کنکور قهرمان های پیشرفت

  • شروع کننده موضوع
  • #1

par_dis_0

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
1,252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
95
تو هر پست یک نفر و به عنوان قهرمانِ پیشرفت معرفی می کنم.
امیدوارم شما کسی باشید ک تو این تاپیک سالِ بعد ازش گفته بشه :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

par_dis_0

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
1,252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
95
عبدالله رئیسی،رتبه‌ی2 انسانی از سراوان

4vpz_img_20180822_121113_961.jpg



چرا در هیچ آزمونی غیبت نکردی؟

هدف من از شرکت در آزمون‌ها یادگیری بود. در هر آزمون با کسب ترازها و نمره‌های خوب، روحیه و انگیزه می‌گرفتم تا تلاشم را بیش‌تر کنم. من به مدرسه‌ی نمونه‌دولتی شهیدمطهری سراوان می‌رفتم و مهم‌ترین دلیل پیوستگی من به کانون این بود که برنامه‌ی مدرسه‌ی ما کاملاً منطبق بر برنامه‌ی آزمون‌های کانون بود.

شرکت در آزمون‌ها چگونه باعث یادگیری می‌شود؟

حتی دیدن سؤالات برای من نوعی یادگیری بود. وقتی می‌توانستم به سؤالی پاسخ بدهم مباحث آن برایم مرور و تثبیت می‌شد. تحلیل آزمون که جای خود داشت و برایم مهم‌تر از خود آزمون بود.

وقتی نمی‌توانستی به سؤالی پاسخ بدهی عکس‌العملت چه بود؟

اوایل ناراحت می‌شدم و چون سعی می‌کردم به آن پاسخ بدهم برای برخی از سؤالات وقت کم می‌آوردم. به هر حال یا نمی‌توانستم جواب بدهم و وقتم تلف می‌شد یا جوابم غلط بود. اواخر نیم‌سال اول به این نتیجه رسیدم که باید سؤالات شک‌دار و زمان‌بر را نشانه‌گذاری کنم و در پایان آزمون، اگر وقتی باقی مانده بود، به سراغ آن‌ها بروم. در سال دوم و سوم دبیرستان چون وقت کم نمی‌آوردم از این تکنیک استفاده نکرده بودم؛ اما سال چهارم حجم درس‌ها زیاد بود و سطح سؤالات هم دشوارتر شده بود؛ بنابراین نمی‌توانستم بدون این تکنیک، مدیریت زمان داشته باشم.




شما درس ریاضی را در کنکور 100 درصد جواب دادی. برای این نقطه‌ی قوت چه‌کار کردی؟

از تابستان سال چهارم سعی کردم یادگیری‌ام را در ریاضی کامل کنم و از کنار هیچ نکته‌ای رد نشدم. استمرار و تمرین داشتم و ریاضی همیشه جزء برنامه‌ام بود.


سال اولی که در آزمون‌های کانون شرکت کردی در اولین آزمون چه ترازی داشتی و در سال آخر به چه ترازی رسیدی؟

در اولین آزمون ترازم 4500 شد. سال دوم را از تراز 6600 شروع کردم و بالاترین ترازم به 7900 رسید. سال سوم از 7200 شروع کردم و به 7900 رسیدم. تابستان سال چهارم ترازم 7000 بود و در آزمون‌های جامع خرداد در سال کنکور به تراز 8300 رسیدم.

13970525Pr5454a898.jpg



بین هوش و استعداد ذاتی و زحمت و تلاش و کسب مهارت‌های فراشناختی، کدام‌یک برای موفقیت مؤثرتر است؟

برای من مهارت‌های فراشناختی بیش از هوش و استعداد کمکم کرد. نحوه‌ی مطالعه‌ام با بقیه‌ی دوستانم فرق داشت. من در خوابگاه درس می‌خواندم و هم‌اتاقی‌هایم بیش‌تر برای امتحانات مدرسه درس می‌خواندند اما من طبق برنامه‌ی راهبردی درس می‌خواندم. گاهی دبیر جلوتر یا عقب‌تر تدریس می‌کرد و برنامه‌ام کمی تغییر می‌کرد و به برنامه‌ی مدرسه نمی‌رسیدم اما سعی کردم از برنامه‌ی راهبردی کانون عقب نمانم.

