- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 2,082
- امتیاز
- 33,185
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- مياندوآب
- سال فارغ التحصیلی
- 1394
- دانشگاه
- علوم پزشکی تبریز
- رشته دانشگاه
- پزشکی
سلام.
ماها در نتیجه تربیت و تجارب و خاطرات کودکی تا بزرگسالی با شرایطی رو به رو میشیم و وقایعی رو میبینیم که روی دیدگاههامون اثر میذارن. یعنی در گذر زمان و با این تجارب افکار و دیدگاههامون با حالت conditioning شکل میگیرن و این دیدگاههای شکل گرفته باعث میشن بزرگتر که شدیم به طور ناخودآگاه با همون دیدگاهها دنیا رو ببینیم و قضاوت کنیم. درواقع ما با تجارب کودکی عینکی رو به چشممون میزنیم و دنیا رو به رنگ عینکی که به چشم داریم میبینیم. به این عینکهامون طرحواره میگن. این طرحوارهها (Schema) که در گذر زمان شکل گرفتند حالت ناخودآگاهی رو در ذهنمون ایجاد میکنند و باعث میشن هر اتفاقی که میبینیم، نه الزاماً مطابق واقعیت، بلکه مطابق طرحوارههامون تفسیر کنیم. ما از وجود این طرحوارهها مطلع نیستیم ولی طرحوارهها به ادراک ما، به افکار ما، به قضاوتهامون و به رابطههامون شکل میدن. و ممکن ه در طول زندگی این طرحوارهها زندگی رو برامون تلخ کنند، بهمون آسیب برسونند و ما رو به اختلالات روانی مثل اضطراب و افسردگی بکشونند. طرحوارهدرمانی (Schema therapy) در واقع روشی ه که بیمار در تعامل با روانشناس طرحوارههاش رو - روشهای غلط تفسیر اطلاعاتش رو- میشناسه و سعی میکنه درستشون کنه! یعنی عینک سیاهی که به چشم زده رو برمیداره که ببینه رنگ واقعی دنیا چی ه؟
انواع طرحوارهها رو داریم که خب اکثر ماها ممکن ه به چندتاشون مبتلا باشیم، و این طرحوارهها باعث بشن انتظاراتمون از دنیا و تفسیرمون از دنیا ما رو مضطرب کنه. اگه بتونیم طرحوارههامون رو شناسایی کنیم و دنبال راهحل بریم خیلی خیلی حالمون خوب میشه! من اول لیست طرحوارهها رو میذارم و انشاءالله دوستان روانشناسمون کمکمون کنند که درمانهاش رو هم پیدا کنیم.
لیست و توضیح طرحوارهها اینا هستند که از اینجا کپی کردم:
1- بریدگی و طرد (AB)
فرد احساس بیثباتی میکند و اطمینان ندارد که اطرافیانش بتوانند از او حمایت کنند و با او ارتباط برقرار کنند. طرحواره طرد این حس را در فرد ایجاد میکند که نزدیکانش نمیتوانند به حمایت عاطفی از او ادامه دهند، دیگر به او قدرت نخواهند داد، ارتباطشان را با او قطع میکنند یا از او محافظت سودمندی نخواهند کرد، چون نزدیکانش از نظر عاطفی ناپایدار، غیرقابل اطمینان یا غیرقابل پیشبینی هستند، مثلاً ناگهان دچار حملات طوفانی خشم میشوند، یا این که حضورشان مبتنی بر هیچ اصل و قاعدهای نیست؛ چون مرگ آنها حتمی است یا چون او را به خاطر فرد بهتری رها خواهند کرد.
2- بی اعتمادی/بد رفتاری (MA)
بیمار این انتظار را دارد که دیگران به او آسیب بزنند، از او سوءاستفاده کنند، او را تحقیر کنند، به او خیانت کنند، دروغ بگویند، با احساساتش بازی کنند یا او را فریب بدهند. این طرحواره معمولاً این احساس را در فرد به وجود میآورد که آسیب غیرعمدی یا پیآمد سهلانگاری شدید و غیرمنصفانه است. طرحواره بدرفتاری با این احساس همراه است که در نهایت همواره یک نفر به او خیانت خواهد کرد یا بدترین قرعه به نام او درمیآید و مجبور است که به بدترین شرایط تن بدهد.
3- محرومیت هیجانی (ED)
فرد این انتظار را دارد که دیگران نتوانند نیاز او را برای برخورداری از حد معمولی از حمایت عاطفی به خوبی برآورده کنند. سه گونهی اصلی این محرومیت هیجانی عبارتاند از:1. محرومیت از محبت: فقدان توجه، محبت، صمیمیت یا همراهی.2. محرومیت از همدلی: نبود تفاهم، خودافشائی، نداشتن گوش شنوا یا به اشتراک نگذاشتن متقابل احساسات با دیگران3. محرومیت از حمایت: دریافت نکردن قدرت، راهنمایی و جهتدهی از سوی دیگران
4- نقص/ شرم (DS)
فرد احساس میکند که در جنبههای مهمی از زندگی بد، ناقص، زیادی، پست یا ناتوان است یا عزیزانش و افرادی که برایش مهم هستند، خود واقعیاش را دوست نخواهند داشت. چنین فردی نسبت به انتقاد، جواب منفی و سرزنش حساسیت بیش از حد نشان میدهد؛ در حضور دیگران دستپاچه و عصبی است، دائماً خود را با دیگران مقایسه میکند و احساس ناامنی میکند یا به دلیل عیبها و نقصهایی که به خود نسبت میدهد، احساس شرم و خجالت میکند. این نقصها میتواند خصوصی ـ از قبیل خودخواهی، تکانههای خشم، تمایلات جنسی غیرقابل قبول ـ یا عمومی ـ مانند ظاهر ناخوشایند و خامدستی اجتماعی ـ باشد.
5- انزوای اجتماعی/ بیگانگی (SI)
فرد این احساس را دارد که از بقیهی جهان جدا است، با دیگران تفاوت دارد و یا عضو هیچ گروه یا اجتماعی نیست.
6- وابستگی/ بیکفایتی (DI)
فرد این باور را دارد که بدون کمک قابل توجه دیگران نمیتواند مسئولیتهای روزمرهاش را به خوبی انجام دهد، مثلاً از خودش مراقبت کند، مشکلات روزمره را حل کند، قضاوت درستی داشته باشد، وظایف جدیدش را انجام بدهد یا تصمیمهای درستی بگیرد. چنین فردی معمولاً به صورت انسانی درمانده جلوهگر میشود.
7- آسیبپذیری نسبت به ضرر و بیماری (VH)
ترس اغراقآمیز از این که هر آن ممکن است فاجعهای قریبالوقوع رخ دهد که نمیتواند از آن جلوگیری کند. این ترس متمرکز بر یک یا چند مورد زیر است:
1- فاجعه های پزشکی مانند حمله قلبی یا ایدز
2- فاجعه های هیجانی مانند دیوانه شدن
3- فاجعههای بیرونی مانند سقوط آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما یا زلزله
8- خود تحول نایافته/ گرفتار (EM)
نزدیکی و درگیری عاطفی شدید با یک یا چند نفر از نزدیکان ـ غالباً والدین ـ به بهای نرسیدن به رشد اجتماعی بهنجار یا تفرد کامل به دست میآید. طرحواره گرفتار غالباً با این باور همراه است که حداقل یکی از افراد درگیر قادر نیست بدون حمایت مداوم دیگری به زندگی خود ادامه دهد یا خوشبخت باشد. این طرحواره با احساس غرق شدن در دیگری یا یکی شدن با دیگری همراه است یا این که فرد هویت فردی بسندهای ندارد. این طرحواره غالباً به صورت احساس پوچی و تقلای بیحاصل و گمگشتگی تجربه میشود و فرد در موارد شدید حتی وجود و هستی خود را زیر سوال میبرد.
9- شکست (FA)
فرد باور دارد که انسانی شکست خورده است، ناگزیر شکست خواهد خورد یا در مقایسه با همسن و سالان خود نتوانسته است در حوزههای تحصیلی، شغلی و ورزشی به دستاوردهای قابل قبولی برسد. چنین فردی غالباً باور دارد که انسانی احمق، بیعرضه، بدون استعداد، نادان و زیردست است و به اندازهی دیگران موفق نیست.
10- استحقاق/ بزرگمنشی (ET)
فرد دارای این طرحواره باور دارد که خود برتر از دیگران است، شایستهی حقوق و مزایای خاص است یا مشمول قانون مقابله به مثل، یعنی قانون حاکم بر تعاملات اجتماعی نرمال نیست. چنین فردی مصرانه و به شیوهای غیرمنطقی باور دارد که باید بتواند هر کاری که میخواهد، انجام دهد و باید هر آنچه که میخواهد، داشته باشد و در این بین به آنچه که به نظر دیگران منطقی و عقلانی است، کمترین توجهی نمیکند و هزینهای که به دیگران تحمیل میکند، کوچکترین اهمیتی برایش ندارد. چنین فردی تمرکز مبالغه آمیزی بر برتری خود دارد تا به این وسیله بتواند به قدرت یا کنترل برسد، مثلاً بر این که جزء موفقترین، مشهورترین و ثروتمندترین افراد است تاکید میکند؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً جلب تایید و توجه دیگران نیست. این طرحواره گاهی با رقابت افراطی با دیگران یا میل به تسلط پیدا کردن بر آنها همراه است: چنین فردی میخواهد قدرت خود را به اثبات برساند، حرف خود را به کرسی بنشاند یا رفتار دیگران را مطابق با خواستههای خود کنترل کند، بدون آن که کمترین همدلی با دیگران داشته باشد یا به نیازها و احساساتشان اهمیت دهد.
11- خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی (IS)
فرد دارای این طرحواره از اجرا کردن خودکنترلی سرباز میزند یا در پیاده کردن آن به مشکل برمیخورد، تحمل شکست و ناکامی را برای رسیدن به اهداف فردی خود ندارد یا بیان افراطی احساسات و تکانههای خود را مهار نمیکند. بیمار در گونهی ملایمتر این طرحواره تاکید اغراقآمیزی بر اجتناب از ناراحتی دارد: او از درد، تعارض، مواجهه، مسئولیت یا تلاش شدید پرهیز میکند، اما این اجتناب برای او به بهای نرسیدن به رضایت فردی، تعهد یا کمال تمام میشود.
12- اطاعت (SB)
فرد معمولاً برای اجتناب از خشم، تلافی یا رهاشدگی کاملاً در برابر دیگران تسلیم میشود، چون احساس میکند که ناگزیر از اطاعت کردن از دیگران است. اطاعت دارای دو نوع اصلی است:
1- اطاعت از نیازها: فرد ترجیحات، تصمیمها و خواستههای خود را سرکوب میکند.
2- اطاعت از احساسات و هیجانات: فرد بیان احساسات و هیجانات خود، به ویژه خشم را سرکوب میکند.
فرد دارای طرحواره اطاعت معمولاً این تصور را دارد که نظرات، احساسات و خواسته های خودش برای دیگران معتبر یا مهم نیست. چنین فردی تسلیم افراطی را همراه با حساسیت شدید به احساس گیر افتادن به نمایش میگذارد. این اطاعت و انقیاد عموماً منجر به انباشته شدن خشم در درون بیمار میشود که به صورت علائم ناسازگارانهای همچون رفتار منفعل ـ پرخاشگر، حملات غیرقابل کنترل خشم، علائم روانتنی، پنهان کردن مهر و محبت، تخلیهی هیجانی و سوءمصرف مواد بروز مییابد.
13- ایثار (SS)
فرد به طور خودخواسته و ارادی در موقعیتهای روزمره بر روی تامین نیازهای دیگران متمرکز میشود و خواستهها و نیازهای خود را قربانی جلب رضایت دیگران میکند. رایجترین دلایل شکلگیری طرحواره ایثار عبارت است از: پیشگیری از ایجاد درد و رنج برای دیگران، اجتناب از احساس گناه به دلیل خودخواه بودن یا حفظ ارتباط با اشخاصی که فرد آنها را محتاج و نیازمند تصور میکند. طرحواره ایثار غالباً پیآمد حساسیت حاد به درد دیگران است. طرحواره ایثار گاهی به این احساس میانجامد که نیازهای خود فرد به خوبی تامین نمیشود، در نتیجه بیمار دچار نفرت از اشخاصی میشود که از آنها مراقبت میکند. این طرحواره با مفهوم هموابستگی همپوشی دارد.
14- پذیرش جویی /جلب توجه (AS)
بیمار تاکید بیش از حد بر جلب تایید، توجه یا تصدیق دیگران یا سازگار شدن با آنها دارد، حتی اگر این تلاشها به قیمت از دست دادن حس خود واقعی و امنیت تمام شود. حس عزت نفس یک انسان، بیشتر از امیال فردی و طبیعی وی، به واکنشهای دیگران بستگی دارد. فرد دارای طرحواره پذیرشجویی گاهی اوقات رفتارها و احساساتی مانند تاکید افراطی بر جایگاه اجتماعی، ظاهر، پذیرش اجتماعی، ثروت یا دستاوردها را از خود بروز میدهد و سعی میکند با این رفتارها تایید، توجه یا تحسین دیگران را به دست بیاورد؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً به دست آوردن قدرت یا کنترل نیست. تصمیمهای مهمی که بیمار تحت تاثیر این طرحواره در زندگیاش میگیرد، رضایتبخش یا قابل اعتماد نیست. همچنین این فرد حساسیت شدیدی به جواب منفی شنیدن و طرد شدن نشان میدهد.
