میراث تاریک

  • شروع کننده موضوع
  • #1

incognito

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
12,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
سلام

ما میراث های روانی داریم که با خودمون از بچگی به روابط بزرگسالی انتقالشون میدیم.
حالا چرا تاریک;چون تو دوران کودکی با یکسری روشهایی به خواسته ها و نیاز هامون می رسیدیم اما الان باعث نمیشن نیازهامون به شیوه سالمی ارضا بشن

مثلا ی اشتراک خیلی رایج میتونه موضوع قهر باشه;
شما وقتی سن کمی داشتین قهر میکردین میرفتین تو اتاقتون و مادرتون با ی قاشق غذا دنبالتون راه میفتاد و سعی میکرد باهاتون اشتی کنه. اما تو بزرگسالی تو روابط عاطفیتون با کسی رو به رو میشید که در جایگاه مادرتون نیست که تماما دنبال اشتی کردن باشما باشه. و به اصطلاح تره هم خورد نمیکنه برای قهر کسی!. و در نتیجه شما به این تفکر میرسید:من قهر کردم اما اون کاری نمیکنه و من براش مهم نیستم پس دوستم نداره!

یا مثال دیگه تمارض!شما ممکنه تو کودکیتون برای جلب توجه بیشتر والدینتون خودتون رو گاهی به بیماری بزنید و..و توجهشون رو هم دریافت کنید.و تو بزرگسالی هم همین انتظارو از طرف مثابلتون داشته باشید و هرجا به مشکل خوردید خودتون رو به بیماری بزنید تا توجه بیشتری جلب کنید.
و...

اینها همه میتونن میراث تاریک ما از کودکی و نوجوونیمون باشن. شما چه میراث تاریکی رو از کودکیتون به بزرگسالیتون اوردید؟و چه برخوردی باید با این رفتارهای نهادینه شده تو وجود شخص انجام بشه؟
 

THG

امین
ارسال‌ها
170
امتیاز
904
نام مرکز سمپاد
شهید فیروزی
شهر
یه جایی
سال فارغ التحصیلی
1398
مدال المپیاد
سخته
من به این شک دارم که حداقل خودم بتونم بگم که کدوم رفتارم رو از بچگی آوردم و توم نهادینه شده (خیلی نمیدونم این یعنی چی)
مثلا من خیلی راحت میتونم بگم که من از بچگی با افراد کمی سر و کار داشتم و به خاطر اون خجالتیم ولی
1: اینکه شرایط اولیه چی هست نشون نمیده که بعدش چی میشه. مثلا اگه شما ژن هایی دارین که دریافت کننده دوپامین ضعیف تری دارن, این با احتمال خوبی پیش بینی میکنه که شما در آینده رفتار های هیجان انگیز بیشتری انجام میدین چون برای اینکه مقداری لذت بدست بیارین باید کارای لذت بخش تری نسبت به افراد دیگه بکنید. این یعنی اگه من اینطوری باشم, باید حواسم باشه که زیاده روی نکنم توی انجام رفتار های هیجان انگیز ولی نشون نمیده که واقعا اینطوری میشم یا نه. به نظرم راجع به اینکه من شرایطم تو بچگی چی بوده هم میشه همینطوری بگیم که مثلا من که با افراد کمتری رفت و آمد داشتم, احتمالا اجتماعی بودنم کمتره ولی حتما هم اینطوری نیست.
2: اگه قبول کنیم ویژگی های ما فقط توی بچگی شکل نمیگیرن, اگه یه رفتاری داشته باشیم که به نظرمون "تاریک" هست, چه ربطی به بچگی داشته باشه چه نداشته باشه میتونیم بگیم در ما نهادینه شده از بچگی. مثلا افراد خیلی زیادی خجالتی ان که دلیلش حتما این نیست که از بچگیشون به ارث رسیده ولی خیلی راحت میتونن اینو بگن

به نظرم بهتره اینطوری به رفتارهایی که داریم نگاه کنیم که بخشی از رفتاری که معمولا انجام میدیم تا حدودی از بچگی و ژن هامون اومدن (ژن ها خیلی تاثیر دارن) و باید با این کنار بیایم نه اینکه فقط به دید بد بهش نگاه کنیم. اگر هم حس کردیم که میخوایم یکی دیگه باشیم, برای خودمون محدودیتی نزاریم.
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,212
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
این ک از بچگیم سعی کردم حامی باشم و قوی، چون احساس بزرگی و قدرت میکردم
ولی الان گاهی ک نیاز پیدا میکنم یکی هوامو داشته باشه یا جلوی کسی گریه کنم نمی‌تونم
نمی‌تونم چون عادت کردم قوی باشم
کسی منو درحال گریه ببینه تعجب میکنه چون از بچگیم سعی کردم خودمو محکم جلوه بدم
و این خیلی بده بنظرم الان
یعنی حتی اگه الان احتیاج ب گریه کردن داشته باشم یا نیاز داشته باشم با کسی درد دل کنم و سبک شم، آغوش کسی برام باز نیست، چون بقیه هم عادت کردن ب این ک من سنگ صبورشون باشم
سنگ صبوری ک خودش نیاز ب حرف زدن نداره انگار:(
 
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,386
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
چند وقت پیش در یوتیوب چند ویدیو راجع به attachment theory دیدم که راجع به تاثیرات بچگی در روابطی که در بزرگسالی داریمه. البته اینطور که شنیدم ظاهرا زیاد مورد قبول نیست مدلش ولی جالب بود به نظرم. این هم یه کوییزه که تو همین مایه‌هاست ولی تقسیم‌بندی جدایی داره ولی این فکر کنم حتی کمتر پایه روانشناسی داشته باشه و کمی زرد به نظر میاد ولی اینم با این حال تقسیم‌بندیش جالب بود به نظرم و در ذهن غیر تخصصی من بعضی چیزاش خیلی منطقی اومد.
 

نارنجی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
321
امتیاز
5,076
نام مرکز سمپاد
فرز۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
به نظرم مهر طلبی تو این دسته جامیگیره و اینکه تمایل دارم همه دوستم داشته باشن و مورد تایید واقع شم .
 

شانا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
13,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
پزشکی
من اول که تاپیکو باز کردم فک کردم منظور از میراث تاریک ژنهای بدی هست که داریم..
میراث تاریک من بیماری ocd( وسواس فکری _عملی) هست, در وهله اول باید بگم من ژن این بیماریو از مادرم به ارث بردم ولی شاید اگر تو تربیتم یه آدم بود که خودش به این بیماری مبتلا نبود الان میتونستم تا حد زیادی شبیه آدمای عادی باشم..
مامانم همیشه منو بخاطر تمیز بودن و وسواسم تحسین میکرد و وقتی یکم شبیه بچه های عادی نامرتبی میکردم بهم یادآوری میکرد من نامرتب بترین دختر دنیام و مدام سرزنشم میکرد که مثلا چرا وقتی از دستشویی اومدم بیرون و دستامو تو دستشویی شستم دوباره با آنتی باکتریال و مایع ضدعفونی کننده دستامو تو آشپزخونه هم نمیشورم....این که مثل خودش مدام اتاقمو میسابیدم و با شوینده های مختلف دستام میشستم باعث میشد مورد تحسینش باشم و همش منو تو سر خواهر بزرگترم میکوبید از این نظر و به اون یادآوری میکرد چقدر نامرتبه..یا این که منم مثل خودش وسواس فکری دارم و مدام منتظر مرگ عزیزانم با یک اتفاق غیر منتظره هستم همه ی این ها با بودن در کنار مادرم تشدید شد..
قابل ذکره که هم من و هم دوتا خواهرام تحت تربیت مادرم بودیم اما اونا آدمای نرمالی هستن شاید بخاطر این که این ژنو دارن اما فعال نیست برای اونا و مثل آدمای عادی زندگی میکنن.
میراث تاریک وقتی یه ژن بدو به ارث میبری و اون ژن بابودن در کنار خانواده و تربیت اونا فعال تر میشه تاریک ترین میراث میشه..
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

incognito

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
12,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
من وقتی بچه بودم و کار اشتباهی میکردم سکوت میکردم و چیزی نمیگفتم.
مثلا وقتی مادرم خونه نبود و ظرفی رو میشکستم هیچی نمیگفتم و ساکت تو اتاقم مینشستم و مامانمم تنبیهی در نظر نمیگرفت و میگفت همین که متوجه کارت شدی و مودبانه رفتار کردی کافیه. خب اون فکر میکرد من پشیمونم نسبت به کار اشتباهم و برای همین سکوت کردم و سکوت ی کار مودبانس. من سکوت میکردم ک اون اینطوری فکر کنه بدون پشیمونی یا قصد مودبانه رفتار کردن
و به مرور به ادم ساکت و ارومی هم تبدیل شدم که خیلی چیزا رو نمیگه و ممکن مخفی کاری کنه.
 

Nerd_Girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
1,602
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
_
سال فارغ التحصیلی
95
میراث تاریک من ترسو ،خجالتی و کمرو بودنمه که دارم باهاش میجنگم
یادمه بچه بودم مامانم اصرار زیادی داشت که حتما ساکت و مودب باشم اجازه بگیرم منم شدیدا بچه ی گوش به فرمانی بودم طوری که یه بار مامانم گفت وقتی غریبه ای بهت غذایی تعارف کرد ازش نگیر یا اگه گرفتی بندازش دور من هنوزم که هنوزه این کار رو نه تنها وقتی غریبه ای چیزی تعارف میکنه انجام میدم بلکه برا دوست و آشنا هم این کار رو میکنم
یا یه بار تو سه سالگی احساس کردم بزرگ شدم در رو باز کردم و رفتم خیابون تنهایی بگردم مامانم اومد دنبالم و یه دست کتک حسابی ازش خوردم الانم که الانه از اینکه تنهایی برم جایی میترسم
 

JEYJEY

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
63
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
منم پدر و مادرم چون بعد هر عملیاتی که انجام دادم ( خودم قبول دارم که اشتباه بودن و خر گیری بود رسما ولی خب....) دعوام کردن بخاطر همین یه ترس ناخودآگاه از خودشون توی وجود من گذاشتن
الان هر وقت که میخوام هرکاری رو که دوست دارم انجام بدم یادشون میفتم و اشون حساب میبرم ولی با این حال اون کارو انجام میدم =))
 
بالا