تجربه ی روانی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
بچه ها سلام.
همه ی ما تو سنی هستیم که احتمالن یا یه سری تنش های روانی رو تجربه کردیم،یا تجربه خواهیم کرد!
یکی از راه های درمان،گروه درمانیه...
گروه درمانی این حس رو به افراد منتقل میکنه که تنها نیستن و افراد دیگه ای هم هستن که مشکلی،مشابه مشکل اونا دارن و این موضوع تحمل مشکلشونو واسشون آسون تر میکنه.



قرار نبست درمانی صورت بگیره اما میخوایم تو این تاپیک بیاید از تجارب روانیتون ،عین اضطراب و استرس ،خودآزاری، افسردگی ،روان پریشی! فوبیا یا هر مشکل روانی دیگه ای که تجربه کردینش بهمون بگید

در اون شرایط چه حسی بهتون دست میده؟
چه حالاتی رو تجربه میکنین؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
خب از خودم شروع میکنم...
فک میکنم دیگه کسی نمونده باشه که در جریان استرسای من نباشه |:
وقتی استرس میگیرم:
ضربان قلبم بالا میره
دستام سرد میشه
نفس کشیدنم تغییر میکنه
حالت تهوع پیدا میکنم
نمیتونم چیزی بخورم،شاید دو روز چیزی نتونم بخورم...
یه مدتم که تحت همین استرس باشم حس میکنم بدنم تحت تاثیر این هورمون قرار گرفته،از لحاظ جسمی احساس تِرِختی و کلن ضعف میکنم...
غمگین میشم...

خلاصه که خیلی اذیت میشم :(
شماهام اگه اینجوری میشین بگید در این مواقع چیکار میکنین:(
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,322
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
من وقتی حالم خیلی بده با چیزای تیز رو بدنم خط میندازم
برای اینکه با درد فیزیکی حواسمو از درد روحی پرت کنم
نمیدونم اگه کسی خودآزاریشو درمان کرده بیاد حرف بزنیم
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,235
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
من وقتی استرس میگیرم خیلی میخوابم خیلی
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,481
امتیاز
70,474
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
نمیدونم اگه کسی خودآزاریشو درمان کرده بیاد حرف بزنیم
من
این کار نوعی اعتیاد میاره در واقع .‌.
به نظرم بیشتر باید ترکش کرد تا درمان . و چون توی اون مواقع هیچی اثربخش تر از این کار نیست ، ترک کردنش سخته
 

هولدن

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
886
امتیاز
12,249
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
خب از خودم شروع میکنم...
فک میکنم دیگه کسی نمونده باشه که در جریان استرسای من نباشه |:
وقتی استرس میگیرم:
ضربان قلبم بالا میره
دستام سرد میشه
نفس کشیدنم تغییر میکنه
حالت تهوع پیدا میکنم
نمیتونم چیزی بخورم،شاید دو روز چیزی نتونم بخورم...
یه مدتم که تحت همین استرس باشم حس میکنم بدنم تحت تاثیر این هورمون قرار گرفته،از لحاظ جسمی احساس تِرِختی و کلن ضعف میکنم...
غمگین میشم...

خلاصه که خیلی اذیت میشم :(
شماهام اگه اینجوری میشین بگید در این مواقع چیکار میکنین:(
من خیلی استرس واضطراب داشتم ولی بیشتر باعث خشم عصبانیتم میشد دکتر بهم قرص داد الان خیلی ارومم+قرصم یه مدتیه گذاشتم کنار وهمچنان خوبم(بهتر ازقبلم هست لااقل)
به نظرم با قرص و عوض کردن طرزفکرت به راحتی حل میشه
استرس هلاکویبو گوش بده
کتاب از حال بد به حال خوب هم به من خیلی کمک
کرد براساس شناخت درمانیه
 

ÄBČDE FGHÏ

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,575
امتیاز
10,855
نام مرکز سمپاد
علامه ی حلی 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
در مورد دوره های استرسی مثل کنکور یا امتحانات ، آدم تو این دوره ها مثل بشکه ی باروتیه که منتظر یه اتفاق کوچیکه که یهو فکرای چرت و پرت توی ذهنش منفجر بشه
من خودم زمان کنکور گاهی میشد سر اتفاقات کوچیک ذهنم چند روز درگیر بشه
این درگیری می تونه شامل مشکلات جسمی و یا روانی باشه
روانی مثلا یه کار خیلی عادی انجام دادی ولی تا مدت ها ذهنت درگیر اینه که آیا فلان حرفم درست بود مثلا ، یا نکنه فلانی منو فلان جا دیده باشه و ...حتی یه خواب می تونه خیلی ذهنتو درگیر کنه
مشکلات جسمیم که هر روز فک می کنی یه جات درد می کنه و یه مشکلی داری و چه بسا یه درد ساده داری و ازش نتایج بدی می گیری
باید خیلی تمرین کرد تا آدم بتونه تمرکزشو حفظ کنه و درگیر این افکار نشه و خیلی مهمه بدونید که این قضایای برای همه هست و هممون باهاش مواجهیم
 

afsoon.s

.؛.
ارسال‌ها
293
امتیاز
2,569
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
----
سال فارغ التحصیلی
1396
دانشگاه
ایران
رشته دانشگاه
تربیت بدنی
من خودکشی یه نفرو دیدم
اتفاقی اونجا حاضر شدم و بدن غرق خونشو دیدم،انگار سر گوسفند بریده بودن از بس خون ریخته بود
زیاد باهاش صمیمی نبودم ولی
انقدر شوکه شده بودم که بعد از یه ربع خیره شدن بلند زدم زیر گریه
بعضی وقتا میاد جلو چشمم
دیوونم کرده
 
بالا