خواب و رویا !!!

به نظر شما خواب چگونه ساخته میشود؟


  • رای‌دهندگان
    31
  • Poll closed .
  • شروع کننده موضوع
  • #1

.Moon.

مهمان
سلام.h-:
چند وقتیه خواب و رویا خیلی ذهنم رو مشغول کرده. نمی فهممش...
بعضیا میگن خواب و رویا، تصورات و خاطرات و پردازش ذهنه و بعضی می گن روح به طور ناقص از بدن خارج میشه و رویا رو میسازه...
اگه مغز تو خواب دخالت داره(که احساس می کنم داره) پس روح چی کاره س این وسط؟؟:-/
لطفا تمام حرف هارا با دلیل قانع کننده و منطقی علمی و همراه با منبع بیان کنید.ممنون;;)
راستی نمیدونستم این تاپیک بهتره تو چه انجمنی باشه... اگه جای بهتری بود انتقال بدید<':
 

mim.mim.ghaf

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
1,075
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتى
شهر
یه شهر کوچیک
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
داروسازی
سلام.h-:
چند وقتیه خواب و رویا خیلی ذهنم رو مشغول کرده. نمی فهممش...
بعضیا میگن خواب و رویا، تصورات و خاطرات و پردازش ذهنه و بعضی می گن روح به طور ناقص از بدن خارج میشه و رویا رو میسازه...
اگه مغز تو خواب دخالت داره(که احساس می کنم داره) پس روح چی کاره س این وسط؟؟:-/
لطفا تمام حرف هارا با دلیل قانع کننده و منطقی علمی و همراه با منبع بیان کنید.ممنون;;)
راستی نمیدونستم این تاپیک بهتره تو چه انجمنی باشه... اگه جای بهتری بود انتقال بدید<':
نظرت چیه که از نظر خیلی از آدما چیزی به عنوان روح وجود نداره؟:-?(یعنی نباید این که پس روح چی کاره است رو پیش فرض قرار بدی). کلا به نظرم موضوع تاپیک به طور غیر مستقیم اعتقاد به وجود یا لزوم وجود روحه:-"

پ.ن.:گفتی منطقی علمی ولی بررسی موضوعی مثل روح تو علوم تجربی نمیگنجه یعنی مطرح کردنش در کنار مغز کار درستی نیست.(مثلا تو کتابای دینی مدرسه بیان شده که عامل وجود شعور و آگاهی در انسان روحه یعنی کلا مغزو … حساب کرده:-w)
 
آخرین ویرایش:

solo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
4,144
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
گرندلاین
سال فارغ التحصیلی
1399
به نظر من، ما از همه چیز آگاه نیستیم و غیر از ابعادی که ما میبینیم و حس میکنیم، ابعاد دیگه‌ای هم وجود دارند که برای ما ملموس و قابل درک نیستند،
علم میگه رویا یعنی فعالیت شدید مغزی در مرحله rem خواب، اما رویا میتونه پل بین دنیای ما و دنیاهای دیگه هم باشه

رؤیا بر سه گونه است: بشارت الهی [رؤیاهای صادقه]، آنچه از خود انسان سرچشمه می‌گیرد، رؤیایی که از شیطان است. (بحارالانوار، 58/181و191)
 

solo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
4,144
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
گرندلاین
سال فارغ التحصیلی
1399
دین و علم رو اصلا نمی تونید به هم تطبیق بدید! اصولا نمی خوام بحث کنم که چه کسی درست میگه، ولی حقیقت یه چیز صرفا نسبیه، کاملا نسبی. اگه میخواید به هر امری معتقد باشید مشکلی برای شما وجود نداره و تصمیم شخصی هر کسیه. منتها دین و اعتقادات مذهبیتون رو از "علم" جدا کنید، بذارینشون توی دو تا باکس جدا. بی فایده ترین کار ممکن تلاش برای اینه که همه ی اعتقادات مذهبی تون رو بخواید به زور با علم توجیه کنید که من زیاد دیدم این رو. اول یه سری تلاش انجام میشه که مذهب با علم توجیه بشه و بعدش وقتی نشد، دست به دامن عقیده ی "علم قابلیت و توانایی ادراک و توضیح این پدیده ها رو نداره" میشن! اشتباهه قاتی کردن این دو تا، نمیشه.
فکر کنم شما منظور من رو هم درست متوجه نشدید و دلیل دیسلایکتون هم همونه.. مشکل شما اینه که به متنی که ما نوشتیم از بین واژه‌ها و حروف نگاه میکنید، نه از بیرون و با نگاه مسلط.. اگر اشتباه نکنم شما دچار توهم روشنفکری شدید، توهم اینکه فکر میکنید همه چیز در مورد دین و مذهب و عرفان رو میدونید و توهم اینکه فکر میکنید نمیشه این ها رو با علم و علم رو با این ها تطبیق و یا توجیه کرد و این اشتباهه، علمی که برای شما ملموس و قابل درکه در گستره اون چیزیه که مغز شما به عنوان یک پردازشگر میتونه پردازشش کنه،
تصور شما اینه که ما مثلا میخوایم انتگرال و لگاریتم و مشتق رو با دین و مذهب تو یه باکس قرار بدیم و این دیدگاه شما خیلی سطحیه..
منظور ما از پیوند بین علم و دین و عرفان چیزی ماورای دیوارهای ادراک فیزیکی و ملموسه..
علمی که ما ازش حرف میزنیم و براش تلاش میکنیم، مجموعه‌ای از قوانین و اصول همواره صحیحیه که برای "ذهن و دنیای محدود شده ما" پی‌ریزی و طراحی شدن..
اگر ما بخوایم قوانین فیزیک و علم ریاضیات و شیمی و ... به همراه محیطی که این قوانین و علوم در اون جوابگو هستند (دنیای ما) رو در یک مجموعه قرار بدیم، قطعا این مجموعه متممی داره که فعلا در این بازه از تاریخ و با این مقدار اطلاعات از جهان هستی تنها با تکیه بر دین و عرفان میتونیم یک تصویر مبهم و نیمه‌شفاف از این متمم برای خودمون ترسیم کنیم.
 

solo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
4,144
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
گرندلاین
سال فارغ التحصیلی
1399
ببینید، من دارم صرفا میگم سعی نکنید یه سری مفاهیم تجربی رو با مفاهیم ذهنی و نمادین پیوند بزنین، لزومی هم نداره. دین از یه دیدگاه جهان رو تفسیر می کنه، علم از یه دیدگاه دیگه. دچار توهم روشنفکری هم نشدم. همه چیز رو هم درباره دین و فلسفه و عرفان معلومه که نمی دونم! این شما نیستید که فکر می کنید همه چیز رو می دونید؟ دلیل دیسلایکم هم اصلا این نیست، صرفا با حدیثی که نقل کردید برای توضیح صحبتتون مخالفت دارم چون با تقسیم بندی و جدا کردن مفهوم خدا و شیطان و انسان مخالفت دارم و اصلا هم کاری به این بحث های بی ربط ندارم... نمی فهمم چرا تا کسی با افکارتون فقط مخالفت می کنه بهش میگید توهم روشنفکری داری و دیدت سطحیه و این صحبتا. فقط دارم میگم اینا دو روش ادراک مختلفه برای جهان. تلاش برای منطبق کردن شون بی فایده است. مثل اینه که بخواید همزمان به یه جسم هم از سمت راست نگاه کنید هم از جهت چپ. مباحث دینی و علمی هم انطباق پذیر نیستن چون اساسا روی مبنا های مختلفی بنا شدن.
فرد اشتباه در جای اشتباه..
نگاه شما به همه چیز خیلی تجربی و وابسته به چیزیه که با چشم میبینید و با گوش میشنوید، اینجا و این موضوع برای بحث با شما مناسب نیست.
من اصلا قصد جسارت ندارم، مثل این میمونه که من بخوام با دبیر فیزیکمون که تا گردن توی تستای کنکور و موسسات مختلف مدفون شده درباره متافیزیک یا نوروساینس یا علوم ماوراالطبیعه صحبت کنم.. طبیعیه که نشدنیه
 

mim.mim.ghaf

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
1,075
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتى
شهر
یه شهر کوچیک
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
داروسازی
خب به هر حال چه روح وجود داشته باشه و چه نه، حقیقت یکی است. اصلا به نظر من نباید علم ها از هم جدا میشد. حقیقت یک چیز است و همه ی علوم هم باید همان را اثبات کنند. اگر روح واقعا وجود داشته باشد، پس یعنی حقیقت است پس با پیشرفت علم، علم تجربی هم باید آن را تایید کند. نمی شود یک علم فلان را بگوید و علم دیگر بهمان را...
در ضمن حتی اگر از روح هم صرف نظر کنیم، خود مغز هم چیز پیچیده ای است و هزاران سوال درباره ی آن مطرح است...
ببینید، من خودم آدم نسبتا متدینیم ولی بحث این جاست که دین علم نیست بلکه وحیه. علوم تجربی هم اصلا هدفشون بررسی متافیزیک نیست(جالبه که حتی ابتدای کتابای دهم تجربی به این موضوع اشاره شده). وحی از نظر کسی که بهش معتقده قابل نقض کردن نیست. در مجموع من نقد نکردم که چرا شما موضوع روح رو پیش کشیدید، بحث من فقط اینه که این قسمت موضوع ایراد داشت:
اگه مغز تو خواب دخالت داره(که احساس می کنم داره) پس روح چی کاره س این وسط؟؟:-/
لطفا تمام حرف هارا با دلیل قانع کننده و منطقی علمی و همراه با منبع بیان کنید.ممنون;;)
احتمالا سوء تفاهم پیش اومد، فکر کنم منظور شما از دلیل علمی در زمینه دخالت روح همون آیات و روایات بوده. البته من مشکلم با اون بخششه که “پس روح چی کاره س این وسط” و منظورم این بود که لزوما روح کاره ای نیست.

پ.ن.: ببخشید که تاپیک به حاشیه رفت ولی به نظرم این بحث لازم بود.
 

N@R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
203
امتیاز
1,584
نام مرکز سمپاد
فرزانگان♥♥♥
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
《تالاموس بین چشم ها (در قسمت قدامی) و قشر بینایی مغز (در قسمت خلفی سر) قرار دارد. بیشتر اطلاعات حسی از این راه به ناحیه مربوط در قشر بینایی می‌رسد. برای انتقال اطلاعات بینایی به قشر بینایی مغز راه های ارتباطی بسیاری از تالاموس به قشر بینایی مغز می‌روند. اما نکته تعجب‌انگیز اینجاست که ده برابر همین تعداد مسیر در جهت عکس وجود دارند.
آنچه درباره جهان مورد انتظار ماست یا به عبارت دیگر آنچه بنا به "حدس" مغز باید در جهان خارج وجود داشته باشد از قشر مغز به سوی تالاموس ارسال می‌شود. سپس تالاموس این اطلاعات را با اطلاعاتی که از چشم ها بدان می‌رسد مقایسه می‌کند. اگر اطلاعات رسیده از چشم ها با انتظار های مغز منطبق باشند (مثلا موقعی که من سرم را برمی‌گردانم انتظار دارم در پشت سرم یک صندلی را ببینم) کنش اندکی به سامانه بینایی برمی‌گردد. تالاموس فقط تفاوت بین گزارش چشم ها و پیش‌بینی مدل داخلی مغز را بیان می‌کند. به عبارتی آنچه به قشر بینایی ارسال می‌شود چیز هایی است که با انتظار های مغز مغایر باشند - که آن ها را اصطلاحا "خطا" یا چیز های پیش‌بینی نشده می‌نامند.
پس ما در هر لحظه چیز هایی را درک می‌کنیم که به جای آنکه بیشتر به جریان نوری که به چشم ما می‌رسند وابسته باشند به چیز هایی که از قبل در فکر ما وجود داشتند مربوط هستند.
به همین دلیل است که یک نفر در سیاهچاله می‌توانست از تجربه های بصری غنی برخوردار شود. در زمان حبس در آن حفره وقتی حواس او پیامی به سوی مغزش نمی‌فرستادند مدل داخلی مغز او آزاد می‌شد و او می‌توانست منظره ها و صدا ها را به روشنی درک کند. حتی وقتی ارتباط مغز او با دنیای خارج کاملا قطع می‌شد مغز او می‌توانست انگاره های خاص خود را خلق کند.
برای درک مدل داخلی نیازی نیست داخل حفره حبس شویم. خیلی ها از قرار گرفتن در محفظه های محرومیت حسی (چلیک های سیاهی که از آب دریا پر شده و می‌توان در آن شناور شد) خوششان می‌آید. آن ها به این ترتیب با حذف لنگر دنیای خارجی به دنیای داخلی اجازه می‌دهند آزادانه به جولان بپردازد.
برای آنکه محرومیت حسی خاص خود را بیابید نیازی نیست راه دوری بروید. هر شب که به بستر خواب می‌روید تجربه های بصری غنی و گسترده ای به سوی شما روی می‌آورند. وقتی چشم های خود را می‌بندید از دنیای رنگارنگ و سرشار از رویا های خود بهره‌مند می‌شوید و با واقعیت همه اجزای آن ایمان می‌آورید.》

مغز: داستان شما
دیوید ایگلمن
 
بالا