این همه سی دی و دی وی دی؟
مظنون اطلاعات قدیمی و ارزشمندی رو روی دی وی دیاش داره
این اطلاعات خیلی زیادن چون توی همه عکسا یه دی وی دی چشمک میزنه اما بعضیاشون به طور عجیبی پنهان شدن :))
 

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,570
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
با یک مضنون ماجراجو رو به رو هستیم که به شدت تحت تاثیر دنیاهای متفاوتی هست که از دوران کودکی توی مغزش پرورش داده و دیگه نمی‌تونه مرزی بین اون‌ها و دنیای واقعیش قائل بشه یه جورایی اینقدر تخیلاتش براش واقعی شدن که توی دنیای واقعی هم سعی می‎کنه به عنوان عضوی از اون گروه‌ها نقش‌آفرینی کنه.

کافیه یه مقدار به وسایلش نگاه کنید تا ردپای این ماجراجویی‌هاش رو ببینید.

مثلاً این چوبی که اینجا نگه داشته
مشاهده پیوست 485
تو جمه بازار به عنوان چوب جادوی هاگوارتز بهش انداختند. اون مدت‌ها منتظر نامه‌ی از هاگوارتز بود حیوان مخصوص خودش رو انتخاب کرده بود (گربه) و حتی گاهی جلوی آینه می‌ایستاد و می‌گفت expecto patronum :-"
من اصلاً تعجب نمی‌کنم که عینکی شبیه به عینک هری‌پاتر هم خریده باشه؛ آخه حس می‌کنم وقتی نگاهش کنم باید مخلوطی از چند ابرقهرمان توی ظاهرش یافت بشه :-? به هر حال بعد از اینکه دید هیچ استعدادی توی جادوگری نداره و از هاگوارتز هم هیچ نامه‌ای نمیاد خیلی افسرده شد نه اینکه فکر کنه هری‌پاتر وجود واقعی نداره بلکه از این افسرده شده بود در واقع هنوزم به وجود داشتن هاگوارتز ایمان داره ولی این رو قبول کرده که اون یه جادوگر نیست. پس سعی کرد که قهرمان درون خودش رو در بخشی دیگری از دنیای تخیلی خودش پیدا کنه و اون کسی نبودش جز بتمن به همین دلیل دوره‌های مختلف نینجا شدن رو گذروند، پس از روزها تلاش متمادی وقتی مهارت‌های کافی رو پیدا کرده بود اومد که ماشینی برای خودش انتخاب کنه که یه دفعه دید پراید شده 22 میلیون!!! درسته که مهارت‌های کافی رو داشت ولی فکرش رو بکن بتمن ایرانی بخواد سوار پراید بشه :)) قطعاً با وجود همچین ماشینی دیگه نیازی نه به جوکر بود نه هیچ شخصیت منفی دیگه خود همین پراید کار بتمن ما رو می‎ساخت.
یه دو دوتا چهارتا کرد دید با پولی که برای ماشین کنار گذاشته بود فعلاً می‎تونه یه لپ‌تاپ خفن بگیره و بقیه‌اش رو پس‌انداز کنه. وقتی که یه لپ‌تاپ مخصوص بازی خرید صاحب مغازه بهش چندتا پیکسل بهش داد که هری‌پاتر هم قاتیشون بود و یک‌باره تمام آرزوهای پیشین براش زنده شد. شروع کرد به کشف دنیاها و شخصیت‌های متفاوت سبک ‌بازی‌های شوتینگ و ماجراجویی به شدت جذبش کرده بود. همه‌چیز داشت طبق روال عادیش پیش می‎رفت درس دانشگاهش رو می‎خوند رویاهاش رو بازی می‎کرد و مجذوب بازی‌هایی همچون metal gear و hitman شده بود که یه دفعه دختری رو می‌بینه و مسحورش می‌شه مثل هر پسر دیگه‌ای که بلد نباشه راه درست آشنایی رو طی کنه خیلی رک رفت گفت که علاقه‌مند شده اشتباهی که از هر پسر دیگه‌ای ممکنه سر بزنه و طبعاً اون دختر هم رفتار مشابه خیلی از دخترای دیگه که با همچین خواسته مستقیمی از یه فرد ندیده و نشناخته رو به رو می‎شند اون رو رد کرد :D این رخداد اینقدر براش دردناک بود که فکر انتقام گرفت در واقع می‎تونست مثل یه پسر احساسی بهم بریزه و از درون خورد بشه ولی روحیه‌ای که از طریق این بازی‌ها دستیافته بود اون رو به چیزی جز قتل دختره هدایت نمی‎کرد به سبک هیتمن کچل کرد با ماژیک پشت سرش رو بارکد کشید، کت‌شلوار تنش کرد و یه دست گل گرفت یک عدد سیم هم برای خفه کردن مقتول آماده کرد.
سر زده به دیدار دختره رفت و دسته گل رو بهش تقدیم کرد و شروع کرد از احساسش گفتن و حرف‌های عاشقانه که بعدش بگه تو این احساسات رو خورد کردی و کارش رو یکسره کنه. (کارآگاه واقعاً در مودی نیست که این صحبت‌ها رو موشکافانه بنویسد و حوصله نوشتن صحبت‌های لطیف نیستش سعی کنید خودتون یه سری حرف‌های قشنگ قشنگ رو متصور شید :-" ) درست وقتی که مضنون ما می‎خواست صحبتش رو به پایان ببره و قتل رو مرتکب بشه، دختر مورد علاقه‌اش گفت اون رو می‎پذیره و کله کچل هم خیلی بهش میاد!!! ( مضنون به شدت گیج شده بود که چرا اینطوری شد و تو دلش می‎گفت واقعاً کله کچل جذاب‌تره!! ) به هر حال قتلی صورت نگرفت و رابطه‌ای جدید توی زندگیش شکل گرفت.
یه مدت که مجبور بود با همون تیپ کت و شلوار و گل و کله کچل به دیدار یارش بره و براش شعر شوخیه مگه مشاهده پیوست 493 می‎خوند مرتب براش کادو می‎خرید و کادو می‌گرفت مشاهده پیوست 494 که اینجا می‎تونیم آثار اون روزها رو ببینیم.
مشاهده پیوست 486
همه چیز خوب پیش می‌رفت تا وقتی که مسئولیت‌های زندگی روز به روز بیشتر می‎شدند اون باید خانواده‌اش رو تشکیل می‌داد مثل پتکی بود که تو سرش خورده باشه چطوری گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه تا الان کار اشتباهی انجام نداده بود چیزی رو تحصیل کرده بود که دوست داشت ولی خریدار نداشت. باید صبر می‎کرد که اوضاع به نفعش تغییر کنه ولی با خودش گفت که چند سال باید برای این تغییرات صبر کنه؟
روزها توی اتاقش به فکر فرو می‎رفت که چه حرکتی موثر هستش؟ مرتب دارت بازی می‎کرد ولی به هدف نمی‌زد در پایان به جادوی سیاه و ارتباط با مردگان (Necromancy) مشاهده پیوست 487 پناه برد البته قبلاً هم تجربه طالع بینی‌ داشته ولی الان به یه چیز قوی‌تری نیاز داشت که ارواح به اون گفتند Arno.

به دنبال تغییر بود و چیزی برای از دست دادن نداشت با تمام شخصیت‌های اساسین کرید زندگی کرده بود و Ezio مشاهده پیوست 488 رو بیشتر از همه دوست داشت نیازی به آموزش نداشت سال‌ها قبل دوره نینجا بودن رو دیده بود و سویشرت‌های سفیدی داشت که می‎تونست صورت رو پنهان کنه و با توجه به آلودگی‌ موجود زدن ماسک یه عمر عادی بودش.

