تماشای گروهی | فیلم شانزدهم : Black Swan

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Gadfly

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
492
امتیاز
9,707
نام مرکز سمپاد
‌فرزانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
0000
دانشگاه
Tbzmed
رشته دانشگاه
پزشکی
Black Swan

MV5BNzY2NzI4OTE5MF5BMl5BanBnXkFtZTcwMjMyNDY4Mw_V1_.jpg

Director: Darren Aronofsky
IMDb : 8

Trailer

دانلود فیلم Black Swan 2010 با زیرنویس فارسی چسبیده
 
ارسال‌ها
589
امتیاز
11,384
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
در خصوص راهنمای محتوای فیلم اینا ‌گزینه‌هاییه که اکثریت کاربرهای imdb انتخاب کردن:
سکس و برهنگی: شدید
خشونت و خون: شدید
ناسزا: متوسط
الکل، مواد مخدر و سیگار: متوسط
صحنه‌های ترسناک و طاقت‌فرسا (؟): شدید

و البته دقیق‌تر ‌می‌خواین بدونین: Parent's Guide

اولش ریتینگ‌هایی که کشورهای مختلف بهش دادن رو می‌بینین. بعدش همه‌ی موضوعات بالا طبقه‌بندی شدن و اول با اسپویلر کم (چیزهایی که در داستان تاثیر بزرگی ندارن) و بعد تیتر spoiler داره که وارد اسپویلرهای شدیدتر میشه.

؟ از کلمه‌ی معادلی که استفاده کردم مطمئن نیستم ولی منظورش صحنه‌هاییه که بار روانی زیادی ممکنه داشته باشن حالا یا ترسناک یا نشون دادن موضوعات نسبتا سنگین یا یکی از مثال‌های همین فیلم هشدار صرع برای صحنه‌های پر از نورهای فلشی.
 
آخرین ویرایش:

کاربر حذف شده 8031

مهمان
من به لطف اینجا یه دو تا فیلم دیگه از آرنوفسکی دیدم. چندین سال پیش «مرثیه‌ای برای یک رویا» و «مادر!» رو دیده بودم که ازشون متنفر بودم. چند روز پیش «چشمه» رو دیدم و چیزی تغییر نکرد. دیشب هم «قوی سیاه» رو دیدم که در کمال تعجب دوستش داشتم. فیلم قابل دفاعی هست. به نظرم آرنوفسکی کلا پیچیده‌گویی رو دوست داره و خب این به طور کلی باعث میشه فیلم‌هاش رو دوست نداشته باشم. این پیچیده‌گویی اگر تا حدّی کنترل بشه، که نمونه‌اش «قوی سیاه» هست، چیز بدی از آب درنمی‌آد.


ولی غرض از پست این نبود که بگم فیلم رو دوست داشتم. وگرنه می‌دونم واکنش‌تون چیه! :-" بعد از این‌که فیلم رو دیدید، به نظرم بد نیست این دو تا ویدئو-مقالۀ زیر رو هم ببینید. دیدی وسیع‌تری راجع به این فیلم میدن.
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
بچه هایی که ندیدن وارنینگ صحنه های نامناسب...
و خوب اصلا یانسور شدنی ام نیستن اگه رد کنین مفهوم فیلم نصفه میشه
 

Ramzi

خسته از درهای بسته
ارسال‌ها
126
امتیاز
1,890
نام مرکز سمپاد
شهید اژه‌ای
شهر
قبرستون
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
هعی زندگی
وای من اینو دیدم
مفهوم کلی فیلم عجیبه و خیلی صحنه داره . خییییییییییییییییلی
به نظرم میشد فیلمای بهتری انتخاب کرد!
 

ememlia

⁦(⊙_◎)⁩
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
856
امتیاز
19,972
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1397
خب من از بیس نفهمیدم چی شد کلا :)
فقط چند دور تمرین کردم ک رو نوک انگشتای پاهام وایسم، ک اصن امکان پذیر نیست -_-
احتمالا جلوه های ویژه و ایناس
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
خب من از بیس نفهمیدم چی شد کلا :)
فقط چند دور تمرین کردم ک رو نوک انگشتای پاهام وایسم، ک اصن امکان پذیر نیست -_-
احتمالا جلوه های ویژه و ایناس

نه حقیقتا ناتالی پورتمن برا فیلم کلی وقت گذاشته وخیلی زیاد تمرین کرده
همه ی رقص ها خود ناتالی و واقعیه
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
این صحنه هایی که بهشون میگین "سکس و برهنگی شدید" برای من در حد "بوجی موجی"ه :-"
صحیح ولی
وارنینگ ها رو برا بچه ها میدیم تو این سای ت ۱۲ ۱۳ ساله هام هستن که شاید با این مسائل آشنا نباشن
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,596
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
اینو چند سال پیش پست کرده بودم.
اولین فیلمی که به معنای واقعی مسحورم کرد و تک تک ثانیه هاشو با حرص بلعیدم

Black Swan 2010 - Darren Aronofsky



موضوع کلی درباره ی یه بالرین به اسم نیناست که قراره توی نمایش باله در دو نقش متضاد قوی سفید و قوی سیاه برقصه . داستان نمایش از این قراره که جادوگر دختری رو طلسم کرده تا روزها به شکل قوی سفید در بیاد و طلسم وقتی شکسته میشه که دختر عاشق واقعیش رو پیدا کنه . بالاخره شاهزاده ای با دختر ملاقات میکنه و بهش علاقه مند میشه اما همزاد پلید قوی سفید که قوی سیاه و اغواگری بوده شاهزاده رو گمراه میکنه و باعث میشه قوی سفید در آخر خودش رو بکشه.

نینا قراره در دو نقشی برقصه که رقیب هم هستند و علاوه بر متضاد بودن ، قراره در آخر ، یکی از نقش ها دیگری رو نابود کنه . به دست آوردن این نقش توی نمایش باله به شدت برای نینا مهمه و تمام زندگی و فکرها و تصورات و اعمالش به نوعی شبیه نقش های نمایشش میشه. توی صحنه های مختلف فیلم تصویر خودش رو با لباس سیاه مقابل و علیه خودش می بینه . مثلا وقتی که داره روی پل هوایی راه میره و تصویر خودش با لباس سیاه از روبروش میاد ، از کنارش رد میشه و بهش تنه میزنه ! یا کلی صحنه ی دیگه که می بینیم نینا توی تصورش به خودش آسیب میرسونه ، پوست دستشو میکنه، کمرش رو به قدری می خارونه که زخم شه و...
از اون جایی که همیشه دختر خوب و مثبت و اینایی بوده ، از همون اول به خوبی از پس رقصیدن نقش قوی سفید بر میاد اما برای ایفای نقش منفی چاره ای نداره جز اینکه با نینای سیاه پوش و بی ملاحظه ی تصوراتش یکی بشه و کل فیلم داره تلاشش برای یکی شدن با اون تصویر سیاه رو نشون میده .
تویه صحنه ای جلوی آینه وایساده ولی حرکات خودش و تصویر داخل آینه هماهنگ نیستن! این یعنی نینایی که میخواد بهش برسه و برای رسیدن بهش تمرین میکنه ، با نینای واقعی متضاد و نا هماهنگه. یه جای دیگه هم میخواد خودارضایی بکنه اما مادرش جلوی چشمش میاد، سریع ازکارش پشیمون میشه و دست میکشه که یه نمونه ی دیگه از ناهماهنگی و دشمنی خودش با خودشه !
پس برای رسیدن به نینای سیاه باید چکار کنه ؟
از نمادهای قوی سیاه که توی آدمای مختلف (لیلی و بث ) می بینه استفاده میکنه . لوازم آرایش بث رو استفاده میکنه تا بتونه مثل اون از پس این نقش بر بیاد ویا از اغواگری لیلی(که روی کتفش تتوی بال سیاه داره و واضحا نماد قوی سیاهه ) تقلید میکنه و باهاش همراه میشه تا مثل اون این صفتو به دست بیاره . ( خیلی باهاش همذات پندازی کردم )
یه چیز خیلی جالب دیگه این که نینا نه تنها گاهی خودش رو به شکل دشمن خودش مشاهده میکنه، مدام لیلی(نماد قوی سیاه) رو دشمن خودش می بینه . در آخر فیلم ضربه ای که به شکم لیلی وارد میکنه تا دشمن رو از بین ببره اما اون ضربه در واقع به شکم خودش زده شده و به این معنیه که بالاخره نینا دشمن های رقیب نمایشش رو درون خودش (به جای دیگران) پیدا کرده و تونسته به اون هماهنگی دوگانه (هماهنگی ایفای نقش دو دشمن در یک بالرین ) دست پیدا کنه و موفق بشه :-"

