موضوع مهم اجتماعی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

نون

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
303
امتیاز
2,936
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1399
تلگرام
به نظر شما چه موضوعات اجتماعی هست که توی فیلم و سریال یا حتی تئاتر باید روش کارشه؟؟
جای کدوم معضل ها توی فیلم ها و... خالیه؟؟
یعنی درواقع میخوام بدونم یه فیلم نامه نویس نمایشنامه نویس دنبال چه موضوعی باشه که هم جذاب باشه هم مهم و اجتماعی که باید دیده شه
 

قار

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
166
امتیاز
662
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
حقیقتش من اونقدری دانش کافی ندارم که نظر مناسب بدم، اما همچنان به خودم این حق رو میدم که حداقل همین فکری رو که دارم بگم:

حقیقتش به نظرم جامعه مون خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد پر شده کثیفی و چیزایی پستِ انسانی، جوری که انگار دیگه عادی شده و انگار مهارتِ بقا هست‌‌. توی فیلم ها هم همین ها پره و عادی نشون داده میشن.
بنظرم اگر به راه های حل این مساله پرداخته بشه خیلی بهتره. الان فقط شاهد این هستیم که نمایش شون میدن روایت میکنن همین.

مورد دیگه اینکه من زیاد فیلم سریال تئاتر نمیبینم اما همین مقدار کمی هم که دیدم اصلا جذبم نکرده چون که مال صدا سیما که خب عملا سیرکه و توهین به شعور مخاطب، و دیگر فیلم ها خیلی اوضاع رو به صورت اغراق شده بد نشون میدن. من دنبال دیدن حقیقتم. خود حقیقت. نه چیزی که اغراق شده. میدونم این جواب(حقیقت) خیلی کلی عه ولی واقعا جای خودِ حقیقت خیلی خالیه‌.
همین دیشب فیلم علفزار رو دیدم، از موضوعش، فضاش و داستانش بدم میومد اما جذبم کرد و دوست دارم دوباره هم نگاهش کنم چون من احساس میکردم دارم حقیقت رو میبینم.

مورد بعدی اینکه به کمدیِ درست و حسابی، یه چیز سنگین که عمیق و در عین حال طنز باشه کم پرداخته شده‌ و جای کار زیادی درش میبینم.

موارد دیگه ای هم هست که امیدوارم دوستان دیگه شرکت کنن در تاپیک و بگن.
 

قار

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
166
امتیاز
662
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
عام یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید.
کلیشه های متوسط یا کم رنگ یا تقریبا پذیرفته شده اجتماعی . اصطلاح خیلی مسخره ایه که الان ساختم.
یه چیزایی کلیشه بودنشون خیلی واضحه و اکثریت جامعه میدونن کلیشه ست ولی یه چیزای دیگه انقدر عادی شده و پذیرفته شده که مردم نمیتونن تشخیصش بدن.
مثلا فیلم کیک مورد علاقه ‌ی من به همین مورد پرداخته. من تا قبل از این فیلم قادر نبودم این کلیشه رو در افکارم تشخیص بدم و یهو بعد این فیلم متوجهش شدم.
در این مورد کار فیلنامه نویس سخته چون موضوع اوتقدر آشکار و هویدا نیست که بتونه بگه آها یافتم این موضوعو برم بنویسم. موضول توی تار و پود افکارش پنهان شده. اگر من جای فیلم نامه نویس بودم افکار و عقاید خودم رو زیر سوال میبردم و جوری رفتار میکردم انگار مت یه فضایی ام تازه با این طرز فکر آشنا شدم آیا واقعا منطقیه؟ لازمه؟ به چه درد میخوره چه اشکال و ایرادی داره چه خوبی ای داره؟ خلاصه که اگر اینطوری زیر سوال ببره احتمالش بیشتره که بتونه موضوع رو تشخیص بده.
 

taha_d

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
297
امتیاز
713
نام مرکز سمپاد
حلی ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1406
چیزایی که من جاشونو خالی میبینم تو فیلمایی که دیدم و ایرانی بودن ایناس: (تیتروار مینویسم صرفا)

  1. نابرابری اجتماعی و طبقاتی
  2. مسائل روانی و سلامت ذهنی
  3. هویت و بحران هویت
  4. محیط زیست و تغییرات اقلیمی
  5. کلیشه های اجتماعی و فرهنگی
  6. رابطه انسان با تکنولوژی
  7. خشونت خانگی و مسائل جنسیتی
  8. سرنوشت نسل جوان و بحران های اون
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,690
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
من منتقد هنری نیستم و راستش حتی مصرف کننده ی حرفه ای و مداوم هنر هم به حساب نمیام اما چیزی که فقدانش برام خیلی حس میشه شخصیت پردازیه. من فیلم های ایرانی خوب زیادی تو سینما دیدم که موضوع درستی داشتن. من رو عمیقا درگیر کردن. چندتا نمونه بگم. آسمان زرد کم عمق خیلی خوب موضوع روانشناختی پایان در اوج رو به تصویر کشید. اسب حیوان نجیبی ست مساله ش اختلاف طبقاتی و تلاش فردی برای کمک به دیگران در این بستر بود یا مثلا برادران لیلا علی رغم انتقادات فراوانی که بش شد خیلی خوب تاثیر تورم روی ریسک پذیری آحاد جامعه رو نشون داد.
من مساله رو توی محتوا و موضوعاتی که انتخاب میشه نمیبینم. بالعکس طبق مشاهده ی من تو این قسمت سینماگران ما خیلی قوی کار میکنن.
مساله رو توی هنر ظریف ساختن شخصیت ها میبینم. من وقتی به فیلم هایی که روم تاثیر گذاشتن فکر میکنم، خود فایت کلاب و سیر فیلم نیست که یادم میاد. شخصیت اصلی و شخصیت خیالی ای که ساخته بود تو ذهنمن حتی با وجود اینکه اسمشون یادم نیست. یا مثلا درباره ی سینداک نیویورک که فیلم محبوبمه من کیدن کوتارد رو یادمه نه فیلم رو.
من فیلم ها رو نمیبینم به خاطر اتفاقاتی که داخلشون میفته. میبینم به خاطر آدم هایی که توشن.
فیلم های ایرانی این شخصیت های برجسته رو به من نمیدن. شاید خیلی ضعیفترش رو مثلا تو نمونه ی شهاب حسینی داخل برادرم خسرو بتونم بگم، اونم یحتمل چون اصلا موضوع فیلم خود خسرو بود پررنگ بوده. اما در کل این نقیصه خیلی تو ذوقم میزنه و تاثیرگذاری سینمای ایران رو برام کمتر میکنه.
جالبه باز یه مثالی اومد تو ذهنم از کاراکتر موندگار که باز هم شهابه این بار توی پرسه در مه. شاید مساله نویسنده ها و نمایشنامه نویس ها هم نیستن، بازیگرهان که نمیتونن اون شخصیت رو در بیارن. نمیدونم.
 
بالا