خیلی حساب شده عمل می‎کرد برنامه هر هفته‌اش رو توی یک جدول می‌نوشت و توی یک پوشه ذخیره می‎کردمشاهده پیوست 489 نظم جزئی از وجودش شده بود چون جای خطا نداشت همه وسایلش مرتب و هر چیزی سرجای خودش سعی کرد چند زبان مختلف رو یاد بگیره و این اواخر هم در حال یادگیری فرانسه هست مشاهده پیوست 490 تلفن همراهش رو خوابگاه می‎ذاشت تا ردیابی نشه طی روز کجا هست حتی می‌سپرد که دوستش با تلفن همراهش پیامک‌های فیک بده. امّا خب بالاخره انسانه دیگه یه اشتباه کرد سطل آشغال رو آتش زد، یادش رفته بود که چه تعداد آدم‌های زیادی هستند که روزیشون رو از همین آشغال‌ها پیدا می‎کنند یادش رفته بود اون شب‌هایی که از دانشگاه برمی‎گشت می‌دید بچّه‌های کوچکی که توی همین سطل‌آشغال‌ها می‌رفتند و به جای تحمل فشار طاقت‌فرسای درس باید باید باری چند برابر هیکل خودشون رو از همین سطل آشغال‌ها در می‌آوردند و حمل می‌کردند. اگه این کار نمی‎کرد حتماً طی زمان آشغال‌های با کیفیت‌تری توی سطل زباله‌ها قرار می‌دادند یا برای سطل زباله‌ها پله می‌گذاشتند تا وضعیت این طفل معصوم‌ها بهتر شود.

خب خیلی چیزها رو تونستم با عکس‌ها متوجه بشم ولی واقعاً نمی‎دونم این همه سی‌دی که تو عکس‌های مختلف می‌بینممشاهده پیوست 491 مشاهده پیوست 492 حکایت از چی داره؟ یعنی چند روزه دارم سعی می‌کنم که فکر کنم از این سی‌دی‌ها چه استفاده‌ای می‌شه کرد و محتواشون یعنی چی‌می‌تونه باشه؟

و اینکه انتظار داشتم که بچّه‌های جدید نمونه استریت‌های تبسم رو که می‌بینند واسه این یکی یه مقدار تلاش خودشون رو انجام بدند و بنویسند ولی بی‌حال‌تر از این حرف‌ها به نظر می‌رسید. نسل به نسل بی‌حال‌تر می‌شیم :)) به هر حال می‌تونید اینجا به شخص تیکه بندازید اذیتش کنید یه مقدار روحیه سادیسمی خودتون رو تقویت کنید :-"

و سخن پایانی مضنون گرامی واقعاً فکر می‎کنی که اون منوی استارت برای ما کارآگاه‌ها جذاب‌تر بود یا دیدن باقی لیست تلگرامت؟ حالا مثلاً می‎تونستی یه سری پیام به دوستان دوران دبیرستانت بدی که بیان بالا و بعدش عکس بگیری نیازی نبود اینطوری سانسور کنی :-"
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
با یک مضنون ماجراجو رو به رو هستیم که به شدت تحت تاثیر دنیاهای متفاوتی هست که از دوران کودکی توی مغزش پرورش داده و دیگه نمی‌تونه مرزی بین اون‌ها و دنیای واقعیش قائل بشه یه جورایی اینقدر تخیلاتش براش واقعی شدن که توی دنیای واقعی هم سعی می‎کنه به عنوان عضوی از اون گروه‌ها نقش‌آفرینی کنه.

کافیه یه مقدار به وسایلش نگاه کنید تا ردپای این ماجراجویی‌هاش رو ببینید.

