تجربیات شما!

[Radikal]

سلام
خب این تاپیک رو زدم تا از تجربه هایی که داشتید در درمان یک بیماری، دیدگاه های غلطی که بهش هست و به طور کلی چیزهایی که شما تجربه کردید و موجب بهبود سلامتتون شده بنویسید!
این تاپیک صرفا برای بیان تجربیات هست ، در نتیجه سعی کنید از بحث کردن پرهیز کنید.
به طور کلی اگر درمانی برای شما موثر واقع شده ، تجربه بیماری خاصی داشتید، موفق شدید وزنتون رو کم/زیاد کنید ، یکی از اقوام خیلی نزدیک دچار بیماری خاصی شدند و تونستند بهش غلبه کنند، تونستید از ماسک خاصی برای بهبود پوست خودتون استفاده کنید و... به اشتراک بذارید!

چرا این تاپیک زده شده؟
خیلی از ما دیدگاه های بسیار سطحی نسبت به بیماری ها و درمانشون داریم!
بسیاری از بیماری ها در نگاه ما مساوی با پایان امید به زندگی هستند
تجربیات افراد میتونه به بخش بزرگی از جامعه کمک کنه چرا که مشکل شما میتونه مشکل خیلی های دیگه باشه!
:)

 

[Radikal]

خب اول خودم شروع میکنم و دو مورد از تجریبات خودم رو میگم

اولین مورد اینه که اگر شما دچار ریزش مو شُدید، این ریزش مو لزوما با عوض کردن شامپو درمان نمیشه و خیلی اوقات عوامل دیگه ای موجب پدید اومدنش شدند مثلا کم‌خونی یا کمبود بعضی از ویتامین ها، که درمان اون مشکل در اصل درمان اصلی ریزش مو هست.

دومین مورد اینه که اگر شما احساس کردید که یک مشکلی دارید سعی نکنید با سرچ کردن علائمش خودتون پی ببريد که چه مشکلی دارید چون در بیشتر مواقع مشکلات جدی نیستند یا حتی اگر جدی باشند راه درمان دقیقش رو نمیتونید با اینترنت پیدا کنید در نتیجه بهتره که به جای اینکه یک استرس بزرگ رو به خودتون وارد کنید در ابتدا به دکتر مراجعه کنید.
تجربه خودم : من دوره ای مفصل‌های انگشت های دستم به شدت درد میکرد وقتی سرچ کردم اولین چیزی که دیدم رماتیسم بود با کلی عکس هایی از دست های دفرمه و خب شما شاید بتونید تصور کنید که اون زمان من چه حالی داشتم و این حال بد تا مدت ها بعد ادامه پیدا کرد و حتی افسردگی شدید گرفتم ، بعد از دو ماه وقتی که دکتر رفتم برای من آزمایش ویتامین د و کلسیم نوشت و در نهایت صرفا با چند تا قرص ویتامین د و کلسیم مشکلم حل شد. در حالی که تاثیر اون افسردگی هنوز هم هست. :)

 

[Sara.kh]

دومین مورد اینه که اگر شما احساس کردید که یک مشکلی دارید سعی نکنید با سرچ کردن علائمش خودتون پی ببريد که چه مشکلی دارید چون در بیشتر مواقع مشکلات جدی نیستند یا حتی اگر جدی باشند راه درمان دقیقش رو نمیتونید با اینترنت پیدا کنید در نتیجه بهتره که به جای اینکه یک استرس بزرگ رو به خودتون وارد کنید در ابتدا به دکتر مراجعه کنید.
تجربه خودم : من دوره ای مفصل‌های انگشت های دستم به شدت درد میکرد وقتی سرچ کردم اولین چیزی که دیدم رماتیسم بود با کلی عکس هایی از دست های دفرمه و خب شما شاید بتونید تصور کنید که اون زمان من چه حالی داشتم و این حال بد تا مدت ها بعد ادامه پیدا کرد و حتی افسردگی شدید گرفتم ، بعد از دو ماه وقتی که دکتر رفتم برای من آزمایش ویتامین د و کلسیم نوشت و در نهایت صرفا با چند تا قرص ویتامین د و کلسیم مشکلم حل شد. در حالی که تاثیر اون افسردگی هنوز هم هست. :)

یکی از اعضای خانواده منم دچار مشکلی شده بود ک هر شب چنبار از خواب می‌پرید و راه تنفسیش بسته میشد حدود ۱۰_۲۰ ثانیه بعد به حالت عادی برمی‌گشت، توی اینترنت کلی مریضی وحشتناک مرتبط باهاش دیدیم حتی سرطان مری و .. یجا هم نوشته بود تخم شربتی براش خوبه، دکتر ک رفت متوجه شد اون تخم شربتیا تاثیر بدی داشته مریضی خطرناکی هم نبوده

 

[SHAMIM.J]

پیشگیری از ایجاد موخوره:
موهاتونو با سشوار خشک نکنین, بذارین خودش خشک شه.
موی خیس رو شونه نکنین.
شامپو رو فقط به ریشه ی مو بزنین. بذارین پایین موها با جریان اب شسته شه.
هر سری بعد از شستن موها به پایین ساقه ی مو روغن بادوم یا زیتون یا نارگیل بزنین ک خشک نشه.
اگه فکر میکنین پایین موهاتون چرب میمونه و بدتون میاد اشتباه فک میکنین : )) روغنی ک میزنین جذب مو میشه و اینکه میتونین کمتر بزنین.
هم چنین موهاتونو با شونه یا برس چوبی شونه کنین.
در ضمن موخوره درمان نداره; اگر تار مویی دیدین ک دوشاخه شده همون یدونه رو با قیچی از یک سانتی متر بالاتر ببرین.

 

[wdr]

من سالها جوش میزد صورتم(اکنه) و همش دنبال دلیلش بودم. خیلی چیزارو تست کردم و بی فایده بود. اخرش فکر کنم یه مقاله روی نت دیدم که گفته بود ممکنه لبنیات دلیلش باشه. خلاصه با کلی ازمون و خطا فهمیدم بخاطر خوردن شیر و خامه جوش میزدم گویا !! و دورشو خط کشیدم و دیگه جوش نزدم!

علتش هم وجود هورمون استروژن تو شیر گاوهاست...چون اکثرشون حامله هستن موقع شیردوشی گویا!

 

[whoisparya]

حدود4-5ماه پیش،من یجور عجیبی خون دماغ میشدم و کبودی رو بدنم داشتم و همش خسته بودم و سردرد و تب و یه سری علائم اینجوری.
بعد از طی یه دوره 7-10روزه تو بیمارستان،گفتن احتمال سرطان خون وجودداره از نوعallو یه سری آزمایشای دیگه گرفتن تا قطعی بشه و بازم یک هفته دیگه بستری بودم تا نتایج قطعی آماده بشه.
اون یه هفته حقیقتا سخت ترین یک هفته زندگیم بود.یه وقتی هست بهتون میگن شما سرطان دارین و خب شما میدونین که من این بیماری رو دارم با فلان راه های درمانی و...
یه وقتی هم هست که میگن احتمال سرطان هست و این،به مراتب سخت تر از مورد قبله.چون هیچ تصور خاصی از مسیری که پیش روتون هست ندارید.
بعد اون یک هفته،جواب آزمایشا احتمال سرطان رو رد کرد و یه عفونت خون خطرناک رو نشون میداد که بعد از 15روز تو ICUبودن و یک هفته ایزوله بودن و یک ماه و نیم بستری بودن تو بخش،ترخیص شدم با یک عالم قرص و دارو و اینا.
حالا اینهمه حرف زدم،تهش میخواستم بگم درمواجهه با بیماریهای نسبتا خاص ، روحیه حرف اول و آخر رو میزنه و واقعا خیلی تو رونددرمان تاثیر داره و حتی میتونم بگم تسریعش میکنه و این،قضیه ای هست که من به شخصه با گوشت و پوست و استخونم لمسش کردم...

 

[Anoshaazar]

من...يه مدتى خالم سرطان پستان داشت و واقعا غم انگيز بود...وضعيت مادرم افتضاح و حال هممون خراب بود..از همه زندگيم متنفر شده بودم..من چون به خالم خيلى وابسته بودم،حالم خيلى بد بود.مامانم همه جا نذرى پخش ميكرد و از اين جور كار ها...تا اين كه يه شب،به طور اتفاقى دكتر خالم زنگ زد به مامانم و گفت كه يه تكنولوژى جديد به نام نانودارو وارد دنيا شده كه از اين طريق ميتونيم سرطان رو برطرف كنيم.گفت آزمايش مطمئنى نيست اما امتحانش ضررى نداره.ما هم با اين اميد به نانوتكنولوژى اعتماد كرديم و خوشبختانه خالم زنده موند.الان تقريبا دوساله پاكه.تازه الان فهميدم چقدر اين نانوتكنولوژى داره به جامعه كمك ميكنه و از همه مهمتر اينكه هيچوقت اميدمو از دست ندم.كاش هميشه اميد باشه...هميشه يه نور تو دل هممون...