من یک مزاحم تلفنی‌ام!!!

  • شروع کننده موضوع Shidi
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

Shidi

مهمان
خب خب
سلام! سلام!
تقریبا واسه همه‌ی ما اتفاق افتاده که در دوران جهالت(نه اینکه الان خیلی عاقل و بالغ هستم :D ) شماره های الکی می‌گرفتیم یا زنگ می‌زدیم به 110 یا 125 و ..... و چرت و پرتی می‌گفتیم!!
شما چه خاطره‌ای از اولین مزاحمت‌هاتون دارید؟؟؟
نترسیدین؟؟!
کسی مزاحم شما شده؟!؟! جوابشو چی دادید؟؟!
 
ارسال‌ها
1,750
امتیاز
23,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
یبار یکی زنگ زد گفت اونجا خونه است
گفتم اره
گفت برای خواستگاری مزاحم شدم
منم فکر کردم داییمه (اخه داییم خیلی زنگ میزد اذیت میکرد صداشم شبیه بود)
گفتم گوشی با مادرم صحبت کنید
مامانم گوشی رو گرفت یارو گف کارمند بانکم و اینا و قضیه رو کش داد فهمیدیم یارو مزاحمه و داره کرم میریزه
حالا مامانم میگه چرا از اول قطع نکردی؟اخه مادر من چه توقعی از من داری؟:))
----------------------------
حالا خودمم مزاحم یکی شدم که درباره جزییاتش نمیگم
پسره تو بیرون خیلی کلاس میومد پشت تلفن داشت دستشویی میکرد به خودش:))
طرف منو نمیشناخت و منم نمیشناختمش دوستم ی شماره اورد گفت بیا حال کنیم
خدا خیرش بده:))
 

Strangers

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,299
امتیاز
23,244
نام مرکز سمپاد
علامه حلی۱
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
0000
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
یه بار در نهایت بی شعوری زنگ زدم اورژانس برداشت گفت مرکز فوریت های پزشکی بفرمایید گفتم سلام اینجا متاسفانه چند تا جنازه هست طرف گفت ادرس رو لطف می کنید گفتم باغ بهشت (قبرستان)...
هیچی دیگه تا شروع کرد فحش دادن قطع کردم.
 

AMIR8181

مسافر قطار سرنوشت
ارسال‌ها
374
امتیاز
4,878
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1400
آخ آخ نگو
یادش بخیر رفته بودیم اردو مشهد بعد قرار شد من یه لیست درست کنم از شماره همه بچه ها و تحویل ناظم بدم،چشمتون روز بد نبینه ما این شماره هارو که نوشتیم یه عکسم ازش گرفتیم واسه خودمون بعد ساعت ۱۲ شب داشتیم با دوتا از بچه ها از حرم برمیگشتیم(آخه هتلمون خیلی به حرم نزدیک بود)که کرممنون گل کرد که زنگ بزنیم اینارو سر کار بزاریم.هیچی دیگه زنگ زدیم به یکی از بچه ها من با یه صدای کلفت و خشن گفتم فقط پنج دقیقه وقت دارید و گوشیو قط کردیم.آقا ما رفتیم هتل دیدیم اینا دوسه نفر تو یه اتاق بودن تمام پنجره هارو بستن درو هم قفل کردن اصن یه وضعی کم مونده بود زنگ بزنن پلیس
 
آخرین ویرایش:

MaH:D

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
تیزهوشان ناحیه1
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
المپیاد ادبیات / به مدال نرسید .
دانشگاه
علوم پزشکی دزفول
رشته دانشگاه
پزشکی
مزاحم تلفنی که نه ...
ولی مزاحم یکی شدم گفتم شماره اتو بده ...
تهش گفت : شماره گوشیم خاموشه این شماره خونمونه بزنگ.
طرف قزوینیم بود .
زنگ زدم گفتم بببخشید فلانی هست ؟
خانوم بود سن بالا فک کردم مادرشه ...
گفت : نه ... دکتر امامی هستن امروز...
گفتم : ببخشید اونجا مگه کجاست
گفت : تیمارستانه :|
هیچ کس چنین زمینم نزده بود
 

اریا سابق

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
418
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1111
هیچوقت برای فامیل مزاحم نشین من به شوهر خالم زنگ زدم یه چیزایی گفتم نمیدونست منم
یه فهشایی داد نه تنها تصوراتم ازش ریخت به هم بلکه اصلا کف کرده بودم از فهشاش
 

سپینود9

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
6
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
ارومیه
سال فارغ التحصیلی
1401
من از اسم سامان خوشم میومد یه بار از خودم شمارع گرفتمی پسرع ورداشت گفتم ببخشید سامان هست گفت عارع خودمم منم هیچی دیگع خیس کردم یعنی.........
 

mung

.I’m gonna live like tomorrow doesn’t exist
ارسال‌ها
186
امتیاز
1,836
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1400
من به شدت ادم مریضی بودم(:
یه بار میخواستیم مزاخم تلفنی شیم به هرکی زنگ میزدیم بر نمیداشت قشنگ یادمه کلاس فیزیک داشتیم بلند شدیم بریم چیپس بخریم بعد تو راه دیدم نوشته تدریس گیتار و شمارشم زده بود رو یکی از این ستون های برق
گفتیم بیا زنگ بزنیم به همین دیگه هرچی شد
زنگ زدیم من صحبت کردم کاملا جدی گفتم بخشید من یه مشکلی دارم با گیتارم اومدم کوکش کنم سیمش پاره شد الان با چسب نوار بچسبونمش یا با چسب 123
یارو هم کلی خندید و گفت با تف بپسبونید(((:

برمیگرده به 3 سال پیش(:

اینم میگم و دیگه برم بمیرم که انقدر اسکل بودم(:
زنگ زدیم به پسرخاله دوستم و من چون صدام یکم مردونه اس وقتی الکی گریه میکنم صدام کپ کسایی که دارن از گریه میمیرن هستD: با گریه شدید گفت بله
یهو من و دوستم چون احتمال نمیدادیم برداره هول شدیم من گفتم ببخشید
سروش؟
گفت بفرمایید
گفتم سروششششش(با گریه رفته بودم تو نقشم)
سروشششششش من دوست دخترتم ازت حاملم
یارو یه لحظه هنگ کرد (مثل اینکه واقعا باورش شد دوست دخترشم)D:
یهو گفت کی هستی (خودشو خراب کرده بود به خدا)
گفتم دوست دخترتم(:
قطع کرد

فکر کنم مرد از ترس:))

پ.ن: حیف که دلم واسش میسوزه و ممکنه یکی از صداش بشناستش وگرنه حتما به جای تعریف ویسش و میذاشتم(: گوشی قبلیم تماس هارو ضبط میکرد
 

anaana251223

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
684
امتیاز
13,087
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
جایی همین حوالی
هی یادش بخیر یه بار زنگ زدم ۱۱۰ گفتم ک اگه یکی یکیو بکشه چیکارش میکنید؟
یارو خیلی شوخ طبع بود گفت میخوریمش
یادش بخیر
ای دله غافل چ زود بزرگ شدم
 

Mard

Mard
ارسال‌ها
54
امتیاز
129
نام مرکز سمپاد
علامه حلی قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1400
یادمه بچه بودم انقدر با تلفن خونه ور رفتم تا شانسی به شماره ی آتش نشانی رسیدم. حفظش هم نکرده بودم، به صورت الگو دکمه هارو فشار میدادم. =)) و این الگو یادم مونده بود.
زنگ میزدم طرف تا میگفت الو میخندیدم بعد قطع میکردم.=))
 

Reyhuneeeh

A Dreamer
ارسال‌ها
236
امتیاز
2,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
یکی از دوستام چند وقت پیش با دوستاش اکیپی رفته بودن پارک بانوان
نشسته بودن دور هم شماره کرآشا و پسر آی فامیلو ریخته بودن وسط
ضربدری زنگ میزدن ایسگا میکردن ک "
مگه قرار نداشتیم باهم پاشو بیا دیگه مارو معطل کردی:)
ری اکشن پسرآ خیلی جذاب بود
چند تاشون کپ میکردن میگفتن خانم اشتباه گرفتی
چند تاشونم میخندیدن
تازه دیده شده بود ک ی نفر آدرس میخواست که پاشه بیاد در ایین حدد!
واسه منم ک اونجا نبودم فیلم گرفته بودن خلاصه جذاب بود:)
تا رسیدن خونه شماره طرف و از صدجا بلاک کردن ک مشکلی پیش نیاد D:

+ی بارم بابام سیمکارت جدید خریده بود داداشم با دوستاش بیرون بود
زنگ زده بود صداشو دخترونه کرده بود سر ب سر داداشم میذاشت
یعنی منو مامانم از خنده همدیگه رو چنگ میگرفتیمD:
 

PashMack

به دنبال بستنی
ارسال‌ها
434
امتیاز
8,139
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
فعلا برنز نجوم
یکی از دخترای فامیل ما
رو علی شادمان کراش داره
از این کراشای زودگذرم نیست
شماره شم داره
هیچی دیگه
یه بار ساعت 6 صبح زنگ زدیم به این بدبخت
اونم خیلی عصبی برداشت گفت بلهه
اونی که گوشی دستش بودم هول شد برگشت گفت الو سلام زهرا جون خوبی؟ :|

داییم یه دوست داره
اینا 9 تا داداشن فک کنم
داییمم با همه شون دوسته فک کنم
بعد یکی از اینا یه پسر داره
از ایناس که فک میکنه خیلی خفنه
زنگ زدیم بهش
اسمش (محمد حسنه)
برگشتیم گفتیم آقای محمدی؟
اونم با یه لحن شاخ بازی طور گفت نه من آقا محمدشونم
هیچی دیگه گفتیم پس ببخشید اشتباه گرفتیم
اینم ما رو ول نمیکرد
هی میگفت اشتباه گرفتی؟
نه بابا
حالا چیکار داشتی؟
میگفتیم اشتباه گرفتیم
ولمون میکرد مگه
منم اونور اتاق داشتم غششششش میکردم از خنده (فک کنم صدام رفت)
اصلا یه وضعی بود
 

Nzr.f

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
314
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
اعتماد به نفس لازم برای مزاحم تلفنی شدن رو ندارم ولی تا دلت بخواد مزاحم تلفنی دارم در این حد که تا کسی هزارتا قسم آیه نخوره که آشناست جوابشو نمیدم: //
یه بار یه شماررو اشتباهی جواب دادم فکر کردم آشناست و سلام و احوال پرسی و اینا حالا طرف خودشم هنگ کرده بود از این حجم گرم گرفتن بعد گفت میگما با من دوست میشی؟ منم که تازه دوزاریم افتاده بود گفتم آره و قطع، بعدش به هفت روش سامورایی بلاکش کردم :| :rolleyes:
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,426
امتیاز
8,551
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
چند بار زنگ زدم به اتش نشانى توش سرفه و جيغ زدم بعد قطع كردم!
فكر كنم يارو واقعا زهره ترك شد!
بالاخره دوران جاهليت طفوليته ديگه :D
 

بابونه.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
22,001
نام مرکز سمپاد
تنگ ماهی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1401
رشته دانشگاه
مدیریت مالی
یه بار میدونستیم دوستم خریداینترنتی کرده بود منتظر بود بیارن براش
ماهم رفتیم ناشناس زدیم که فلانی ما شمارتو گم کرده
بودیم به سختی پیداش کردیم میشه دوباره آدرس بدید هیچی دیگه آدرس و کدپستی و هرچی داشتو گرفتیم ازش آخرشم نپرسید شما از کدوم فروشگاهید:|
 
ارسال‌ها
1,750
امتیاز
23,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
آخ آخ
یه دوست داشتیم شماره سلبریتی هارو حمع میکرد،گفتم به چه درد میخورن ؟ تو که زنگ نمیزنی
اصلا اینا همشون خاموشه و اینا
بالاخره اومدیم زنگ بزنیم که ثابت شه براش
نفر اول بر نداشت
نفر دوم خاموش
نفر سوم (که اقای ر.ر بودند) برداشت یهو گفت بله؟
من که نمی دونستم چی بگم(توقع نداشتم برداره) گفتم ببخشید رومینا هستش؟
گفت: ها؟
- این شماره رومینا دوست منه. شما برادرش هستین؟
+آهان بله بله (من::Oops:)
_خب گوشیو میدین بهش؟
+نیستش
_عه کجا رفته؟ قرار بود بهم زنگ بزنه
+نمیدونم به ما نگفته
_اهان
+شما اسمتون؟
_(من ضایع و دستپاچه )گند زدم و گفتم: اسممو میخوای چیکار؟ شماره مون افتاده. خودش میشناسه
+باشه نگو حالا (با خنده)
_رویا هستم
+رویا کاری نداری؟
_نه خدافظ
+به سلامت
و قطع کردم ...
تا چند دقیقه همینجور مونده بودیم. با تلفن خونه زنگ زده بودیم اصلا تصور اینکه جواب بده هم نداشتیم:))
حالا نفهمیدیم خودش بود داشت باهامون راه میومد یا یکی دیگه :-"

حالا الان دوست من: کاش جای این فلانی جواب میداد :-"
(وی وقتی ر.ر برداشت و گوشی رو گرفتم سمتش، فرار کرد اون سمت اتاق:-")

دوران جاهلیت رو قشنگ با پوست و خون حس کردم =))

پ.ن: الان دارم فکر میکنم چرا نگفت : با رومینا کار داری چرا زنگ زدی به من؟:-"
 
ارسال‌ها
859
امتیاز
8,142
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
من بچه که بودم؛خونه عمم که میرفتیم پسرعمم رو تحریک میکردم که با تلفن خونشون ملت رو اسکل کنیم(میدونستم شماره میوفته و میشه پیگیری کرد برای همین از خونه خودمون زنگ نمیزدم)
یکبار دفترتلفن رو بازکردم چشمم به صفحه ای افتاد که شماره سفارتخونه هارو داشت و ما هم شروع کردیم به زنگ زدن به سفارت های مختلف
اما 90 درصد جواب ندادن:/
بقیه شون هم اینقدر استرس داشتیم که فقط فوت میکردیم:)
 

mung

.I’m gonna live like tomorrow doesn’t exist
ارسال‌ها
186
امتیاز
1,836
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1400
(: نمیدونم خوبه که اسم ببرم یا نه ولی چون چیز زشتی نیست اسم میبرم
من یه کلاس موسیقی میرفتم فامیلی طرف متاله (mote,aleh) بود بعد با دوستم زنگ زدیم به معلمم
دوستم یهو گفت
الو سلام، ببخشید اقای یوسف مِتاله؟
اونم گفت متاله هستم بفرمایید در خدمتتونم
دوستم گفت واقعا مُتاله؟(((:
-اره دیگه
دوستم: خب هرچی، آقای مَتاله...(معلمم خنده اش گرفته بود) ما از طرف شرکت سافتلن طلایی باشما تماس میگیریم شما برنده یک دستگاه دمپایی سافتلن طلایی شدید
(معلمم پاره شد از خنده((((": )
-دمپایی چی چی؟؟ خدا نکشتت
+آقای متوله شما آدرس و یادداشت میکنید که بیاید ببریدش؟
-بفرمایید، متاله
+شیراز سمت چپ پلاک ۸۶
(خیلی بیمزه بود به خدا ولی معلمم پاره شد از خنده باز(: )

عجب دورانی بود(:
چقدر هم مکالمه بیمزه ای بود(((: ولی خب دلم تنگ شد واسه معلمم هعییی

پ.ن: بچه های خوبی باشید و اسمش و تو گوگل سرچ نکنید(((:
 
بالا