مثلاً این چوبی که اینجا نگه داشته
مشاهده پیوست 485
تو جمه بازار به عنوان چوب جادوی هاگوارتز بهش انداختند. اون مدت‌ها منتظر نامه‌ی از هاگوارتز بود حیوان مخصوص خودش رو انتخاب کرده بود (گربه) و حتی گاهی جلوی آینه می‌ایستاد و می‌گفت expecto patronum :-"
من اصلاً تعجب نمی‌کنم که عینکی شبیه به عینک هری‌پاتر هم خریده باشه؛ آخه حس می‌کنم وقتی نگاهش کنم باید مخلوطی از چند ابرقهرمان توی ظاهرش یافت بشه :-? به هر حال بعد از اینکه دید هیچ استعدادی توی جادوگری نداره و از هاگوارتز هم هیچ نامه‌ای نمیاد خیلی افسرده شد نه اینکه فکر کنه هری‌پاتر وجود واقعی نداره بلکه از این افسرده شده بود در واقع هنوزم به وجود داشتن هاگوارتز ایمان داره ولی این رو قبول کرده که اون یه جادوگر نیست. پس سعی کرد که قهرمان درون خودش رو در بخشی دیگری از دنیای تخیلی خودش پیدا کنه و اون کسی نبودش جز بتمن به همین دلیل دوره‌های مختلف نینجا شدن رو گذروند، پس از روزها تلاش متمادی وقتی مهارت‌های کافی رو پیدا کرده بود اومد که ماشینی برای خودش انتخاب کنه که یه دفعه دید پراید شده 22 میلیون!!! درسته که مهارت‌های کافی رو داشت ولی فکرش رو بکن بتمن ایرانی بخواد سوار پراید بشه :)) قطعاً با وجود همچین ماشینی دیگه نیازی نه به جوکر بود نه هیچ شخصیت منفی دیگه خود همین پراید کار بتمن ما رو می‎ساخت.
یه دو دوتا چهارتا کرد دید با پولی که برای ماشین کنار گذاشته بود فعلاً می‎تونه یه لپ‌تاپ خفن بگیره و بقیه‌اش رو پس‌انداز کنه. وقتی که یه لپ‌تاپ مخصوص بازی خرید صاحب مغازه بهش چندتا پیکسل بهش داد که هری‌پاتر هم قاتیشون بود و یک‌باره تمام آرزوهای پیشین براش زنده شد. شروع کرد به کشف دنیاها و شخصیت‌های متفاوت سبک ‌بازی‌های شوتینگ و ماجراجویی به شدت جذبش کرده بود. همه‌چیز داشت طبق روال عادیش پیش می‎رفت درس دانشگاهش رو می‎خوند رویاهاش رو بازی می‎کرد و مجذوب بازی‌هایی همچون metal gear و hitman شده بود که یه دفعه دختری رو می‌بینه و مسحورش می‌شه مثل هر پسر دیگه‌ای که بلد نباشه راه درست آشنایی رو طی کنه خیلی رک رفت گفت که علاقه‌مند شده اشتباهی که از هر پسر دیگه‌ای ممکنه سر بزنه و طبعاً اون دختر هم رفتار مشابه خیلی از دخترای دیگه که با همچین خواسته مستقیمی از یه فرد ندیده و نشناخته رو به رو می‎شند اون رو رد کرد :D این رخداد اینقدر براش دردناک بود که فکر انتقام گرفت در واقع می‎تونست مثل یه پسر احساسی بهم بریزه و از درون خورد بشه ولی روحیه‌ای که از طریق این بازی‌ها دستیافته بود اون رو به چیزی جز قتل دختره هدایت نمی‎کرد به سبک هیتمن کچل کرد با ماژیک پشت سرش رو بارکد کشید، کت‌شلوار تنش کرد و یه دست گل گرفت یک عدد سیم هم برای خفه کردن مقتول آماده کرد.
سر زده به دیدار دختره رفت و دسته گل رو بهش تقدیم کرد و شروع کرد از احساسش گفتن و حرف‌های عاشقانه که بعدش بگه تو این احساسات رو خورد کردی و کارش رو یکسره کنه. (کارآگاه واقعاً در مودی نیست که این صحبت‌ها رو موشکافانه بنویسد و حوصله نوشتن صحبت‌های لطیف نیستش سعی کنید خودتون یه سری حرف‌های قشنگ قشنگ رو متصور شید :-" ) درست وقتی که مضنون ما می‎خواست صحبتش رو به پایان ببره و قتل رو مرتکب بشه، دختر مورد علاقه‌اش گفت اون رو می‎پذیره و کله کچل هم خیلی بهش میاد!!! ( مضنون به شدت گیج شده بود که چرا اینطوری شد و تو دلش می‎گفت واقعاً کله کچل جذاب‌تره!! ) به هر حال قتلی صورت نگرفت و رابطه‌ای جدید توی زندگیش شکل گرفت.
یه مدت که مجبور بود با همون تیپ کت و شلوار و گل و کله کچل به دیدار یارش بره و براش شعر شوخیه مگه مشاهده پیوست 493 می‎خوند مرتب براش کادو می‎خرید و کادو می‌گرفت مشاهده پیوست 494 که اینجا می‎تونیم آثار اون روزها رو ببینیم.
مشاهده پیوست 486
همه چیز خوب پیش می‌رفت تا وقتی که مسئولیت‌های زندگی روز به روز بیشتر می‎شدند اون باید خانواده‌اش رو تشکیل می‌داد مثل پتکی بود که تو سرش خورده باشه چطوری گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه تا الان کار اشتباهی انجام نداده بود چیزی رو تحصیل کرده بود که دوست داشت ولی خریدار نداشت. باید صبر می‎کرد که اوضاع به نفعش تغییر کنه ولی با خودش گفت که چند سال باید برای این تغییرات صبر کنه؟
روزها توی اتاقش به فکر فرو می‎رفت که چه حرکتی موثر هستش؟ مرتب دارت بازی می‎کرد ولی به هدف نمی‌زد در پایان به جادوی سیاه و ارتباط با مردگان (Necromancy) مشاهده پیوست 487 پناه برد البته قبلاً هم تجربه طالع بینی‌ داشته ولی الان به یه چیز قوی‌تری نیاز داشت که ارواح به اون گفتند Arno.

