- شروع کننده موضوع
- #1
reyna
MelloW
- ارسالها
- 370
- امتیاز
- 6,389
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
- دانشگاه
- پردیس هاشمی نژاد مشهد
- رشته دانشگاه
- آموزش ریاضی
این کتاب و برای تولد دوستم گرفتم و شاید نوشته ی رمانی دیگر از نویسنده کتاب دنیای سوفی و البته راز فال ورق ترغیبم کرد که بخرمش. اسم رمان طوری بود که فکر کردم یک رمان فانتزیه که شخصیت اصلیش هم یک دختره. اما همون اول تمام معادلاتم بهم ریخت چون باز هم یوستین گاردر داستانی حول رابطه ی یک پسر و پدر نوشته بود؛ البته یک پسر ۱۵ ساله و یک پدر که حدود یازده سال پیش فوت کرده، و حالا به پسر یک نامه از اون رسیده و ... . توی این کتاب یک روایت عاشقانه و یه جاهایی رمزآلود رو میشه دید و کلا شروع داستان اینطوریه و البته همون اول اینو بهت نمیگه بلکه برات تبدیل به یک معما می کنه حتی تبدیل به یک افسانه! و یهو این افسانه واقعی و در دسترس میشه. اما نکته جالب این که محتوا کاملا فلسفیه البته کاملا قابل درک.
چیزی که شدیدا منو تحت تاثیر قرار داد این قسمت داستان بود که پدر به پسر کوچیکش میگه اگه قبل از تولد از من میپرسیدن که زندگی کردن و میخوام یا نه انتخاب نمیکردم چون اعتقادی به جهان بعد مرگ ندارم ( البته بعد میگه که هیچ چیزی غیرممکن نیست و بهتره امید داشته باشیم) و البته این سوال پدر که اگر شانس انتخاب داشتی کدوم رو انتخاب می کردی؟ آیا زندگی محدود روی زمین رو انتخاب می کردی که بعد از مدتی همه چی رو رها کنی و حق برگشتن نداشته باشی؟یا مودبانه پیشنهاد رو رد می کردی و می گفتی متشکرم؟فقط این دو انتخاب و داری چون قانون میگه...و در ادامه...
در کل کتاب خوبی بود و تقریبا تو چهار ساعت یک نفس خوندمش.
چیزی که شدیدا منو تحت تاثیر قرار داد این قسمت داستان بود که پدر به پسر کوچیکش میگه اگه قبل از تولد از من میپرسیدن که زندگی کردن و میخوام یا نه انتخاب نمیکردم چون اعتقادی به جهان بعد مرگ ندارم ( البته بعد میگه که هیچ چیزی غیرممکن نیست و بهتره امید داشته باشیم) و البته این سوال پدر که اگر شانس انتخاب داشتی کدوم رو انتخاب می کردی؟ آیا زندگی محدود روی زمین رو انتخاب می کردی که بعد از مدتی همه چی رو رها کنی و حق برگشتن نداشته باشی؟یا مودبانه پیشنهاد رو رد می کردی و می گفتی متشکرم؟فقط این دو انتخاب و داری چون قانون میگه...و در ادامه...
در کل کتاب خوبی بود و تقریبا تو چهار ساعت یک نفس خوندمش.
آخرین ویرایش: