- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 1,075
- امتیاز
- 16,475
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- بوشهر
- سال فارغ التحصیلی
- 91
- دانشگاه
- خواجه نصیر
- رشته دانشگاه
- مهندسی برق
خب فکر نکنم قرار باشه این تاپیک طولانی بشه
ولی دوست داشتم این کتاب رو معرفی کنم.
این کتاب رو یکی از دوستان خوب وبلاگنویسم بهم معرفی کرد و شد کتاب سفر من چون در مورد هر شخص چند صفحه بیشتر ننوشته من هر وقت توی جاده بودم این کتاب رو دست میگرفتم و میخوندم.
خیلی کتاب جالبیه و قصد هم ندارم هرچی ازش یاد گرفتم رو اینجا بنویسم تا ترغیب بشید خودتون بخونیدش ول گوشهای ازش رو مینویسم:
1) مهمترین نکتهای که توی این کتاب وجود داشت خودباوری و عزتنفس در کنار از دست ندادن امید بودش. اغلب این افراد رویاپردازیشون رو محدود به دوران کودکیشون نکردند و در بزرگسالی هم میخواستند که بزرگ بشند و این خواستند رو با تلاش و کوشش به تحقق رسوندند.
2) برخلاف تصور خودم خیلیهاشون تجربه ورشکست شدند و دوباره از صفر شروع کردند رو داشتند چیزی که شاید به چشم ما بیاد که مربوط به فیلمهاست یا کم پیش میاد ولی توی این کتاب درصد قابل توجهی سابقه ورشکست شدن رو داشتند.
3) ایدههای نو داشتند که این ایدهها توسط خودشون به مرور زمان کامل و کامل شده یا از کشورهای پیشرفته کپی برداری کردند.
4) خیر هستند. نه به معنای گدا پروری ولی اکثراً ردپای بخشش اموال در آنها دیده میشد که حالا یا سبب اعتقادهاشون بوده و یا اینکه خودشون در کودکی سختی زیادی کشیدند و چند مورد هم یتیم بودند.
5) اصول خودشون رو پیدا کردند و بهش پیابند بودن یکی به کار گروهی رو دوست داشت یکی کار انفرادی. یکی شریک داشت یکی میگفت اگه شریک خوب بود خدا برای خودش شریک میگرفت بنظرم مهم اینا که اصولی برای کار خود داشته باشید و با نظم به کارها بپردازید.
6) ریسک پذیر بودند و این دل و جرئت داشتند بود که نجاتشون داد.
از تجربههای این میلیاردرها میشه خیلی چیزها یاد گرفت ولی اگه من بیشتر بنویسم نه عمق تجربه رو انتقال دادم نه کسی راغب میشه کتاب رو بخونه
7) زندگی کارآفرینها خیلی جذابه. و چند کارآفرین خانوم هم بودند که ثابت کرده بودن که جنسیت مانع کارآفرینی نمیشه.
ولی دوست داشتم این کتاب رو معرفی کنم.
این کتاب رو یکی از دوستان خوب وبلاگنویسم بهم معرفی کرد و شد کتاب سفر من چون در مورد هر شخص چند صفحه بیشتر ننوشته من هر وقت توی جاده بودم این کتاب رو دست میگرفتم و میخوندم.
خیلی کتاب جالبیه و قصد هم ندارم هرچی ازش یاد گرفتم رو اینجا بنویسم تا ترغیب بشید خودتون بخونیدش ول گوشهای ازش رو مینویسم:
1) مهمترین نکتهای که توی این کتاب وجود داشت خودباوری و عزتنفس در کنار از دست ندادن امید بودش. اغلب این افراد رویاپردازیشون رو محدود به دوران کودکیشون نکردند و در بزرگسالی هم میخواستند که بزرگ بشند و این خواستند رو با تلاش و کوشش به تحقق رسوندند.
2) برخلاف تصور خودم خیلیهاشون تجربه ورشکست شدند و دوباره از صفر شروع کردند رو داشتند چیزی که شاید به چشم ما بیاد که مربوط به فیلمهاست یا کم پیش میاد ولی توی این کتاب درصد قابل توجهی سابقه ورشکست شدن رو داشتند.
3) ایدههای نو داشتند که این ایدهها توسط خودشون به مرور زمان کامل و کامل شده یا از کشورهای پیشرفته کپی برداری کردند.
4) خیر هستند. نه به معنای گدا پروری ولی اکثراً ردپای بخشش اموال در آنها دیده میشد که حالا یا سبب اعتقادهاشون بوده و یا اینکه خودشون در کودکی سختی زیادی کشیدند و چند مورد هم یتیم بودند.
5) اصول خودشون رو پیدا کردند و بهش پیابند بودن یکی به کار گروهی رو دوست داشت یکی کار انفرادی. یکی شریک داشت یکی میگفت اگه شریک خوب بود خدا برای خودش شریک میگرفت بنظرم مهم اینا که اصولی برای کار خود داشته باشید و با نظم به کارها بپردازید.
6) ریسک پذیر بودند و این دل و جرئت داشتند بود که نجاتشون داد.
از تجربههای این میلیاردرها میشه خیلی چیزها یاد گرفت ولی اگه من بیشتر بنویسم نه عمق تجربه رو انتقال دادم نه کسی راغب میشه کتاب رو بخونه
7) زندگی کارآفرینها خیلی جذابه. و چند کارآفرین خانوم هم بودند که ثابت کرده بودن که جنسیت مانع کارآفرینی نمیشه.