به دنبال تغییر بود و چیزی برای از دست دادن نداشت با تمام شخصیت‌های اساسین کرید زندگی کرده بود و Ezio مشاهده پیوست 488 رو بیشتر از همه دوست داشت نیازی به آموزش نداشت سال‌ها قبل دوره نینجا بودن رو دیده بود و سویشرت‌های سفیدی داشت که می‎تونست صورت رو پنهان کنه و با توجه به آلودگی‌ موجود زدن ماسک یه عمر عادی بودش.

خیلی حساب شده عمل می‎کرد برنامه هر هفته‌اش رو توی یک جدول می‌نوشت و توی یک پوشه ذخیره می‎کردمشاهده پیوست 489 نظم جزئی از وجودش شده بود چون جای خطا نداشت همه وسایلش مرتب و هر چیزی سرجای خودش سعی کرد چند زبان مختلف رو یاد بگیره و این اواخر هم در حال یادگیری فرانسه هست مشاهده پیوست 490 تلفن همراهش رو خوابگاه می‎ذاشت تا ردیابی نشه طی روز کجا هست حتی می‌سپرد که دوستش با تلفن همراهش پیامک‌های فیک بده. امّا خب بالاخره انسانه دیگه یه اشتباه کرد سطل آشغال رو آتش زد، یادش رفته بود که چه تعداد آدم‌های زیادی هستند که روزیشون رو از همین آشغال‌ها پیدا می‎کنند یادش رفته بود اون شب‌هایی که از دانشگاه برمی‎گشت می‌دید بچّه‌های کوچکی که توی همین سطل‌آشغال‌ها می‌رفتند و به جای تحمل فشار طاقت‌فرسای درس باید باید باری چند برابر هیکل خودشون رو از همین سطل آشغال‌ها در می‌آوردند و حمل می‌کردند. اگه این کار نمی‎کرد حتماً طی زمان آشغال‌های با کیفیت‌تری توی سطل زباله‌ها قرار می‌دادند یا برای سطل زباله‌ها پله می‌گذاشتند تا وضعیت این طفل معصوم‌ها بهتر شود.

