- شروع کننده موضوع
- #1
.Moon.
مهمان
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
حالا من به نوشته و تاپیک کاری ندارم اما این باید " ماتریالیست " باشه ...متریالیسم
کامپیوتر ها این شعر هارو ادراک نمیکنن چون پیش نیاز هایی ک واسه ادراک لازم دارن رو ندارندر مورد فرق بین ادراک و انتقال اطلاعات مثالی میزنم، ما به کامپیوتر یک فلش وصل میکنیم، و فایل هایی (data) که مربوط به اشعار مثنوی و مربوط به اشعار حافظ میشه رو انتقال میدیم به کامپیوتر، کامپیوتر این اطلاعات رو داره، اما آیا اون هارو ادراک هم میکنه؟ مفاهیمی مثل عرفان و اصلا خودشناسی و .... چطور توسط الکترون میتونه درک بشه؟
خب به کامپیوتر هم دیتا بدن میتونه درک کنه ولی نه ب سادگی ماحق با شماست. ولی تفاوتی در اینجا وجود داره اونم اینکه اگه به من اطلاعات مربوط ب زبان آفریقایی بدین میتونم درکش کنم اما اگه به کامپیوتر اطلاعات مربوط به عرفان بدین بازهم نمیتونه درکش کنه.
اصلا و ابداآیا دوربین تصاویری که میگیرد را "ادراک " میکند؟
دوربین عکسا رو داره و اطلاعات خاص دیگه ای نیاز نداره.
همونطور ک گفتم دور از دهن نیس ک یروز دوربین هم بتونه درک کنه و واسش سوال پیش بیادفرض کنید من دارم از منظره ای فیلم برداری میکنم. داده ها از طریق نور هم به چشمان من میرسد و هم به لنز دوربین
این داده ها هم روی حافظه ی دوربین ذخیره میشوند و هم در حافظه ی من. حالا من چشمانم را می بندم و آن تصویر
را بخاطر میاورم .من دارم با اینکار داده های ثبت شده در مغزم را "می بینم" و "ادراک" میکنم. می توانم با چشمان بسته
به این تصاویر "بیاندیشم" یا درباره ی زیبایی آن "شعری" هم بگویم!
آیا دوربین هم میتواند داده های ذخیره شده در حافظه ی خود را "ببیند" و "ادراک" کند؟ آیا دوربین می تواند به آن تصاویر فکر کند؟ممکنه درکشون کنه و براش سوالی پیش بیاد؟
دقیقا بخاطر همین ویژگیه ک مردم دوربین میخرن و شرکت ها دوربین میسازندوربین فقط اطلاعاتو ذخیره میکنه و همونا رو به نمایش میذاره.
چرا کار مارو کساد میکنی غلط املایی گرفتن شغل منه:/حالا من به نوشته و تاپیک کاری ندارم اما این باید " ماتریالیست " باشه ...
پسوند " یست " به شخص گفته میشه و پسوند " ایسم " به مکتب ...
نمیدونم ارتباط بین برنامه نویسی شی گرا و هوش مصنوعی چی هست؟ تا اونجا که من میدونم شی گرایی یه روش حل مسئله برای مدیریت پیچیدگی سیستم های نرم افزاریه و میتونه پیچیدگی کدها رو تاحدودی نسبت به روش های قبلی مثه برنامه نویسی رویه ای بهبود ببخشه . هیچ امتیازی برای نوشتن برنامه ها که روش های قبلی نتونن حلش کنن نداره . یعنی اینجوری نیست که بگیم تو روش شی گرا ما میتونیم مسائلی رو حل کنیم که تو روش های قبلی نمیتونستیم . شی گرایی فقط کدتو سروسامان میده تا بهتر بشه مدیریتش کرد و هر برنامه شی گرا رو میشه به روش های غیر شی گرا هم نوشت فقط بعضا دردسرش بیشتره. تمام این روش ها براساس همون ماشین تورینگ و شش تا دستور معروفش شکل گرفته که محدودیت های محاسباتی رو میتونه بخوبی بیان کنهسلام. متاسفانه من تاحالا برنامه نویسی شیء گرا انجام ندادم و وقتی داشتم اون پستا رو مینوشتم متوجه نبودم منظور از هوش مصنوعی، دقیقا چی هست
تو شبکه های عصبی طبیعی هم یادگیری به همین روش ازمون و خطاست هر شبکه عصبی چه طبیعی و چه مصنوعی به همین روش کار میکنه که براساس ورودی های مختلف میتونه یه الگوی تعریف شده رو یاد بگیره شاید ندونه دقیقا اون الگو چیه یعنی مثلا اگه به یه بچه وقتی فلان کارو انجام میدی دقیقا چه الگوریتمی تو ذهنت اجرا میشه نمیتونه جواب بده چون اطلاعات بصورت الگوریتمیک ذخیره نمیشه صرفا یکسری مقاویر وزنی و ارتباطات نرونی هست نه دستورات الگوریتمیه مشخص . دقیقا فرق بین یه انسان و یه ماشین هم در همینه اما خوب دارن سعی میکنن که ساختار ماشین ها به همین ساختار شبکه های عصبی برسونن . هنوز خیلی راه مونده تا اونجا و نتایج و تحقیقات اولیه خیلی امیدوارکننده هست ولی خو هنوز خیلی راه مونده و قرار نیست حالا حالاها فیلم ترمیناتور واقعی بشه.کاری که میکنیم اینه که اجازه میدیم برنامه خودش جواب درست رو حدس بزنه (حالا یا با تولید اعداد تصادفی، یا با الگویی که از قبل براش تعیین شده مثل miniMax) و اگر حدسش درست بود این رو به یک قاعده برای خودش تبدیل میکنه و اگر حدسش غلط بود، قاعده های قبلیش رو اصلاح میکنه
سایت های از این دست هستن که سعی میکنن تست تورینگ رو به چالش بکشن و البته یکسریهاشون تا حدودی هم موفق شدن البته تاحدودی نه کاملا من خودم یه سایتی بود یه ربات بود که باهاش چت میکردم و ازش سوالات علمی میپرسیدم مثلا قطر زمین چقدره اونم دقیقا جواب میداد ولی تو یه سری بحث های دیگه نقض های خودشو نشون میداد . گفتم که هنوز خیلی راه مونده تا به هوش انسانی برسیم به همین خاطر به راحتی میشه فعلا این بات هارو به چالش بکشی اما فکرنکنم مثلا 50 سال اینده اینجوری باشه چون همونطور که گفتم ساختار این سیستم ها داره شدیدا به ساختارهای طبیعی نزدیکتر میشه و هروز سیستم های هوشمندتری میبینیممثلا توی سایتی که @karen.m دادن، من با گوشی مامانم رفتم.
https://talktotransformer.com/
اونجا من نوشتم let the chaos begin و خب بهم یک شعر نسبتا بی معنی داد
let the chaos begin at home for her sons if she does not get a dog. Let there be no more hate. Let it all boil down to love, and let that be all," Miller said.
بچه ها وقتی میتونن یه چیزی رو بفهمن که بتونن یه الگوی مشخص رو مثلا از جمع کردن بدست بیارن این روشی هست که هوش مصنوعیه مدرن تو خیلی جاها دنبال میکنه .حالا سوال: آیا الان اسکریپت من واقعا "می فهمه" که "+" جمع هستش؟ مگه غیر اینه که بچه های اول ابتدایی هزارتا عدد رو جمع میزنن و مقایسه میکنن با جواب درست تا اینکه بالاخره کم کم دستشون میاد که چطوری جمع بزنن، چی جمعه چی تفریقه چی فلانه چی بهمان؟ چه فرقی بین بچه ابتداییه با هوش مصنوعی هست؟ خب شاید یه فرقش این باشه که توی هوش مصنوعی ما این "اطمینان" رو داریم که هوش مصنوعی ما بعد از تکرار به اندازه کافی "یاد" بگیره. در حالی که بچه انسان؛ ممکنه ده هزار بارم یه تمرین خاصی رو انجام بده و "یاد نگیره" نفهمه. صرفا حفظ کنه! مثلا حفظ کنه 2+3 میشه 5 بدون این که راست راستی جمع بزنه این دو عدد رو و خب نمرشم بگیره و سال بعد رفوزه شه. این خاصیت پیشبینی ناپذیر بودن (فعلی) هوش انسانی؛ عدم توانایی ما در حد گذاشتن و زمان گذاشتن روی پروسه یادگیری روش و ... فاکتورهایی هستند که (معمولا) اسکریپت های کدهای ما اونارو نداره، صرف نظر ازین که چقدر کد رو بپیچونیم و منطق رو دقیق کنیم.
مسائل np هم زمان اجرای مشخصی دارن دراصل تنها دلیل np بودن مسئله اینه که بشه یه الگوریتم غیرقطعی تو زمان چندجمله ای براش ارائه داد هر مسئله ای که تو دسته p هست در اصل np هم هست اما خوب یکسری مسائل وجود دارن که ثابت شده هیچ الگوریتم قطعی که بشه تو زمان چند جمله ای اجرا بشه وجود نداره اون ها np-complete هستن .بله؛ من توی هر اسکریپت برنامه نویسی ای میتونم بگم زمان اجرا از مرتبه O(x) هستش (مگه خود مسئله اصولا NP باشه که حالا نمیخوام واردش بشم) در حالی که فعلا نمیتونم با نگاه به یک آدم یا چسبوندن یک سری سنسور به مغزش بگم این با چه سرعتی یاد میگیره؛ یا اصلا بکل یاد میگیره یا نه. حالا این یه مسئله خیلی ساده و قابل مقایسه بو
انتقاد شما به کلیت هوش مصنوعی فعلی فکرکنم همون مسئله معروف "اتاق چینی " برمیگرده در رابطه با خوداگاهی و درک هست . خوداگاهی سطوح مختلفی داره که سطح c0 که پایینترین سطح خوداگاهی هست صرفا یکسری پردازش محاسبات و انجام اعمال غریزی میشه اما با ورود به سطوح بالاتر خوداگاهی و درک افزایش پیدا میکنه . فکر میکنم اگه یه شبکه عصبی پیچیده تر بشه خوداگاهی و درک اون هم افزایش پیدا میکنه اما کامپیوترها فعلا تو سطح c0 هستن و هنوز خیلی راه مونده ... مگر اینکه بخوایین یه عامل غیرمادی رو واسه خوداگاهی تعریف کنین که اونم از لحاظ علمی مشکلات خودشو داره ...کامپیوتر میتونه آگاهی کسب کنه؛ مثل مثالایی که شما زدید. همین الانش داریم کد مینویسیم برامون همه کاری میکنه دیگه...
اما کامپیوتر ما هنوز "خوداگاهی" پیدا نکرده. نمیتونه به خودش فکر کنه. نمیتونه بین خودش و جهان پیرامونش تمایز قائل شه، و نمیتونه به مواد دیگه "فکر" کنه با این معنی که درکی داشته باشه روی اون چیزی که داره بهش فکر میکنه. ما فعلا داریم فقط بهش "دیکته" میکنیم که به چی فکر کنه و چیکار بکنه. بنابرین کلیت نظرم بعد از این خوندن پست شما و مطالعه بیشتر تغییری نکرده. اما حداقل الان با این درک هستش که یه جورایی میفهمم داخل عالم برنامه نویسی چی میگذره.