بزرگترین ریسکی ک کردی:|

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Zxcv
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هیستوریه کرومم رو پاک نکردم
و گندش در اومد
 
واقعا بیشترمون تو سنی نیستم ک فرصت ریسک های بزرگ واسمون پیش اومده باشه
از ریسک های بزرگ خودم فقط میتونم ب
تغیر رشته سال آخر دبیرستان
اشاره کنم :)
 
لپتاپو نزدم شارژ چون خسته بودم گفتم انشالله ک شارژش خالی نمیشه :))
 
بزرگترین ریسک... خب اخیرا هیچ ریسکی نکردم ولی بزرگترین ریسک زندگیم مربوط به دو سال پیشه که فکر میکردم از دل برود هر آنکه از دیده رود. ولی خب نرفت... و خب ریسک با شکست مواجه شد
 
با وحشی ترین آدم دنیا کل به کل شدم :|
 
من این تاپیک رو میبینم و هی از خودم میپرسم من چه ریسک هایی تو زندگیم کردم. بعد هیچی یادم نمیاد. یعنی کارایی که تو زندگیم کردم رو نمیتونم اسمش ریسک بذارم.:rolleyes:
 
من ریسک مهمی تو زندگیم نکردم
جز نخوندن و شانسی و هر چی اومد جواب دادن ولی ریسک مهمی محسوب نمیشن
الان میبینم چه زندگی بی هیجانی دارم
 
بزرگترینش ی چند راهی بود بین دانشگاه رفتن (ک خودش شامل چندراهی رشته‌ی مورد علاقه‌ی خودم و رشته‌ی موردعلاقه‌ی خانواده و دانشگاه و شهر و ...!!!) یا جراحی مهمی ک داشتم،
ک جراحی رو انتخاب کردم و باعث شد اندازه‌ی ی لیسانس عقب بیفتم، اما راضیم، چون نقطه‌ی عطف زندگیم بود.
دومیش اسکرین نگرفتن از تمام چتام بود ک باعث شد چتایی ک چند سال از زندگیم رو شامل میشد، بخاطر پاک شدن دوطرفه توسط اونی ک بخش بزرگی از زندگیم بود رو از دست بدم‌...

ریسک اول ب موفقیت ختم شد
ریسک دوم ب شکست...
پس باید خیلی مراقب ریسکای زندگیمون باشیم.
 
من ریسک مهمی تو زندگیم نکردم
جز نخوندن و شانسی و هر چی اومد جواب دادن ولی ریسک مهمی محسوب نمیشن
الان میبینم چه زندگی بی هیجانی دارم
من خیلی غلط کردم گفتم بی هیجانه و ریسک نکردم

کلا الان در ریسکم :))
 
-با گوشی مامانم از چت با یه دوست ناباب اسکرین گرفتم و بلافاصله پاکش کردم اما نمیدونم چرا پاک نشده بود و مامانم تا مدت ها فکر میکرد اونی که از خراب بازی هاش میگفت من بودم (':
-بابام گفت رمز گوشیتو بزن، زدم، و گوشیمو برد (':
-زدن اجباری رمز گوشی برای مدیر و رفتن به گالری(': (هیچوقت فراموشش نمیکنم *******)
-دلسوزی بیجا و بلاک نکردن درجا /:
-گفتن دوستت دارم
-با دوستان ناباب به جاهای دور رفتن/:
-اعتماد، اعتماد، اعتماد!
***
از تغییر مسیر زندگی و ثبات و آرامش هم‌اکنون بسیار خرسندم ‌/ ('_') \
***
از نزدیکترین ریسک‌های درسی هم میتونم به امتحان شیمی یکشنبه اشاره کنم که نخونده دادم/:
***
وِی از شیمی متنفر است T-T
 
آخرین ویرایش:
به خاطر یه موضوع خیلی پیچیده ۱۵سالگی فهمیدم از یه سرنگ الوده استفاده کردم
داغم دچار ترس و استرس بودم تا شهریور امسال که رفتم گفتم همه نوع ازمایشای خونی ایدز و هپاتیت و اینارو برام بنویسه
خداروشکر مشکلی نبود....
 
بزرگرین ریسکی که کردم این بود که به دخترداییم گفتم چقد تو چاقی

در حالی که میدونستم عقوبت سخی در انتظارمه.
بهش گفتم:
وای وای عطی چقد چاقی!

عطی در نهایت عشق و محبت
و حسن نیت،

من از پله ها هل داد پایین

مچ پای چپم دوبار شکسته.
اولین بار اونجا شکست.
خیلی ناجور تا خورد و شکست.

عطیه انقد عذاب وجدان رفته بود که گریه کرد.

منم به هیچکی نگفتم اون منو انداخته
 
Back
بالا