خب خیلی چیزها رو تونستم با عکس‌ها متوجه بشم ولی واقعاً نمی‎دونم این همه سی‌دی که تو عکس‌های مختلف می‌بینممشاهده پیوست 491 مشاهده پیوست 492 حکایت از چی داره؟ یعنی چند روزه دارم سعی می‌کنم که فکر کنم از این سی‌دی‌ها چه استفاده‌ای می‌شه کرد و محتواشون یعنی چی‌می‌تونه باشه؟

و اینکه انتظار داشتم که بچّه‌های جدید نمونه استریت‌های تبسم رو که می‌بینند واسه این یکی یه مقدار تلاش خودشون رو انجام بدند و بنویسند ولی بی‌حال‌تر از این حرف‌ها به نظر می‌رسید. نسل به نسل بی‌حال‌تر می‌شیم :)) به هر حال می‌تونید اینجا به شخص تیکه بندازید اذیتش کنید یه مقدار روحیه سادیسمی خودتون رو تقویت کنید :-"

و سخن پایانی مضنون گرامی واقعاً فکر می‎کنی که اون منوی استارت برای ما کارآگاه‌ها جذاب‌تر بود یا دیدن باقی لیست تلگرامت؟ حالا مثلاً می‎تونستی یه سری پیام به دوستان دوران دبیرستانت بدی که بیان بالا و بعدش عکس بگیری نیازی نبود اینطوری سانسور کنی :-"
من برگشتم برا اذیت کردن در اولین فرصت
ولی علی الحساب شما که بزرگتری ازش اعتراف بگیر ببینیم اون گبفه که سر رو شونست و اینا برا کی بوده ؟ :-"
من ترکیدم از فضولی ...
 

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,570
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
من برگشتم برا اذیت کردن در اولین فرصت
ولی علی الحساب شما که بزرگتری ازش اعتراف بگیر ببینیم اون گبفه که سر رو شونست و اینا برا کی بوده ؟ :-"
من ترکیدم از فضولی ...
خب قطعاً برای یه پسر استفاده نمی‎کنه
برای هرکسی که از این گیفمشاهده پیوست 504 استفاده می‎کنه احتمالاً براش از این گیف‌ها هم استفاده می‌کنه
مشاهده پیوست 505مشاهده پیوست 506

:-?
شما اگه گزینه‌ای داری بررسی کنیم:-?
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
خب قطعاً برای یه پسر استفاده نمی‎کنه
برای هرکسی که از این گیفمشاهده پیوست 504 استفاده می‎کنه احتمالاً براش از این گیف‌ها هم استفاده می‌کنه
مشاهده پیوست 505مشاهده پیوست 506

:-?
شما اگه گزینه‌ای داری بررسی کنیم:-?
میگم پیشنهاد میدم برا شمام یه استریت را بندازن من بیام ازتون بپرسم که شما این گیفه رو از کجا داشتید :))
 

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,570
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
میگم پیشنهاد میدم برا شمام یه استریت را بندازن من بیام ازتون بپرسم که شما این گیفه رو از کجا داشتید :))
خب از اینترنت سرچش کردم گیف‌های دیگه هم سرچ کردم ولی متاسفانه حجمشون زیاد بود ترجیح دادم نذارم
البته مورد آخر به صورت نامناسبی جوووون می‎گفت دیگه آدم شرمش میومد بذاره :))
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
خب از اینترنت سرچش کردم گیف‌های دیگه هم سرچ کردم ولی متاسفانه حجمشون زیاد بود ترجیح دادم نذارم
البته مورد آخر به صورت نامناسبی جوووون می‎گفت دیگه آدم شرمش میومد بذاره :))
مثلا تو گوگل زدید گیف اون دختره که سرشو میزاره رو شونه ی پسره که تو گیفای نمسیس سایت هم بود ؟
گوگلم گفته چاکر داداش بفرمایید :)) و دو ستی تقدیمتون کرده :))
خب با اون عمو جووووون گو کار ندارم
اون حیوونه چیکار میکرد که نزاشتینش ؟ :))
یه اطلاعاتی بدید من تو پستم استفاده بنمایم ;;)
 

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,570
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
مثلا تو گوگل زدید گیف اون دختره که سرشو میزاره رو شونه ی پسره که تو گیفای نمسیس سایت هم بود ؟
گوگلم گفته چاکر داداش بفرمایید :)) و دو ستی تقدیمتون کرده :))
خب با اون عمو جووووون گو کار ندارم
اون حیوونه چیکار میکرد که نزاشتینش ؟ :))
یه اطلاعاتی بدید من تو پستم استفاده بنمایم ;;)
گفتم که حجمش زیاد بود
tenor.gif

نه :))
اینجا می‎تونی ببینی چی سرچ کردم
مشاهده پیوست 507
باشه یه سری اسناد رو سعی میکنم خصوصی بفرستم
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
خب خب من برگشتم ^_^ ( چشتون روشن :-" )
بچه های عزیزم دور هم جمع شید میخوام رسوایی به بار بیارم :-"
طبق تحقیقات ما ماجرا از یه شب تاریک (!) شروع میشه (<
شبی که مظنون تصمیم گرفت یه قتل وحشتناکو برنامه ریزی کنه ...
تونستیم با تهدید کردن مظنون به سوزوندن کتاب هری پاترش انگیزه ی قتل رو از زیر زبونش بکشیم :-"
انگیزه ی قتل : رسیدن به شهرت در اینستاگرام با عنوان جغد ساحر !
خب سناریو رو شروع میکنیم ...
مظنون شخصیت اصلی این داستانه که تلاش میکنه داستانی شبیه به داستان اسطوره های زندگیش یعنی هری پاتر و بتمن رو رقم بزنه
از اونجایی که تو همه داستانا پشت هر مرد موفقی یه زن موفق هست ( :-" ) از @(:TABASSOM:) میخواد که نقش پارتنرش رو بازی کنه ( پیشاپیش از نمسیس یه خاطر نوشتن این سناریو پوزش میطلبم ... سناریویی بود که ایدشو @پهلوی و @فاطیما به ذهنم رسوندن :-" حالا خیلی هم دلت بخواد -.- )
حالا چرا تبسم ؟!

بزارید بقیه داستانو از زبان دستیار مظنون بشنویم :
- پشت میزم نشسته بودم ... یه شب سرد زمستونی بود ... داشتم نقشه قتل یکی از اعضای سایتو میکشیدم ... پستای طعمم جلوی چشمم بود و داشتم با دقت آنالیزشون میکردم
یهو با صدای چت باکس تمام تمرکزم به هم ریخت ... -_- یه پیام از نمسیس !
بازش کردم ...
من هری ، تو هرمیون
نوشتم نه ! این خیلی رومانتیکه ... خشونت بیشتری رو میطلبم
من بتمن ، تو کت وومن
اینو میپسندیدم ... قبول کردم
ازش خواستم نقششو برام توضیح بده
گفت هدفش کشتن دشمناشه ... افراد بالادست !
من اون موقع داشتم برنامه قتل @امیرحسین رو مینوشتم ... یکی از گزینه های نقشه ی اونم امیرحسین بود ( گااااد کیل می :)) )
اون با شناختی که از استریت من از من به دست آورده بود اومده بود سراغم !
چیزی که خودش همیشه با اصطلاح انگیزه ی بالای یوزرکُشی ازش یاد میکرد !
و از همه مهم تر ... وجه اشتراکمون !
چیزی که مهم ترین چیز برای موفقیت این نقشه به حساب میومد ...
ظاهر آراسته و پشت صحنه ی آشوب
ما جفتمون در ظاهر آدمای مرتبی به نظر میرسیدیم
اما ...
چمدون ایشون و کشوی من ، گویای یک حقیقت مشترک بودند ... !
ما میتونستیم با مهربونی ظاهریمون طعمه رو به دام بندازیم ... (<
پس قرار دادو نوشتیم و همکاری ما شروع شد ....

#پارت_اول

Follow us on sampadia.com :-"
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا