امیرحسین 14791

  • شروع کننده موضوع
  • #1

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,475
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
خب فکر نکنم قرار باشه این تاپیک طولانی بشه
ولی دوست داشتم این کتاب رو معرفی کنم.
photo_2018_08_25_12_26_09.jpg


این کتاب رو یکی از دوستان خوب وبلاگ‌نویسم بهم معرفی کرد و شد کتاب سفر من چون در مورد هر شخص چند صفحه بیشتر ننوشته من هر وقت توی جاده بودم این کتاب رو دست می‌گرفتم و می‌خوندم.
خیلی کتاب جالبیه و قصد هم ندارم هرچی ازش یاد گرفتم رو اینجا بنویسم تا ترغیب بشید خودتون بخونیدش ول گوشه‌ای ازش رو می‌نویسم:

1) مهم‌ترین نکته‌ای که توی این کتاب وجود داشت خودباوری و عزت‌نفس در کنار از دست ندادن امید بودش. اغلب این افراد رویاپردازیشون رو محدود به دوران کودکیشون نکردند و در بزرگسالی هم می‌خواستند که بزرگ بشند و این خواستند رو با تلاش و کوشش به تحقق رسوندند.
2) برخلاف تصور خودم خیلی‌هاشون تجربه ورشکست شدند و دوباره از صفر شروع کردند رو داشتند چیزی که شاید به چشم ما بیاد که مربوط به فیلم‌هاست یا کم پیش میاد ولی توی این کتاب درصد قابل توجهی سابقه ورشکست شدن رو داشتند.
3) ایده‌های نو داشتند که این ایده‌ها توسط خودشون به مرور زمان کامل و کامل شده یا از کشورهای پیشرفته کپی برداری کردند.
4) خیر هستند. نه به معنای گدا پروری ولی اکثراً ردپای بخشش اموال در آن‌ها دیده می‌شد که حالا یا سبب اعتقادهاشون بوده و یا اینکه خودشون در کودکی سختی زیادی کشیدند و چند مورد هم یتیم بودند.
5) اصول خودشون رو پیدا کردند و بهش پیابند بودن یکی به کار گروهی رو دوست داشت یکی کار انفرادی. یکی شریک داشت یکی می‌گفت اگه شریک خوب بود خدا برای خودش شریک می‌گرفت :D بنظرم مهم اینا که اصولی برای کار خود داشته باشید و با نظم به کارها بپردازید.
6) ریسک پذیر بودند و این دل و جرئت داشتند بود که نجاتشون داد.
از تجربه‌های این میلیاردرها می‌شه خیلی چیزها یاد گرفت ولی اگه من بیشتر بنویسم نه عمق تجربه رو انتقال دادم نه کسی راغب می‌شه کتاب رو بخونه :D
7) زندگی کارآفرین‌ها خیلی جذابه. و چند کارآفرین خانوم هم بودند که ثابت کرده بودن که جنسیت مانع کارآفرینی نمیشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

امیرحسین

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,075
امتیاز
16,475
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
photo_2018_10_31_19_32_04.jpg

برسد به دست مردان محافظه‌کار.
یکی از دوست داشتنی‌ترین داستان‌های سلینجر بنظرم داستان فرنی و دوست پسرش لین هست.
لین به نظرم یه پسر احساسی درونگرا هستش. اون فرنی رو دوست داره ولی خیلی محافظه‌کارانه توی رابطشون پیش میره به طور آزاردهنده‌ای احساس خودش رو از صورتش پاک می‌کنه. به خیال خودش همه چیز اوکی هست فرنی اون رو دوست داره و برای گفتن دوست دارم ساده‌ی خود تعلل بیجا می‌کنه؛ غافل از اینکه فرنی توی رابطه خودشون دچار تردید شده ولی بازیگر خوبیه در واقع توی این داستان می‌بینیم که چطور هرکسی خلاف اون چیزی که تو دلش می‌گذره نشون میده.
وقتی که لین صحبت می‌کنه فرنی تمام تلاشش رو می‌کنه که تصویری از خودش نشون بده که داره با دقت گوش می‌ده و در موقعیت مشابه لین جری وانمود می‌کنه که انگار حواسش خیلی به صحبت فرنی نیستش. درست زمانی که باید اظهار نظر درستی داشته باشه یه چیز بی‌ربط و پرت و پلا می‌پرونه.
فرنی لین رو دوست داره ولی سیگنال کافی رو از لین دریافت نمی‌کنه از یه طرف حس می‌کنه که به اندازه کافی درک نمیشه و عاشق نیست و از طرف دیگه احساس تکلف در قبال رابطه‌ای که ایجاد کرده.
و خب اگه به داستان کاری نداشته باشیم فکر می‌کنم که افراد محافظه کاری مثل لین در روابط با معشوق خودشون دچار مشکل بشند. اون‌ها سرد شدند طرف مقابل خودشون رو نمی‌بینند و انگار ترس از اظهار عواطف مداوم دارند غافل از اینکه ممکنه روزی که بیاد ببینند همه چی خراب شده و اون موقع تازه شروع کنند به عقب برگشتند که ببینند این شکاف از کجا شروع شده و هی به عقب و عقب‌تر برگردند.
درسته که دوست داشتن خودجوشه ولی برای همیشگی بودن و حفظ طراوتش تلاش کرد خلاقیت به خرج داد و گول اعتراض نکردن‌ها رو خورد.
.
 
بالا