والدین خیالی :))))

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع پرواز
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ارسال‌ها
967
امتیاز
12,626
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
سلاااااام
صبح ساعت ۶ فک می کردم اگه والدین دیگه ای داشتم آدمه دیگه ای میشدم و آیا میتونم تو ذهنم والدین خیالی پروش بدم که از اونا الهام بگیرم و به حرف اونا گوش بدم ؟
از گفتن کلیشه پرهیز کنین لطفا
این جمله تکرارری که میذاشت هر رشته که میخوام برم نگین
الزاما نباید ایده آل باشن
 
اره . حتی به نظرم نیاز به والدین خیالی نیست میتونی یه شخصی رو مد نظرت قرار بدی . یه نفر که تحسینش میکنی حالا میتونه توی اقوام یا دوست های خانوادگی باشه یا حتی میتونه از افراد مشهور باشه خلاصه که هیچ مرزی وجود نداره
 
یه سری چیزا مربوط به کودکی آدم هست که بعدا تبدیل میشه به ضمیر ناخودآگاه و اینا چیزایی هستن که شکل گرفتن و تغییر دادنشون خیلی سخته و با والد خیالی نمیشه کاریش کرد.
جدا از اون، به نظرم هر کسی باید خودش خودشو تربیت کنه. نقش پدر و مادر از یه جایی به بعد خیلی کمرنگ میشه و اگه جدا شی و مثلا دانشگاه بری یه شهر دیگه عملا نقش خیلی کمی خواهند داشت.
به نظر من نه لزوما والد خیالی ولی هر شخصیت واقعی یا خیالی که بخوای ازش الگوبرداری کنی می‌تونه مفید باشه. حتی اگه هیچ شخصیتی هم نباشه، همین که تو بدونی میتونی چه تغییری کنی واسه تغییر کردن کافیه.
بعد مثلا وقتی مامانت ازت انتظار داره یه کاری رو بکنی تو نمیتونی بهش بگی نه مامان خیالیم میگه این کارو نکن پس منم نمیکنم.
از والد خیالی چه انتظاری داری دقیقا؟
 
اتفاقا یه مدت قبل یه شخصیت خیالی سعی کردم بسازم که متعادل باشه و سعی کنم مثلا بوسیله‌ی نظراتش تو شرایطی که افراطی میشم تعدیل شم!! یک ساعت بعد از ساخت شخصیت یادم رفت بهش فکر کنم تا الان :))
ساخت شخصیت ذهنی و استفاده از نظرات و افکارش، مثل اینه که خودت رو قلقلک بدی! ذهن تو متوجه‌ی الکی بودنش هست، باورش نمیکنه، و بی فایده‌ست. ذهن بجای اینکه انرژی صرف کنه نظراتش رو بپیچونه و از یه شخصیت ذهنی صادرشون کنه، راحتتره خودش مستقیم ابرازشون کنه، اتلاف محضه :-"
 
انتظار من بیشتر یاد دادن موضوعات مختلف و تعامل بیشتره مثلا مشکل بابام با من فقط مصرف نتِ مثلا دلم میخواست بهم رانندگی یاد بده اصولا بهم بگه بجا فیلم بشین کتاب بخون و بنویس وقتی به نظراتش فکر می کنم ترغیب میشم کارایی که فکر می کنم انجام بدم
 
والا من همون حقیقی شم الان ندارم ولی اگه والدین خیالی م خوش اخلاق تر بودن بام خصوصا مادرم شاید کمتر اذیتشون میکردم
 
والدین که نه، ولی یادمه بازۀ 9-10 سالگی که توی فشار بودم و دوران سختی بود برام، یه روان‌شناس خیالی داشتم (خیالی به این‌جهت که اون‌زمان توانایی حرف زدن با خونواده رو نداشتم و به‌تبع جرئت درخواست کردن روان‌شناس رو هم همینطور )
خوبیش این بود که خب، نه تنها که باعث میشد از منظر یه شخصِ دیگه خودم و رفتارامو ببینم، بلکه اون شخصِ خیالی عاقل‌تر و بالغ‌تر از من بود و طبیعتاً واقعاً برای نیاز اون سنم، کمک‌کننده بود.

برای این‌سن و الآن که نه، ولی فکر می‌کنم به طورکلی بین دو گزینۀ "والدین خیالی" و "روان‌شناس خیالی" اگر قراره به دلیلِ «الهام گرفتن و حرف گوش کنی» انتخابی صورت بگیره، ‌دومی مناسب‌تره. ضمن این‌که اون‌پوینت منفیِ "قیاس کردن شخصیت‌های خیالی با واقعی و بعد غم گرفتن و حسرت کشیدن"ه رو نداره
 
والیدین خیالی ک ن !
ولی یه مدت توو سن 9- 10 سالگی دوست خیالی داشتم
 
یادمه یه زمانی اونقدر رابطه ام با مادرم سرد شده بود و قلبم ازش شکسته که تصمیم گرفتم خودمو گول بزنم و بگم که اون مادرم نیست...
بعدش یه کاغذ سفید برداشتم و توش با خودکار مشکی اینطور نوشتم:
بسمه تعالی تاریخ (مثلا) ۲۷/۱۰/۹۹
مادرجانم سلام، خوبی؟ حالت خوب است؟ اوضاع و احوال خوب میگذرد؟ خیلی دلم برایت تنگ شده....
من خوبم، اینجا راحتم، صاحبخانه یک خانم مسن است، حدود ۴۰ ساله، کمی تندخوی است. گاهی که این بالا هستم صدای جیغ و دادهایش را می شنوم، همه اش عصبانی است، خداروشکر که مادر من نیست!

مادر اینجا اتاق بالایی سرد است، اگر می شود توی بسته بعدی چند لباس بافتنی ام را که نیاوردم برایم بفرست،
خانم صاحبخانه غذاهایش بد نیست، ولی دلم هوس یکی از آن قورمه سبزی های خوشمزه ات را کرده، ولی بیشتر از آن، دلم هوس اغوش گرم تو را کرده، میحاهم بغلت کنم، دستانم را دور کمرت حلقه کنم، ببویمت، ببوسمت، میخاهم زود زود دوباره ببینمت، مادرجانم!

سخت دلتنگت هستم...

فرزند دلبندت:RedHeart
 
Back
بالا