رمان خاطرات سفیر

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع booklove
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

booklove

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
حجاب
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1389
رمان خاطرات سفیر نوشته نیلوفر شادمهری داستان دختری محجبه است که برای تحصیل به فرانسه می رود و با مشکلاتی روبه رو می شود
از کتاب خاطرات سفیر : یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه.
راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد.
رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست"
گفت: "نه، امروز اعتصابه"
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم.
گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟"
راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
کتاب خاطرات سفیر توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
من روز پنج صنبه با خانم شادمهری دیدار داشتم، ازشون پرسیدم "آیا امبرژوا مسلمان میشه؟"
گفتن "صبر کنید..."
خبر خوب اینکه فرمودند قراره جلد دوم کتاب بیاد و همه دست نوشته‌ها هم آمادس اما منتظرند زمانی که فروش خاطرات سفیر کمتر شد کتاب رو بدند چاپ.
 
نظرتون راجع به این رمان چی بود؟ :| من اصلا خوشم نیومد. بعضیا خیلی خوششون اومده چرا؟
 
Back
بالا