پ.ن : هرگز هیچ فیلمی را به اندازه ی black swan دوست نخواهم داشت.
 

froq

فارغِ مُطلق
ارسال‌ها
304
امتیاز
5,002
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سبزوار
سال فارغ التحصیلی
1401
اینکه اکثر نظرات در نکته اول به صحنه های برهنگی سکس و خودارضایی اشاره کردن نشون دهنده اینه که بیشتر تمرکز رو این مسائله تا صحنه های خیره کننده ی لمس "عالی بودن" توی رقص قوی سیاه یا بازی ناتالی پورتمن=)
در نتیجه برای دفعات بعدی گوشزد بکنید که
بدون توجه به کیفیت و مفهوم، فیلم های پیشنهادی از لحاظ محدودیت و برهنگی در چه سطح باشن
تا نقد ها و نظرات بهتری مبادله بشه...
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
و صحنه های رقص متحیرت میکنه...
این جنگ خود بر علیه خود برای خودعه که تو وجود نینا شکل میگیره.
مثل ماهیی که تنگشرو میشکونه از بند خودش آزاد میشه برای چند دقیقه و بعد مرگ با وقار تمام آزادیشو به تابوت تبدیل میکنه
تو تموم مدت فیلم میبینیم که نینا چطور هی بین دو شخصیت خودش خودشو آروم آروم نابود میکنه
و خوب از قشنگ ترین قسمت های فیلم جایی که بال هاش در میان( توهمش) جوری که درد میکشه تا قوی سیاه توش متولد
 
ارسال‌ها
324
امتیاز
8,750
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
شیمی
من کلا نفهمیدم چی شد دختره خیلی متوهم بود ولی رقصاش عالی بود اما راجب اون قسمت هاییش که یکم صحنه دار بود خب یکم عادیه ینی تو فرهنگ اونا ازین جور چیزا زیاد اتفاق میفته به نظرم حتی شاید تو جوامع ماهم بیفته
 
ارسال‌ها
559
امتیاز
14,564
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
رشته دانشگاه
پزشکی
دوستان این فیلم حول محور مفهوم id و لیبیدو و روانشناسی فروید میچرخه و اون صحنه ها رو به خاطر صرفا اروتیک کردن فیلم نذاشتن توش
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
خب اینایی که از فیلم چیزی نفهمیدن. چرا، قضیه چیه؟ یعنی فیلم طبق انتظاراتون جلو نرفته یا نه کلا خط داستانی رو متوجه نمی‌شید؟
برخورد با یک اثر هنری، مثل برخورد با مسائل علمی نیست. مسائل علمی، یک طرفه هست. همه چی به ما بستگی داره ولی توی آثار هنری این رابطه دو طرفه هست. بهتر بخوام بگم، توی برخورد با اثر هنریْ شمایِ مخاطب و اثر هنری سعی می‌کنید به هم‌دیگه نگاه کنید و مکالمه داشته باشید. و حالا هر تحلیل خلاصۀ این دیدار هست. توی فیلم دیدن، شما دنبال حل کردن معمایی نیستید. شما نباید صرفا حرفای خودتون رو بزنید و تلقّی خودتون رو به فیلم غالب کنید. کما اینکه خیلی از نقدهای رو که می‌خونید این حس بهتون دست میده که خب اینا درست ولی چه ربطی به فیلم داشت! پس من سعی می‌کنم، بلند بلند فکر کنم و نحوۀ مواجۀ خودم با فیلم رو یه مروری کنم. طبعا این نوشته اسمش نقد نیست و تنها یک برخورد شخصی هست. و قطعا شماها نوع مواجه‌تون با اثر فرق می‌کنه. با این نوشته صرفا دنبال این هستم که بتونم یک نمونه مواجه با یک اثر هنری رو نشون بدم.

باحال‌ترین نظر اینجا برام، نظرِ @karen.m هست. به نظرم اون چیزی که ذهن‌اش رو مشغول کرده، و به درستی اون رو حس کرده، همون روی پنجۀ پا ایستادن هست. خیلی این صحنه نشون داده میشه که بالرین‌ها روی پنجۀ پا، برای «تعادل» تلاش می‌کنن. به نظر میاد پس این تعادل چیز مهمی هست. پس بیشتر بش توجه می‌کنم. (راستی، براتون بعضی از صحنه‌های فیلم تداعی کنندۀ نقاشی ادگار دگا نبود؟ برای من بود.)
فیلم پر از دوگانه‌هایی هست که بافت فیلم از درهم‌تنیدگی این‌ها ایجاد میشه. اون چیزهایی که یادم میاد، این‌هاست: سفید-سیاه، درون-برون، خیال-واقع، تعادل-عدم‌تعادل، خیر-شر و الخ. می‌خوام چی بگم؟ فیلم رو باید از این دریچه دید که قراره تلاشی برای تعادل بین این وجوه دوگانه باشه. انگاری که فیلم پر از داستان‌های موازی هست که قراره نتیجۀ تلاقی این داستان‌ها رو در آخر فیلم تماشا کنیم.

این‌ها فکر می‌کنم برای فهمِ کلیات فیلم کافی باشن حالا سعی می‌کنم یکمی زیرتر به فیلم نگاه بکنم.

نینا، شخصیت اصلی فیلم، یک بالرینی هست که ادّعا می‌کنه می‌خواد به کمال برسه. ابتدای امر این‌جوری جلوه می‌کنه که نینا صرفا یک دغدغۀ بیرونی داره. یعنی هدفْ تنها یک بالرین کامل شدن هست. جایی‌که نینا آرایش کرده و به دیدار توماس رفته. توماس میگه خیلی مقرراتی و منظم هستی. چرا خب یکم خودت رو رها نمی‌کنی؟ نینا به توماس می‌گه: «فقط می‌خوام که عالی باشم.» اوع! پس این دیالوگ سمت‌وسوی فیلم رو تا حدّی مشخص می‌کنه. انگاری نینایِ بچّه سوسول قصۀ ما جلوه‌ای هست از قوی سپید و تمام خوبی‌ها. نینا خانواده‌دار و هست و حرف روی حرفِ مادرش نمی‌آره. (شخصیت تک بعدی داره.) پس نینا برای اینکه بتونه همزمان هم قوی سپید و هم قوی سپید رو بازی بکنه، قبلش باید تعادلش توی زندگی رو بازیابی بکنه. این بشر تا حالا سکس نداشته، مست نکرده، دوست پسر نداشته و الخ. پس در واقع، قصۀ فیلم این‌ه که این تعادل بین قوی سپید و سیاه چه جوری باید حفظ بشه؟ اگر حفظ شدنی باشه، آیا ما تابِ این تعادل رو داریم؟
ببینید قضیه ساده هست. احتمالا از این آدم‌های سوسولی که هیچ فحشی نمی‌دن، هیچ کاری بدی نمی‌کنن، به وفور در زندگی‌تون دیدید. اگر توجه داشتید نوع نگرش این‌ها به دنیا هم خیلی صفر-یکی هست و اساسا توانایی مواجه با شر رو ندارن. از اندک چیز شرّی کوه می‌سازن و افسانه سرایی می‌کنن. حالا قصۀ فیلم هم راجع به یکی از همین سوسول‌هاست. یک جمله‌ای منتسب به یکی از فلاسفه هست که متاسفانه هر چی زور می‌زنم یادم نمیاد این جمله رو کجا از خوندم و اصلا برای کی هست. حالا اگر کسی این رو گفته که هیچی ولی اگر نگفته شما این جمله رو از من به حساب بیارید. کلیت جمله که به نظرم حرف درستی هست این‌ه: «خیر و شر دو قطب مخالف هم نیستن. خیر اون حرکت انسان به سمت کمال هست و شر هم توانایی انسان که سمت‌وسوی خاصی ندارن که بدون این‌ها ما هیچی نیستیم. حالا اگر این توانایی‌ها سرکوب بشن، همه چیز به هرز میره.» پس نینا باید به مکاشفۀ درونی بره تا بتونه به کمال برسه. باید بتونه از پس شرهایی که سرکوب کرده بربیاد تا بتونه به کمال برسه. اخوان ثالث قشنگ می‌گه: «کسی راز مرا داند؛ کز این رویم به آن رویم بگرداند.»
نینا مدام با بدن خودش ور میره. من این ور رفتن و به طور کلّی مشکل داشتن با خودش رو در این می‌بینم که نینا بین درون و برونش عدم تعادلی برقرار هست. در واقع، این‌جور به نظر می‌آید این زخم‌ها -که معلوم نیستن واقعی هستن یا خیالی- و به طور کلی سیمای تنِ نینا میدون جنگ بین این دو وجه هست. توی حوالی دقیقۀ ۳۹ مادرِ نینا داره ناخن‌های دخترش رو می‌گیره. صدای ناخن گرفتن بیش از حالت عادی هست. یکبار این صحنه رو بیارید و مرور کنید. به خصوص آخرین ناخنی که گرفته میشه، صداش مثل شلیک گلوله هست. این موضوع و استفادۀ خلاقانه از باند صوتی فیلم، یکبار دیگه جنگ تنانه رو یادآوری می‌کنه. انگاری این ناخنی که گرفته میشه یک تیکۀ عادی ناخن نیست؛ بیش از این حرفا و انگاری گوشتی هست که در حال کنده شدن از نینا است.
این مکاشفۀ درونی و مواجه با شر گاهی اوقات با بدل خود نینا تصویر میشه. ابتدای کار، نینا یک نفری رو شبیه خودش می‌بینه ولی به مرور که هر چه عمق این مکاشفه بیشتر میشه، این بدل که نمادی از شر درون هست، رخ بیشتری نمایان می‌کنه. هر چه این مکاشفه عمیق‌تر میشه درکش از پیرامونش هم دقیق‌تر میشه. نینا پس از این مکاشفه هست که پی می‌بره که تصورش از لیلی و توماس درست نبوده و زائیدۀ خیالش بودن. اون هرز رفتنی که گفتم، مصداقش همین‌هاست. نینا به طور کلی از پیرامونش غول ساخته بود.
معمولا کارکرد آینه‌ها توی سینما و ادبیات این‌ه که جلوه‌گر حقیقت هستن. توی فیلم هم کم صحنه‌هایی نیستن که نینا جلوی آینه خلوت کرده و به خودش نگاه می‌کنه. درصدد این هست که خودش -درون و برونش- رو بهتر ببینه؛ چون آینه‌ها حقیقت‌نما هستن. یکی از صحنه‌های بسیار مهم فیلم هم در نهایت با استفاده از همین آینه‌ها به وجود می‌آید. حوالی دقیقه ۷۶ که عکسش هم هست، نینا با استفاده از آینه، می‌بینه که بدل خودش داره جای زخمش رو می‌خارونه و خب بهت‌زاده فقط تماشا می‌کنه. این صحنه باز هم ذیل همون جنگِ تنانه هست. شر درونْ داره بدن نینا رو به عنوان ظاهر و برون تخریب می‌کنه.

%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%A7.jpg

انتهای فیلم و با مرگ نینا، فیلم نشون میده که نینا با رسیدن به تعادل و یا کمال از بین میره. این از بین رفتن اکیدا چیز بدی نیست. یه جور مثل این می‌مونه که خب نینا به ته خط رسید، به همه چیز رسید. پس با نور سفید احاطه‌ میشه و انگاری به دنیای دیگه‌ای، بهشت، میره. اینجا دیگه چیزی برای نینا نداره.
البتّه مشکلات جدی هم با فیلم دارم که فکر نمی‌کنم اینجا جاش باشه اون‌ها رو بگم ولی تنها به این نکته اکتفا می‌کنم که فیلم «امپراتوری درون» به نظرم میاد یکی از منابع الهام همین فیلم هم هست. این فیلم به نظرم می‌آد خیلی مهندسی شده هست. یعنی همون ایراد نینا، خودکنترلی بیش از حد، رو داره. ولی فیلم لینچ که شباهتی هم به این فیلم داره، بسیار دیوانه‌وار و آزادانه هست.

پی‌نوشت: آمار مذهبی‌های سایت بالا رفته؟ یا از خاصیت‌های این سنین هست؟ :-"
 
بالا