• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آزمایش‌های فکری

  • شروع کننده موضوع Pan
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,377
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
آزمایش‌های فکری، آزمایش‌هایی هستند که بدون آزمایش مستقیم، قصد بررسی یه نظریه و فرضیه رو دارند. کاربردشون در علوم‌های طبیعی و انسانی و مخصوصا اخلاقیات زیاده. [ویکیپدیا] از معروف‌تریناشون میشه از گربه شرودینگر و مسئله‌ی تراموا مثال زد.

به نظرتون تفکر در این آزمایش‌ها چقدر سودمنده؟ آیا نتیجه‌ای که ازشون می‌گیریم می‌تونه نتایج ارزشمندی در علم باشه؟ مخصوصا نمونه‌های فلسفی این آزمایش‌ها که هرکس با توجه به عقایدش جواب متفاوتی براشون داره چه سودی برای ما دارند؟ کسی می‌تونه با استفاده از چنین آزمایشی، استدلالی درباره‌ی مسائل جامعه بکنه؟ کلا نظرتون راجع بهشون چیه؟

جدا از بررسی ذات خود آزمایش‌های فکری می‌تونیم آزمایش‌های مختلف رو هم به اشتراک بذاریم و بررسیشون کنیم. مثلا به نظر شما در مسئله‌ی تراموا جواب درست‌تر چیه و چرا؟:

فرض کنید تراموایی روی ریل راه‌آهن در حال حرکت است و پنج نفر سر راه آن هستند و تراموا مستقیماً در حال رفتن به سمت آن‌هاست و شما به عنوان ناظر در نزدیکی صحنه و نزدیک به یک اهرم هستید که با کشیدن آن تراموا به ریل دیگری که تنها یک نفر روی آن است هدایت می‌شود، شما دو انتخاب دارید: ۱) هیچ اقدامی نکنید که این مساوی با کشته‌شدن آن پنج نفر روی ریل اصلی است. ۲) با کشیدن اهرم، تراموا را به سمتی هدایت کنید که موجب کشته‌شدن آن یک نفر خواهد شد.
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,156
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
خوب آزمایش ذهنی دیگه الان مبنای بعضی از بخش های علومه... مثلا درهم تنیدگی کوانتومی یکی از آزمایش های ذهنی اینشتین بود که خوب می خواست باهاش اصل عدم قطیلت رو زیر سوال ببره( به طور خلاصه میشه گفت که ما هرچه یکی از جرم و تکانه رو دقیق تر اندازه بگیریم دقت اندازهگیری پایین تر میاد بعد انیشتین آزمایش ذهنی کرد :
دو ذره که توسط یه واکنش کوانتمی در هم تنیده میکنیم وون وقت ذره ها دقیقا عبن هم عمل میکنن بعد تکانه ی یکی رو دقیق اندازه میگیریم جرم اونیکی رو)
خوب نمیشه گفت دقیق ولی کاربردی ان ما میدونیم موقع آرمایش های غیر ذهنی امکان داره اتفاق های غیرقابل پیشبینی بیوفته که نتایج رو عوض کنه و خوب آزمایش طوری پیش نره که ما فرض کرده بودی
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
791
امتیاز
4,702
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
اکثر آزمایش های ذهنی رو میشه در پیوند با "شرطی های خلاف واقع" در نظر گرفت؛ با در نظر گرفتن ین پیوند، بهتر میشه متوجه شد که چرا این آزمایش ها لازمن.
شرطی های خلاف واقع، گزاره هایی شرطین که مقدمشون محقق نشده؛ مثلا میگیم "اگر Q، آنگاه P"، ولی اگه Q در واقعیت رخ نداده باشه، یه شرطی خلاف واقع داریم. اما توی درس منطق ریاضی خوندیم که این حالت، لزوما باعث نمیشه که گزاره شرطیمون غلط باشه(تنها حالتی که گزاره های شرطی غلط میشدن، زمانی بود که مقدم برقرار باشه و تالی نه). درواقع باید بین "قانون" و "رخداد" تفاوت بذاریم؛ رخداد، اتفاقی خاصه که در مکان و زمان خاصی به وقوع می پیونده. در حالی که قوانین، ارتباطاتِ کلّی و اغلب علّی بینِ رخدادهارو بررسی میکنن و این رخدادهارو میسازن(مثلا ارتباطِ جریان، مقاومت و ولت، با قانون اهم تشریح میشه).
بر این اساس، شرطی های خلاف واقع گزاره هایی درباره قوانین هستن، و نه رخدادها. درباره این هستن که چه ارتباطی بین انواعی تعریف شده از رخدادها و چیزها وجود خواهد داشت، نه اینکه در عالمِ واقع هم اون چیزها/رخداد ها برقرار شده باشن یا نه؛ صرفا بهمون میگن که "اگه" برقرار باشن، چه انتظاراتی خواهیم داشت.
به شکل مشابهی، توی آزمایشات ذهنی، میایم با دقت، شرایطی رو در ذهن بازسازی میکنیم و میبینیم که این شرایط، چه نتایجی داره و آیا با نظریه ای که قراره به این شکل آزمونش کنیم، مطابقت داره یا نه. مثلا توی آزمایش ذهنی اتاقک چینی، برای نقد دیدگاه کارکردگرایی در ذهن، یه نفر رو توی یه اتاق فرض میگیریم که یه کتاب راهنما داره؛ طوری که توش مشخص شده در جواب به هر جمله چینی، چی بنویسه و با تقلید از اون کتاب، یه مکالمه خیلی خوب انجام بده(یعنی "کارکرد" انجام بشه). اما اون شخص، فقط داره جوابای کتابو رو کپی میکنه و هیچی از زبان چینی سر در نمیاره(حتی کپی کردن از کتاب هم کمکی نمیکنه که بفهمه، چون زبانش فقط چینیه). ادعای کارکردگرایی این بود که کیفیتِ ذهنی، همون کارکردیه که مغز در پاسخ به محیط انجام میده؛ ولی هدف این آزمایش ذهنی این بود که نشون بده وجودِ کارکرد(سوال و جوابِ درست به چینی، اما صرفا با تقلید)، لزوما منجر به کیفیت ذهنی("فهم") نمیشه. در اینجا، با فرض کردنِ مفهومِ "کارکرد" در ذهنمون(با توجه به تعریف و عناصرش)، بررسی کردیم که قانونا چه نتایجی داره(مثل زمانی که مثلا مفهوم دایره رو در ذهن تعریف میکنیم و بعد هم به اثبات قضایایی دربارش میپردازیم. حتی اگ دایره ایدئالی هم در دنیای واقعی وجود نداشته باشه، بازهم قضایای ما معتبرن و اگه احیانا با چنین دایره ای مواجه بشیم، برقرار خواهند بود)، و بنظر میاد که این نتایج برخلاف نتایج پیشبینی شده تو دیدگاه کارکردگرایین(البته کارکردگرایان هم پاسخ هایی دادن و بحثِ دنباله داریه، ولی هدفم صرفا بررسی یه مثال معروف از آزمایش ذهنی بود؛ و نه قضاوت درباره موفق بودن یا نبودنش). خلاصه بحث اینکه اعتبارِ شرطی های خلاف واقع و آزمایشات ذهنی، بیشتر از همه وابسته به "قانون"(و نه رخداد) و بررسی پیامدهای ذاتیِ یه امره. بدیهیه که آزمایشات ذهنی بیشتر درباره موارد ساده کاربرد دارن که کل وجوه و "ماهیت" یه مفهوم، بطور نسبتا دقیقی با ذهنمون قابل تصور کردنه تا نتایجشو تحلیل کنیم؛ اما برای موارد پیچیده، چندان معتبر نیست(گرچه، گاهی تنها ابزاریه که در اختیار داریم و از هیچی بهتره)
حتی درباره مسئله تراموا هم این وجه وجود داره؛ نظریات فایده گرایانه نتیجه میدن که باید مسیر رو تغییر داد تا افراد کمتری کشته بشن، اما تکلیف گرایان میگن که نباید تحت هیچ بهانه ای و حتی نجات جان افراد بیشتر، در قتل بی گناهان شرکت داشت. اما یه وجه دیگه هم وجود داره، اونم اینکه کدوم حالت درسته. اینجا یه پیچیدگی ظاهر میشه، چون کلمه "درست" به معنی چیزی که در واقعیت حاصل میشه نیست(صرفا تا همین حد میشه درباره واقیتِ قضیه گفت که طبق فایده گرایی، باید مسیرو عوض کرد و طبق وظیفه گرایی، نه)، بلکه معنای هنجارین داره و به این معنیه که "چه کار باید کرد". این چیزیه که توی آزمایش ذهنی، لزوما بهش جواب داده نمیشه! خاصیتِ اصلی آزمایش ذهنی، اینه که نتایجِ یه رویکرد/نظریه رو بررسی کنه و ببینه که چقدر با ادعای اولیه نظریه سازگاره(مثلا "آیا واقعا طبق کارکردگرایی، صرف «کارکرد»، باعث «فهم» میشه؟")، اما وقتی پای مفاهیم پیچیده تری مثل "خوب/بد"، "موجه/ناموجه" و...پیش میاد، آزمایش ذهنی فقط در نقش کمک کننده ست و برای جواب نهایی، نیازمند اضافه کردن چیزای دیگه ای هستیم. مثلا "شهود" یکی از بیشترین چیزاییه که معمولا اضافه میشه و معروف ترینشم مسئله گتیه ست: یه آزمایش ذهنی درباره اینکه چرا همیشه "باورِ صادقِ موجه"، برخلاف تصور معرفت شناسی کلاسیک، لزوما منجر به "معرفت" نمیشه(یه مصداق هایی از باورِ صادقِ موجه رو بررسی کرد که طبق "شهود"مون از مفهومِ معرفت، نمیتونستن معرفت محسوب بشن)؛ البته چیزی که مسئله تراموارو بغرنج تر میکنه، اینه که شهود واضح و یکسانی هم دربارش وجود نداره و از این راه به توافق نظر نمیرسه(برخلاف مسئله گتیه که شهود قوی ای دربارش بود و به همین دلیل، باعث شد که امروزه واقعا کمتر معرفت شناسی، معرفت رو صرفا باورِ صادقِ موجه تعریف کنه و رویکردهای جدیدتری بعدش اومدن).
در کل، آزمایشات ذهنی خوب و لازمن؛ چون با تکیه بر "قانون"(به همین دلیل، حتی اگه در واقعیت هم اون شرایط برقرار نشن، باز خدشه ای به اعتبار اون گزاره ها وارد نمیشه. چون صرفا داریم نتایجِ یک چیزِ فرضی رو بررسی میکنیم؛ صرفا داریم میگیم "اگر وجود داشته باشه، فلان میشه" و نمیگیم که واقعا "وجود داره") و ویژگی های ذاتی و شناخته شده یه مفهوم، نتایج و تالی هاشو بررسی میکنن که برای قضاوت لازمن. اما مثل بقیه ابزارها، محدودیت های خاص خودشو داره و همیشه برای نتیجه نهایی کافی نیست.
 

MnH.

trivial activities
ارسال‌ها
28
امتیاز
1,307
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اشباح
سال فارغ التحصیلی
99
خوبه که این تاپیک بالا بیاد و آزمایش های فکری مختلف رو بررسی کنیم.بنظرم کم پرداخته شده بهش. در ادامه به یک آزمایش فکری متناسب با مسائل جامعه می پردازم اما در ابتدا:
فرض کنید تراموایی روی ریل راه‌آهن در حال حرکت است و پنج نفر سر راه آن هستند و تراموا مستقیماً در حال رفتن به سمت آن‌هاست و شما به عنوان ناظر در نزدیکی صحنه و نزدیک به یک اهرم هستید که با کشیدن آن تراموا به ریل دیگری که تنها یک نفر روی آن است هدایت می‌شود، شما دو انتخاب دارید: ۱) هیچ اقدامی نکنید که این مساوی با کشته‌شدن آن پنج نفر روی ریل اصلی است. ۲) با کشیدن اهرم، تراموا را به سمتی هدایت کنید که موجب کشته‌شدن آن یک نفر خواهد شد.
خب همونطور که می دونیم این آزمایش فکری مرتبط با فلسفه‌ی اخلاقه و در اینجا غالبا با دو نوع تفکر که در مقابل هم قرار می‌گیرن مواجهیم: پیامدگرایی یا ناپیامد گرایی(دیدگاه وظیفه‌گرایانه)
اگر از جهت پیامدگرایی این آزمایش رو بررسی کنیم، هدایت تراموا به سمت اون یک نفر "درست" به نظر می رسه. چرا که در یک برخورد پیامدگرایانه یک شرط مهم داریم و اون هم اینه که درست یا غلط بودن یک رفتار تنها وابسته به نتیجه‌ی اون عمل‌ه. هر چه پیامد یک کاری بهتر باشه انجام اون درست تره.
و اما در مقابل اگر اخلاق وظیفه گرایانه رو لحاظ کنیم اینجا دیگه پیامد عمل مطرح نیست و مهم اینه که چه قدر عمل ما از لحاظ ذاتی اخلاقی‌ست نه اینکه نتیجه‌ی اخلاقی حاصل شه. مثلا در این آزمایش "کشته شدن" دیگری به واسطه‌ی عمل ما اخلاقی نیست و احتمالا تصمیم وظیفه گرایانه در واقع بی‌تصمیم بودنه! هر چند که نتیجه‌ی اخلاقی ای بر جا نذاره ولی فرد تاثیری در شکل گیری نتیجه‌ای بد نداره. و به عبارتی "نیتِ خوب"ی داره.

آزمایش فکری پیتر سینگر:
«شما در حال عبور از پارکی هستید و کودک کوچکی را می‌بینید که داخل برکه‌ای افتاده است. می‌دانید که نجات دادن آن کودک برای شما خطری ندارد، اما این کار هزینه‌‌ای دارد: لباس‌هایی که به خاطر مناسبتی خاص به تن دارید، کثیف خواهد شد. اکثر کسانی که این مثال را می‌شنوند با خود می‌گویند … مشخص است که کارِ درست نجات دادنِ آن کودک است.» اما در ادامه سناریوی متفاوتی ارائه می‌کنه که «چه اتفاقی می افتد اگر یک دختربچه در نیمه دیگر جهان در معرض خطر مرگ باشد، و شما بتوانید با اهدا کردن همان مبلغی که برای خرید آن پیراهن شیک لازم است، او را نجات دهید؟»
به عقیده‌ی ایشون تعهد اخلاقی همونقدر حائز اهمیته. زندگی دختربچه ای در دوردست به همان اندازه مهمه و هزینه برای شما نیز به همان اندازه كم.
و اما اگر تعمیم بدیم این آزمایش فکری رو به شرایط کنونی و وجود کرونا، تصمیم اخلاقی چیست؟ ما با عدم رعایت محدودیت ها ممکنه قربانی های اعمال خودمون رو هم نشناسیم، اما آیا از تعهد اخلاقی کم می‌کنه؟ و درباره‌ی آزمایش پیتر سینگر نظرتون چیه؟ تا چه در مقابله با این شرایط برخورد اخلاقی براتون مطرحه و اهمیت می‌دید؟
 
بالا