در این موفقیت نقش پدر و مادر را چگونه می‌بینی؟

پدر و مادرم هر دو تأثیر زیادی داشتند. پدرم خیلی پیگیری می‌کرد و به من انگیزه می‌داد. من وقت بیش‌تری را با پدرم می‌گذراندم. روزهایی که تعطیل بودم در کار کشاورزی به او کمک می‌کردم و در کنارش بودم.

13970525P3m241l975.jpg



در کنار درس خواندن، کار کردن را از چه سنی شروع کردی؟

قبل از این‌که به مدرسه‌ی شبانه‌روزی بروم بیش‌تر کار می‌کردم اما وقتی به خوابگاه رفتم فقط در ایام تعطیل می‌توانستم کار کنم. در تابستان‌ها هم مدرسه‌ی ما تعطیل نبود و در آزمون‌ها هم شرکت می‌کردم. روزهایی که تعطیل بودم، هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم.

در ازای کار کردن دستمزد هم داشتی؟

وقتی در کار کشاورزی به پدرم کمک می‌کردم دستمزد نمی‌گرفتم اما گاهی به طور آزاد کار می‌کردم تا کمک‌هزینه‌ی تحصیلی‌ام را فراهم کنم. بیش‌ترین هزینه‌ی تحصیلی من مربوط به هزینه‌های رفت‌وآمد بود؛‌ چون فاصله‌ی بین خانه و مدرسه‌‌ام 110 کیلومتر بود.

13970525Pa25v18382.jpg



در یک جمله خودت را تعریف کن.

سعی کردم تلاش کنم اما برای درس خواندن خودم را خسته نمی‌کردم و تفریح و استراحت هم داشتم. زندگی‌ام‌ یک‌بعدی نبوده است. سرگرمی من بازی فوتبال و معاشرت با دوستانم بود؛ البته در درس‌ها هم به آن‌ها کمک می‌کردم و گاهی تحلیل آزمون‌ها را برای آن‌ها انجام می‌دادم.

هدف شما برای آینده چیست؟

هدف اصلی من خدمت به مردم منطقه‌ام است. وضعیت اقتصادی و مهم‌تر از آن، وضعیت تحصیلیِ همشهری‌هایم خوب نیست و بسیاری از دانش‌آموزان به دلیل وضعیت اقتصادی، تحصیل را رها می‌کنند. خودم را مسئول می‌دانم که انگیزه‌ی تلاش را بین دانش‌آموزان ایجاد کنم. در روستای ما از هر خانواده‌ای شاید یک نفر ادامه‌ی تحصیل داده است. خانواده‌ی ما تنها خانواده‌ای است که 6 فرزند آن ادامه‌ی تحصیل داده‌اند.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #3

par_dis_0

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
1,252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
95
قهرمان پیشرفت: مجتبی حیدری از رتبه‌ی 22503 تا 482 تجربی


مجتبی در این گفت‌وگوی جذاب و خواندنی از نحوه‌ی مطالعه، تلاش و پشتکار و هم‌چنین مشکلاتی که در این سه سال داشته است می‌گوید.
48,448

13960818P12vh5r147.jpg

مجتبی حیدری سه سال برای موفقیتی که امروز به دست آورده تلاش و صبر کرده است. او چندین بار راه را اشتباه رفته و شکست خورده ولی باز دوباره بلند شده و از نو شروع کرده است تا این‌که امسال توانست به موفقیت برسد. مجتبی در این گفت‌وگوی جذاب و خواندنی از نحوه‌ی مطالعه، تلاش و پشتکار و هم‌چنین مشکلاتی که در این سه سال داشته است می‌گوید.

لطفاً خودت را معرفی کن.

من مجتبی حیدری، رتبه‌ی 482 تجربی در سال 96 هستم. سه بار در کنکور سراسری شرکت کردم که در اولین کنکورم در سال 94 رتبه‌‌ی 11111 را به دست‌ آوردم. در کنکور 95 هم 22503 شدم. من از دوم دبیرستان به مدت 5 سال در آزمون‌های کانون شرکت کرده‌ام.

چه شد که در سال اول تصمیم گرفتی دوباره در کنکور شرکت کنی؟

چون نتیجه‌ای را که خودم و خانواده‌ام انتظار داشتیم به دست نیاورده بودم.

پس چرا نتیجه‌ات در سال دوم بدتر شد؟

در سال دوم برای موفقیت به دنبال معجزه بودم و همین خواسته‌ی غیر منطقی‌ام باعث شد به سراغ افراد غیر متخصص بروم که به ‌جای رسیدن به هدفم بیش‌تر مرا از هدف دور کردند. در سال دوم با این‌که در آزمون‌های کانون شرکت می‌کردم، مشاورهای غلط موجب شد نتوانم برنامه‌ی آزمون‌ها را کامل اجرا کنم و به همین دلیل خیلی وقت‌ها در آزمون‌ها شرکت نمی‌کردم.

چه شد که برای بار سوم تصمیم گرفتی که در کنکور شرکت کنی؟ نگران این نبودی که رتبه‌ات بدتر از قبل شود؟ نظر خانواده‌ات چه بود؟

اتفاقاً همه مخالف بودند، البته حق هم داشتند؛ چون انتظار می‌رفت که رتبه‌ام بدتر شود؛ ولی من چیزی برای از دست دادن نداشتم و طور دیگری فکر می‌کردم. من همه‌ی راه‌های اشتباه را رفته بودم جز یک ‌راه که آن‌هم راه صحیح بود. دقیقاً از فردای کنکور 95 مطالعه برای کنکور را شروع کردم؛ چون می‌دانستم نتیجه‌ام در کنکور چگونه است. دوباره در کانون ثبت‌نام کردم، ولی این بار برنامه‌ی راهبردی آزمون‌ها را کامل اجرا کردم و در هیچ آزمونی غیبت نکردم.


میانگین ساعت مطالعه‌ات چه‌قدر بود؟

در تابستان 8 ساعت، در پاییز 9 ساعت، در زمستان 10 ساعت و بعد از عید تا کنکور 11 ساعت در روز مطالعه می‌کردم.

چالش و نقطه‌ی قوت تو در کدام درس‌ها بود؟

درس دین و زندگی برایم خیلی سخت بود و اصرار داشتم که نمی‌توانم این درس را بخوانم ولی در آخر به این نتیجه رسیدم که برای رسیدن به هدفم مجبورم بخوانم و تصمیم گرفتم وقت بیش‌تری برای آن بگذارم؛ به طوری که نمره‌ی‌ 3/1- کنکور پارسال را به 76 رساندم. ریاضی درس مورد علاقه‌ی من بود. معلم ریاضی شهرمان آقای ادهم که از ابتدایی تا کنکور کنار من بود، عامل مهم این علاقه بود، تا جایی که هر وقت احساس خستگی می‌کردم ریاضی می‌خواندم.

نمره‌های تو در کنکور 95 و 96 چگونه بود؟

نمره‌ام در عمومی‌ها به ترتیب در کنکور 95 و 96 در دین‌ و زندگی 1.3- و 76، در ادبیات 20 و 72، در عربی 20 و 53.4، در زبان 4 و 66.7 و در اختصاصی‌ها در زمین‌شناسی 6/6- و 0، در ریاضی 35.6و 80، در زیست‌شناسی 7.5 و 56، در فیزیک 20 و 60 و در شیمی 12.4 و 55.3 بود.

از اوقات فراغت خود چگونه استفاده می‌کردی؟

من بیش‌تر از نقاشی کشیدن لذت می‌برم. گاهی بعضی از بچه‌ها تفریحاتی دارند که باعث عدم تمرکز آن‌ها هنگام مطالعه می‌شود. به نظرم در سال کنکور باید تفریح ما هم کنکوری باشد.

توصیه‌هایی برای دانش‌آموزان کنکوری داری؟

به نظر من دانش‌آموزان باید تلاش خود را بکنند تا همان سال اول به نتیجه‌ی دلخواهشان برسند. دانش‌آموز نتیجه‌ی خوبی نسبت به یک فارغ‌التحصیل می‌گیرد؛ زیرا مطالب را به‌تازگی خوانده است؛ اما این ‌طور هم نیست که فارغ‌التحصیلان نتوانند نتیجه بگیرند. در سال کنکور همه‌ی کارها باید کنکوری باشد، حتی خواب، تغذیه و تفریح؛ یعنی باید کارها نظم مشخص داشته باشد و در سال کنکور به‌ جای توجه به توصیه‌ها و راه‌های مختلف، پیگیر راهی باشیم که قبلاً امتحان شده و نتیجه داده است و به آن اطمینان کنیم.

حرف آخر...

وقتی کسی می‌گوید فلان کار را نمی‌توانی انجام بدهی، مطمئن باشبرحسب توانایی‌های خودش گفته است نه شما.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

par_dis_0

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
1,252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
95
من شکوفه ذوالفقاری، رتبه‌ی 629 تجربی منطقه‌ی 2 در سال 96 از کرمانشاه هستم. در کنکور 95 رتبه‌ی 18000 تجربی منطقه را کسب کردم.
12,567

13970504P281pe4877.jpg

شکوفه ذوالفقاری در یک نگاه

شهر: کرمانشاه

رشته‌ی تحصیلی: تجربی

سال ورود به کانون: 95

سال‌های عضویت در کانون: دو سال، چهارم دبیرستان و یک سال فارغ‌التحصیل

رشته‌ی قبولی در دانشگاه: پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان

شغل پدر: استاد دانشگاه

شغل مادر: خانه‌دار


لطفاً خودت را معرفی کن.

من شکوفه ذوالفقاری، رتبه‌ی 629 تجربی منطقه‌ی 2 در سال 96 از کرمانشاه هستم. در کنکور 95 رتبه‌ی 18000 تجربی منطقه را کسب کردم اما اکنون دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی زنجان هستم.

وقتی سال اول رتبه‌ات 5رقمی شد آیا انتظار آن را داشتی؟

من سال اول زیاد با درس خواندن آشنا نبودم و اطرافیانم هم از من انتظار زیادی نداشتند. من برنامه‌های دیگری برای زندگی‌ام داشتم و می‌خواستم ورزش را ادامه دهم. من سال‌ها ورزشکار بودم و تکواندو کار می‌کردم و حتی به اردوی تیم ملی هم دعوت شدم. قصدم این بود که تا مربی‌گری پیش بروم؛ اما مشکلاتی برایم پیش آمد که مجبور شدم ورزش را کنار بگذارم. سال چهارم تصمیم گرفتم درس بخوانم؛ اما چون پایه‌ی قوی نداشتم نمی‌دانستم چگونه شروع کنم. کارم سخت شده بود. همه‌ی این مشکلات باعث شد اعتمادبه‌نفس و روحیه‌ی خوبی نداشته باشم. وقتی نتیجه‌ی کنکور اعلام شد ناراحت شدم و اطرافیانم هم پیشنهاد کردند که انتخاب رشته نکنم و برای سال بعد تلاش کنم. شهریورماه بود که می‌خواستم درس خواندن را شروع کنم. قبل از شروع در مورد سال گذشته خوب فکر کردم و تمام اشتباهاتم را مرور و بررسی کردم. به نظرم وقتی که برای فکر کردن در این‌باره گذاشتم خیلی کمک کرد که ذهنم شفاف شود. برای اولین بار تصمیم گرفتم بعضی از رفتارهایم را به خاطر خودم و خانواده‌ام کنار بگذارم. تصمیم گرفتم مثبت‌اندیش باشم و هدفم را در اولویت قرار دهم. من اصلاً اهل برنامه‌ریزی نبودم اما متوجه شدم زندگی بدون برنامه‌ریزی هیچ نظمی ندارد و ذهن آشفته هم راه به جایی نمی‌برد. تصمیم گرفتم برنامه‌ی راهبردی را انتخاب کنم و تا آخر هم با همان پیش بروم. این‌که ادامه دادم بیش‌تر به دلیل علاقه‌ام به پزشکی بود.

کمی از خانواده‌ات بگو. چگونه تو را حمایت کردند؟

پدرم استاد دانشگاه و مادرم خانه‌دار است. خواهرم هم پرستاری خوانده است. من به زبان انگلیسی علاقه‌ی زیادی داشتم و رتبه‌ام هم در کنکور زبان خوب شده بود و می‌خواستم آن را انتخاب کنم؛ اما پدرم گفت: «چیزی که برای ما اهمیت دارد تلاش توست. اگر تلاش نکرده‌ای تصمیم بگیر برای سال بعد تلاش کنی و بعد از آن هر نتیجه‌ای کسب کنی ما به تلاش تو احترام می‌گذاریم.» این حرف پدرم و هم‌چنین مشاوره‌های خواهرم باعث شد به کم‌تر از پزشکی راضی نشوم. من سال اول خانواده‌ام را خیلی اذیت کردم. اطرافیانم هم روحیه‌ام را خراب می‌کردند؛ اما برای سال دوم قول دادم که نه خانواده‌ام را اذیت کنم و نه به حرف اطرافیان توجه داشته باشم. فقط تلاش کنم. ارتباطاتم را با دیگران قطع کردم. از مادرم هم خواهش کردم که وقتی با دیگران در مورد وضعیت درسی‌ فرزندانشان صحبت می‌کند حرفی به من نزند. چون وقتی نگران می‌شد آن را به من هم منتقل می‌کرد. از او خواستم به من اعتماد کند. وقتی در آزمون اول نتیجه‌ی خوبی گرفت مادرم هم اعتمادش جلب شد. سال دوم تصمیم گرفتم گذشته‌ام را

سال چهارم که در آزمون‌ها شرکت کردی ترازت چند بود؟

حدود 5000 بود و نگران بودم که سال دوم اگر موفق نشوم چه اتفاقی می‌افتد. وقتی سال دوم با تراز 6300 شروع کردم خودم هم تعجب کرده بودم؛‌ چون هنوز ساعت مطالعه‌ام کم بود. از این موضوع متوجه شدم اگر تلاشم را بیش‌تر کنم موفق خواهم شد.

پس بین تلاش و موفقیت ارتباط محکمی قائل هستی.

سال‌های قبل درس نخوانده بودم. سال چهارم با این‌که ساعت مطالعه‌ام زیاد بود اما مفید و مؤثر نبود. وقتی تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدهم تصمیم گرفتم آهسته و پیوسته پیش بروم. با روزی 3 ساعت شروع کردم تا خودم را به درس خواندن عادت دهم. وقتی ترازم خوب می‌شد تشویق می‌شدم که بیش‌تر درس بخوانم و کم‌کم ساعت مطالعه‌ام را زیاد کردم. شاید اگر از همان اول به خودم فشار می‌آوردم چون عادت نداشتم زود خسته می‌شدم و دست از کار می‌کشیدم. در دوران عید ساعت مطالعه‌ام به 12 ساعت رسید.

13970504Pl1sq75535.jpg



سال دوم از کلاس‌های تقویتی هم استفاده کردی؟

هر کس باید روش خاص خودش را برای درس خواندن پیدا کند. من باید خودم درس‌ها را می‌خواندم و می‌فهمیدم. در ریاضی و فیزیک ضعیف بودم و نمراتم در کنکور سال اول در این درس‌ها منفی شد. برای این دو درس به کلاس رفتم اما با خودم قرار گذاشتم که به کلاس اکتفا نکنم و خودم آن‌ها را درک کنم. آزمون و کلاس نقش کمک‌کننده داشتند و این خود من بودم که نقش اصلی را در فهمیدن و درک این دو درس داشتم.

در سال دوم چه تغییراتی در روش مطالعه‌ات ایجاد کردی؟

برنامه‌ی اصلی من برنامه‌ی راهبردی کانون بود. در وقت‌های اضافه هم برای کلاس‌های تقویتی درس می‌خواندم و تمرین می‌کردم. برای من که این دو درس را کنار گذاشته بودم کوچک‌ترین نتیجه‌ی مثبت برایم انگیزه‌بخش بود. من که همیشه فیزیک را صفر می‌زدم وقتی به 40 درصد رسانده بودم خیلی روحیه‌ گرفتم. در اولین آزمون‌ها نمراتم کم بود اما در کنکور تمام درصدهایم را به 60 تا 80 درصد رساندم.

در زیست و شیمی چگونه بودی؟

به درس زیست و شیمی علاقه داشتم اما چون پایه‌ام قوی نبود سال اول آن طور که می‌خواستم نتیجه نگرفتم. برای سال دوم تصمیم گرفتم خودم بخوانم و با برنامه‌ی آزمون‌ها پیش بروم.

یادت می‌آید در چه بازه‌ای به نقطه‌ی اوج خودت در آزمون‌ها رسیدی؟

در بهمن‌ماه ترازم 7200 شد و خیلی روحیه‌ گرفتم. سال دوم احساس متفاوتی داشتم. شب‌ها از خستگی زود خوابم می‌برد اما احساس خوبی داشتم که دارم به هدفم نزدیک می‌شوم. وقتی نتایجم رو به رشد بود حال خوبی داشتم و از درس خواندن لذت می‌بردم. سال دوم یاد گرفتم که زندگی بالا و پایین دارد و همیشه قرار نیست رشد کنم. من سال دوم بارها افت کردم. تا عید ترازم به 7300 رسید اما اواسط فروردین‌ماه مشکلی برای‌مان پیش آمد که روحیه‌ام را خراب کرد و ساعت مطالعه‌ام پایین آمد. دیگر حوصله‌ی درس خواندن نداشتم و ازطرفی از این‌که افت می‌کردم حالم بدتر می‌شد. این موضوع تا شب کنکور هم با من بود و ذهنم را آشفته کرده بود و نمی‌توانستم مثل قبل درس بخوانم. حتی روحیه‌ام باعث شده بود مدام مریض شوم. همه چیز برایم سخت شده بود. من به چنین مشکلاتی عادت نداشتم و این مشکل به طور کل مرا به هم ریخته بود.

13970504Pua4152146.jpg



در آزمون‌های جامع هم شرکت کردی؟

بله؛ ترازم حدود 6800 شد.

با وجود این مشکلاتی که می‌گویی حتی تا شب کنکور هم با آن دست به گریبان بودی روز کنکور را چگونه گذراندی؟

صبح کنکور اصلاً حال خوبی نداشتم. اعتمادبه‌نفسم را از دست داده بودم و نگران بودم که نتیجه‌ام مثل سال گذشته شود. تا کنکور هر چه خوانده بودم جمع‌بندی کرده بودم و البته برخی مباحث را هم نرسیدم بخوانم. در جلسه‌ی کنکور واقعاً حالم بد بود و ناامید بودم. اگر به خودم مسلط بودم حتماً نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتم. بیش‌ترین نگرانی‌ام وقتی بود که داشتم به سؤالات دین و زندگی جواب می‌دادم. نمره‌ام در این درس خیلی کم شد در حالی که در آزمون‌ها نقطه‌ی قوتم بود. وجود مشکلات در زندگی طبیعی است و باید آن را قبول کرد. با دوستانم که صحبت می‌کردم هر کدام در سال کنکور با مشکلی مواجه بودند. این ما هستیم که باید طبیعت زندگی را بشناسیم و در برابر مشکلات روحیه‌مان را حفظ کنیم. به هر حال بعد از دفترچه‌ی عمومی به خودم گفتم دیگر بس است و از این بدتر نمی‌شود و باید تمام تلاشم را بکنم. در اختصاصی‌ها هر چه بلد بودم جواب دادم و به اضطرابم کم‌تر فکر می‌کردم. وقتی از جلسه بیرون آمدم کنکور برایم آسان نبود اما وقتی می‌دیدم اطرافیانم راضی هستند دوباره حالم بد شد. خانواده‌ام هم که حالم را دیدند آن‌ها هم نگران شدند. خوشبختانه وقتی نتایج اعلام شد خیلی خوشحال شدم و متوجه شدم نباید خودم را با کسی مقایسه می‌کردم.

در حال حاضر که دانشجوی پزشکی هستی چه احساسی داری؟

راهی که در آن قدم گذاشته‌ام خیلی سخت است اما راضی هستم. احساس می‌کنم راهی است که خودم انتخاب کرده‌ام و مسئولیت آن را هم بر عهده می‌گیرم. اتفاقات سال کنکور باعث شد اعتمادبه‌نفس پیدا کنم و باور کنم که اگر بخواهم و تلاش کنم می‌توانم.

چه صحبتی داری برای کسانی که مثل تو پشت کنکور مانده‌اند؟

کسی که می‌خواهد دوباره کنکور بدهد بیش از هر چیز به روحیه‌ نیاز دارد. من با معدل 16 تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم و اکنون جزء دانشجویان برتر کلاس هستم.
 

آرش.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
366
امتیاز
3,774
نام مرکز سمپاد
شهریار
شهر
شهریار
سال فارغ التحصیلی
1389
افرین ....<D=
 
بالا