این خاطره من نیست ولی یکی از دوستان که واقعا این اتفاق براش افتاده بود و تا جاهاییش از این اتفاق فیلم گرفته بود تعریف میکرد /
یه روز این دوست ما با همسر و دختر و یکی از دوستاش چهارنفری میرن اطراف تبریز جنگل برای تفریح
خلاصه اینا میرن داخل جنگل و یکم دور میزنن
نزدیکای ظهر متوجه میشن که گم شدن و جایی که اومدن رو نمیتونن پیدا کنن
خلاصه نزدیکای عصر یه کلبه مانندی رو وسط جنگل میبینن و خوشحال میشن که احتمالا کسی هست که کمکشون کنه
میرن و به کلبه میرسن و میرن تو . کسی اونجا نبوده
میگفت کلی لباس رو با نایلون بسته بندی کرده بودن و روی هرکودوم قربانی های شهر هارو نوشته بودن /کشته های تبریز . کشته های عجبشیر . کشته های میاندوآب و .../
و یه سبد خیلی بزرگ پر از گوشی بوده اونجا
درو که باز میکنه یه میز رو میبینه که کلا خونیه
خلاصه اینا بدجور میترسن و با تمام سرعت از اونجا فرار میکنن
و بعدش جلوتر اونور تپه یه گروه کوهنوردی میبینن و اونا کمکشون میکنن
// این اتفاق کاملا واقعیه و تا دم در اون کلبه فیلم گرفته و من دیدم فیلم رو //
اینجایی که میگم تو جنگل ارس باران نزدیکی مرز ارمنستانه
جای دوریه و اصلا هیشکی اونجا نمیره