15- منفی گرایی/بدبینی (NP)
بیمار در تمام طول عمر خود بر جنبههای منفی زندگی، مانند درد، مرگ، شکست، ناامیدی، گناه، ناسازگاری، نفرت، مشکلات لاینحل، اشتباههای احتمالی، خیانت، مسائلی که ممکن است به بیراهه برود و … ، متمرکز میشود و از طرف دیگر جنبههای مثبت یا خوشبینانهی زندگی را نادیده میگیرد یا به حداقل میرساند. چنین فردی معمولاً انتظاری مبالغهآمیز در گسترهی وسیعی از موقعیت های شغلی، اقتصادی یا میانفردی دارد که همه چیز در نهایت با مشکل مواجه خواهد شد یا این که تصور میکند تمام جنبههای مثبت و روشن فعلی زندگیاش در نهایت از بین خواهد رفت. بیمار دارای طرحوارهی بدبینی دچار ترس افراطی از اشتباههایی است که میتواند به ورشکستگی، شکست، تحقیر یا گیر افتادن در یک موقعیت ناخوشایند بیانجامد. چون این فرد در نتایج منفی احتمالی اغراق میکند، عموماً به عنوان فردی شناخته میشود که همیشه نگران است، از همه چیز و همه کس شکایت دارد، دائماً گوش به زنگ است و همواره مردد و دودل است.
16- بازداری هیجانی (EI)
فرد به شدت مانع از ایجاد ارتباط، بروز احساسات یا کنش خودانگیخته میشود؛ این بازداری شدید معمولاً به دلیل اجتناب از عدم رضایت دیگران، احساس شرم یا از دست دادن کنترل تکانههای خود انجام میشود. رایجترین ناحیههای بازداری عبارت است از:
1- بازداری خشم و پرخاشگری
2- بازداری تکانه های مثبت مانند لذت، مهربانی، هیجان جنسی و بازی
3- دشواری در بیان کردن آسیبپذیری یا منتقل کردن احساسات و نیازهای خود
4- تاکید بیش از حد بر عقلانیت و نادیده گرفتن احساسات و هیجانات
17- معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی (US)
باوری اساسی و زیربنایی در فرد شکل گرفته است که رفتار و عملکرد وی باید مطابق با استانداردهای درونی بسیار بالا باشد؛ این معیارهای سختگیرانه معمولاً به منظور پرهیز از نقد شکل میگیرد. باور به این معیارها معمولاً به احساس فشار منجر میشود و فرد نمیتواند زندگی را برای خود آسان بگیرد؛ همچنین چنین فردی نسبت به خود و دیگران بیش از حد عیبجو و ایرادگیر میشود. این گروه از بیماران اختلالهای قابل توجهی را در ارتباط با لذت، آرامش، سلامت، عزت نفس، اعتماد به نفس، حس موفقیت یا روابط رضایتبخش تجربه میکنند. معیارهای سختگیرانه عموماً به اشکال زیر نمود مییابد:
• کمالگرایی، توجه افراطی به جزئیات یا دستکم گرفتن عملکرد خود در مقایسه با عملکرد معیار
• وضع “بایدها” و قوانین سخت در بسیاری از حوزههای زندگی از جمله مقررات مذهبی، فرهنگی، اخلاقی یا معنوی عجیب و غیرمنطقی
• دلمشغولی مداوم درباره زمان و کارآمدی به منظور رسیدن به موفقیتهای بیشتر
18- تنبیه (PU)
فرد این باور را دارد که دیگران را باید برای اشتباههایشان به سختی تنبیه کرد. چنین فردی با اشخاصی که در حد استانداردها و توقعات او نیستند، از جمله خودش با خشم و بدون صبر، گذشت و تحمل رفتار میکند و تمایل به تنبیه کردن آنها دارد. افراد دارای طرحواره تنبیه معمولاً نمیتوانند خطاهای خود یا دیگران را به راحتی ببخشند، چون رغبتی به در نظر گرفتن شرایط مخففه ندارند، کامل نبودن انسان را قبول ندارند و با دیگران همدلی نمیکنند.
ماها در نتیجه تربیت و تجارب و خاطرات کودکی تا بزرگسالی با شرایطی رو به رو میشیم و وقایعی رو میبینیم که روی دیدگاههامون اثر میذارن. یعنی در گذر زمان و با این تجارب افکار و دیدگاههامون با حالت conditioning شکل میگیرن و این دیدگاههای شکل گرفته باعث میشن بزرگتر که شدیم به طور ناخودآگاه با همون دیدگاهها دنیا رو ببینیم و قضاوت کنیم. درواقع ما با تجارب کودکی عینکی رو به چشممون میزنیم و دنیا رو به رنگ عینکی که به چشم داریم میبینیم. به این عینکهامون طرحواره میگن. این طرحوارهها (Schema) که در گذر زمان شکل گرفتند حالت ناخودآگاهی رو در ذهنمون ایجاد میکنند و باعث میشن هر اتفاقی که میبینیم، نه الزاماً مطابق واقعیت، بلکه مطابق طرحوارههامون تفسیر کنیم. ما از وجود این طرحوارهها مطلع نیستیم ولی طرحوارهها به ادراک ما، به افکار ما، به قضاوتهامون و به رابطههامون شکل میدن. و ممکن ه در طول زندگی این طرحوارهها زندگی رو برامون تلخ کنند، بهمون آسیب برسونند و ما رو به اختلالات روانی مثل اضطراب و افسردگی بکشونند. طرحوارهدرمانی (Schema therapy) در واقع روشی ه که بیمار در تعامل با روانشناس طرحوارههاش رو - روشهای غلط تفسیر اطلاعاتش رو- میشناسه و سعی میکنه درستشون کنه! یعنی عینک سیاهی که به چشم زده رو برمیداره که ببینه رنگ واقعی دنیا چی ه؟
انواع طرحوارهها رو داریم که خب اکثر ماها ممکن ه به چندتاشون مبتلا باشیم، و این طرحوارهها باعث بشن انتظاراتمون از دنیا و تفسیرمون از دنیا ما رو مضطرب کنه. اگه بتونیم طرحوارههامون رو شناسایی کنیم و دنبال راهحل بریم خیلی خیلی حالمون خوب میشه! من اول لیست طرحوارهها رو میذارم و انشاءالله دوستان روانشناسمون کمکمون کنند که درمانهاش رو هم پیدا کنیم.
لیست و توضیح طرحوارهها اینا هستند که از اینجا کپی کردم:
1- بریدگی و طرد (AB)
فرد احساس بیثباتی میکند و اطمینان ندارد که اطرافیانش بتوانند از او حمایت کنند و با او ارتباط برقرار کنند. طرحواره طرد این حس را در فرد ایجاد میکند که نزدیکانش نمیتوانند به حمایت عاطفی از او ادامه دهند، دیگر به او قدرت نخواهند داد، ارتباطشان را با او قطع میکنند یا از او محافظت سودمندی نخواهند کرد، چون نزدیکانش از نظر عاطفی ناپایدار، غیرقابل اطمینان یا غیرقابل پیشبینی هستند، مثلاً ناگهان دچار حملات طوفانی خشم میشوند، یا این که حضورشان مبتنی بر هیچ اصل و قاعدهای نیست؛ چون مرگ آنها حتمی است یا چون او را به خاطر فرد بهتری رها خواهند کرد.
2- بی اعتمادی/بد رفتاری (MA)
بیمار این انتظار را دارد که دیگران به او آسیب بزنند، از او سوءاستفاده کنند، او را تحقیر کنند، به او خیانت کنند، دروغ بگویند، با احساساتش بازی کنند یا او را فریب بدهند. این طرحواره معمولاً این احساس را در فرد به وجود میآورد که آسیب غیرعمدی یا پیآمد سهلانگاری شدید و غیرمنصفانه است. طرحواره بدرفتاری با این احساس همراه است که در نهایت همواره یک نفر به او خیانت خواهد کرد یا بدترین قرعه به نام او درمیآید و مجبور است که به بدترین شرایط تن بدهد.
3- محرومیت هیجانی (ED)
فرد این انتظار را دارد که دیگران نتوانند نیاز او را برای برخورداری از حد معمولی از حمایت عاطفی به خوبی برآورده کنند. سه گونهی اصلی این محرومیت هیجانی عبارتاند از:1. محرومیت از محبت: فقدان توجه، محبت، صمیمیت یا همراهی.2. محرومیت از همدلی: نبود تفاهم، خودافشائی، نداشتن گوش شنوا یا به اشتراک نگذاشتن متقابل احساسات با دیگران3. محرومیت از حمایت: دریافت نکردن قدرت، راهنمایی و جهتدهی از سوی دیگران
4- نقص/ شرم (DS)
فرد احساس میکند که در جنبههای مهمی از زندگی بد، ناقص، زیادی، پست یا ناتوان است یا عزیزانش و افرادی که برایش مهم هستند، خود واقعیاش را دوست نخواهند داشت. چنین فردی نسبت به انتقاد، جواب منفی و سرزنش حساسیت بیش از حد نشان میدهد؛ در حضور دیگران دستپاچه و عصبی است، دائماً خود را با دیگران مقایسه میکند و احساس ناامنی میکند یا به دلیل عیبها و نقصهایی که به خود نسبت میدهد، احساس شرم و خجالت میکند. این نقصها میتواند خصوصی ـ از قبیل خودخواهی، تکانههای خشم، تمایلات جنسی غیرقابل قبول ـ یا عمومی ـ مانند ظاهر ناخوشایند و خامدستی اجتماعی ـ باشد.
5- انزوای اجتماعی/ بیگانگی (SI)
فرد این احساس را دارد که از بقیهی جهان جدا است، با دیگران تفاوت دارد و یا عضو هیچ گروه یا اجتماعی نیست.
6- وابستگی/ بیکفایتی (DI)
فرد این باور را دارد که بدون کمک قابل توجه دیگران نمیتواند مسئولیتهای روزمرهاش را به خوبی انجام دهد، مثلاً از خودش مراقبت کند، مشکلات روزمره را حل کند، قضاوت درستی داشته باشد، وظایف جدیدش را انجام بدهد یا تصمیمهای درستی بگیرد. چنین فردی معمولاً به صورت انسانی درمانده جلوهگر میشود.
7- آسیبپذیری نسبت به ضرر و بیماری (VH)
ترس اغراقآمیز از این که هر آن ممکن است فاجعهای قریبالوقوع رخ دهد که نمیتواند از آن جلوگیری کند. این ترس متمرکز بر یک یا چند مورد زیر است:
1- فاجعه های پزشکی مانند حمله قلبی یا ایدز
2- فاجعه های هیجانی مانند دیوانه شدن
3- فاجعههای بیرونی مانند سقوط آسانسور، قربانی جنایت شدن، سقوط هواپیما یا زلزله
8- خود تحول نایافته/ گرفتار (EM)
نزدیکی و درگیری عاطفی شدید با یک یا چند نفر از نزدیکان ـ غالباً والدین ـ به بهای نرسیدن به رشد اجتماعی بهنجار یا تفرد کامل به دست میآید. طرحواره گرفتار غالباً با این باور همراه است که حداقل یکی از افراد درگیر قادر نیست بدون حمایت مداوم دیگری به زندگی خود ادامه دهد یا خوشبخت باشد. این طرحواره با احساس غرق شدن در دیگری یا یکی شدن با دیگری همراه است یا این که فرد هویت فردی بسندهای ندارد. این طرحواره غالباً به صورت احساس پوچی و تقلای بیحاصل و گمگشتگی تجربه میشود و فرد در موارد شدید حتی وجود و هستی خود را زیر سوال میبرد.
9- شکست (FA)
فرد باور دارد که انسانی شکست خورده است، ناگزیر شکست خواهد خورد یا در مقایسه با همسن و سالان خود نتوانسته است در حوزههای تحصیلی، شغلی و ورزشی به دستاوردهای قابل قبولی برسد. چنین فردی غالباً باور دارد که انسانی احمق، بیعرضه، بدون استعداد، نادان و زیردست است و به اندازهی دیگران موفق نیست.
10- استحقاق/ بزرگمنشی (ET)
فرد دارای این طرحواره باور دارد که خود برتر از دیگران است، شایستهی حقوق و مزایای خاص است یا مشمول قانون مقابله به مثل، یعنی قانون حاکم بر تعاملات اجتماعی نرمال نیست. چنین فردی مصرانه و به شیوهای غیرمنطقی باور دارد که باید بتواند هر کاری که میخواهد، انجام دهد و باید هر آنچه که میخواهد، داشته باشد و در این بین به آنچه که به نظر دیگران منطقی و عقلانی است، کمترین توجهی نمیکند و هزینهای که به دیگران تحمیل میکند، کوچکترین اهمیتی برایش ندارد. چنین فردی تمرکز مبالغه آمیزی بر برتری خود دارد تا به این وسیله بتواند به قدرت یا کنترل برسد، مثلاً بر این که جزء موفقترین، مشهورترین و ثروتمندترین افراد است تاکید میکند؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً جلب تایید و توجه دیگران نیست. این طرحواره گاهی با رقابت افراطی با دیگران یا میل به تسلط پیدا کردن بر آنها همراه است: چنین فردی میخواهد قدرت خود را به اثبات برساند، حرف خود را به کرسی بنشاند یا رفتار دیگران را مطابق با خواستههای خود کنترل کند، بدون آن که کمترین همدلی با دیگران داشته باشد یا به نیازها و احساساتشان اهمیت دهد.
11- خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی (IS)
فرد دارای این طرحواره از اجرا کردن خودکنترلی سرباز میزند یا در پیاده کردن آن به مشکل برمیخورد، تحمل شکست و ناکامی را برای رسیدن به اهداف فردی خود ندارد یا بیان افراطی احساسات و تکانههای خود را مهار نمیکند. بیمار در گونهی ملایمتر این طرحواره تاکید اغراقآمیزی بر اجتناب از ناراحتی دارد: او از درد، تعارض، مواجهه، مسئولیت یا تلاش شدید پرهیز میکند، اما این اجتناب برای او به بهای نرسیدن به رضایت فردی، تعهد یا کمال تمام میشود.
12- اطاعت (SB)
فرد معمولاً برای اجتناب از خشم، تلافی یا رهاشدگی کاملاً در برابر دیگران تسلیم میشود، چون احساس میکند که ناگزیر از اطاعت کردن از دیگران است. اطاعت دارای دو نوع اصلی است:
1- اطاعت از نیازها: فرد ترجیحات، تصمیمها و خواستههای خود را سرکوب میکند.
2- اطاعت از احساسات و هیجانات: فرد بیان احساسات و هیجانات خود، به ویژه خشم را سرکوب میکند.
فرد دارای طرحواره اطاعت معمولاً این تصور را دارد که نظرات، احساسات و خواسته های خودش برای دیگران معتبر یا مهم نیست. چنین فردی تسلیم افراطی را همراه با حساسیت شدید به احساس گیر افتادن به نمایش میگذارد. این اطاعت و انقیاد عموماً منجر به انباشته شدن خشم در درون بیمار میشود که به صورت علائم ناسازگارانهای همچون رفتار منفعل ـ پرخاشگر، حملات غیرقابل کنترل خشم، علائم روانتنی، پنهان کردن مهر و محبت، تخلیهی هیجانی و سوءمصرف مواد بروز مییابد.
13- ایثار (SS)
فرد به طور خودخواسته و ارادی در موقعیتهای روزمره بر روی تامین نیازهای دیگران متمرکز میشود و خواستهها و نیازهای خود را قربانی جلب رضایت دیگران میکند. رایجترین دلایل شکلگیری طرحواره ایثار عبارت است از: پیشگیری از ایجاد درد و رنج برای دیگران، اجتناب از احساس گناه به دلیل خودخواه بودن یا حفظ ارتباط با اشخاصی که فرد آنها را محتاج و نیازمند تصور میکند. طرحواره ایثار غالباً پیآمد حساسیت حاد به درد دیگران است. طرحواره ایثار گاهی به این احساس میانجامد که نیازهای خود فرد به خوبی تامین نمیشود، در نتیجه بیمار دچار نفرت از اشخاصی میشود که از آنها مراقبت میکند. این طرحواره با مفهوم هموابستگی همپوشی دارد.
14- پذیرش جویی /جلب توجه (AS)
بیمار تاکید بیش از حد بر جلب تایید، توجه یا تصدیق دیگران یا سازگار شدن با آنها دارد، حتی اگر این تلاشها به قیمت از دست دادن حس خود واقعی و امنیت تمام شود. حس عزت نفس یک انسان، بیشتر از امیال فردی و طبیعی وی، به واکنشهای دیگران بستگی دارد. فرد دارای طرحواره پذیرشجویی گاهی اوقات رفتارها و احساساتی مانند تاکید افراطی بر جایگاه اجتماعی، ظاهر، پذیرش اجتماعی، ثروت یا دستاوردها را از خود بروز میدهد و سعی میکند با این رفتارها تایید، توجه یا تحسین دیگران را به دست بیاورد؛ البته دلیل این رفتارها عمدتاً به دست آوردن قدرت یا کنترل نیست. تصمیمهای مهمی که بیمار تحت تاثیر این طرحواره در زندگیاش میگیرد، رضایتبخش یا قابل اعتماد نیست. همچنین این فرد حساسیت شدیدی به جواب منفی شنیدن و طرد شدن نشان میدهد.
15- منفی گرایی/بدبینی (NP)
بیمار در تمام طول عمر خود بر جنبههای منفی زندگی، مانند درد، مرگ، شکست، ناامیدی، گناه، ناسازگاری، نفرت، مشکلات لاینحل، اشتباههای احتمالی، خیانت، مسائلی که ممکن است به بیراهه برود و … ، متمرکز میشود و از طرف دیگر جنبههای مثبت یا خوشبینانهی زندگی را نادیده میگیرد یا به حداقل میرساند. چنین فردی معمولاً انتظاری مبالغهآمیز در گسترهی وسیعی از موقعیت های شغلی، اقتصادی یا میانفردی دارد که همه چیز در نهایت با مشکل مواجه خواهد شد یا این که تصور میکند تمام جنبههای مثبت و روشن فعلی زندگیاش در نهایت از بین خواهد رفت. بیمار دارای طرحوارهی بدبینی دچار ترس افراطی از اشتباههایی است که میتواند به ورشکستگی، شکست، تحقیر یا گیر افتادن در یک موقعیت ناخوشایند بیانجامد. چون این فرد در نتایج منفی احتمالی اغراق میکند، عموماً به عنوان فردی شناخته میشود که همیشه نگران است، از همه چیز و همه کس شکایت دارد، دائماً گوش به زنگ است و همواره مردد و دودل است.
16- بازداری هیجانی (EI)
فرد به شدت مانع از ایجاد ارتباط، بروز احساسات یا کنش خودانگیخته میشود؛ این بازداری شدید معمولاً به دلیل اجتناب از عدم رضایت دیگران، احساس شرم یا از دست دادن کنترل تکانههای خود انجام میشود. رایجترین ناحیههای بازداری عبارت است از:
1- بازداری خشم و پرخاشگری
2- بازداری تکانه های مثبت مانند لذت، مهربانی، هیجان جنسی و بازی
3- دشواری در بیان کردن آسیبپذیری یا منتقل کردن احساسات و نیازهای خود
4- تاکید بیش از حد بر عقلانیت و نادیده گرفتن احساسات و هیجانات
17- معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی (US)
باوری اساسی و زیربنایی در فرد شکل گرفته است که رفتار و عملکرد وی باید مطابق با استانداردهای درونی بسیار بالا باشد؛ این معیارهای سختگیرانه معمولاً به منظور پرهیز از نقد شکل میگیرد. باور به این معیارها معمولاً به احساس فشار منجر میشود و فرد نمیتواند زندگی را برای خود آسان بگیرد؛ همچنین چنین فردی نسبت به خود و دیگران بیش از حد عیبجو و ایرادگیر میشود. این گروه از بیماران اختلالهای قابل توجهی را در ارتباط با لذت، آرامش، سلامت، عزت نفس، اعتماد به نفس، حس موفقیت یا روابط رضایتبخش تجربه میکنند. معیارهای سختگیرانه عموماً به اشکال زیر نمود مییابد:
• کمالگرایی، توجه افراطی به جزئیات یا دستکم گرفتن عملکرد خود در مقایسه با عملکرد معیار
• وضع “بایدها” و قوانین سخت در بسیاری از حوزههای زندگی از جمله مقررات مذهبی، فرهنگی، اخلاقی یا معنوی عجیب و غیرمنطقی
• دلمشغولی مداوم درباره زمان و کارآمدی به منظور رسیدن به موفقیتهای بیشتر
18- تنبیه (PU)
فرد این باور را دارد که دیگران را باید برای اشتباههایشان به سختی تنبیه کرد. چنین فردی با اشخاصی که در حد استانداردها و توقعات او نیستند، از جمله خودش با خشم و بدون صبر، گذشت و تحمل رفتار میکند و تمایل به تنبیه کردن آنها دارد. افراد دارای طرحواره تنبیه معمولاً نمیتوانند خطاهای خود یا دیگران را به راحتی ببخشند، چون رغبتی به در نظر گرفتن شرایط مخففه ندارند، کامل نبودن انسان را قبول ندارند و با دیگران همدلی نمیکنند.
آخرین ویرایش: