بدترین تصمیم

[خواهر کوچیکه شیرین]

همه ما قطعا یک جایی از زندگیمون یه تصمیم اشتباه گرفتیم که خیلی ضربه خوردیم ازش
اینجا بیاین از تصمیم های غلط تون در موقعیت های مختلف بگین تا اگه کسی شرایط مشابه داشت؛همچین اشتباهی رو تکرار نکنه

 

[plotter]

همه ما قطعا یک جایی از زندگیمون یه تصمیم اشتباه گرفتیم که خیلی ضربه خوردیم ازش
اینجا بیاین از تصمیم های غلط تون در موقعیت های مختلف بگین تا اگه کسی شرایط مشابه داشت؛همچین اشتباهی رو تکرار نکنه

فرصت دوباره دادن به آدمی که ۳ بار ازش ضربه خوردم...که در نهایت دوباره هم ضربه خوردم

 

[zeynabgol]

اجازه دادن به یه دشمن دوست نما که ازم استفاده کنه
اونم نه یه بار، نه دو بار، بی شمار!

 

[Nonuno]

خودمو تو احساس گناه غرق کردم
گذاشتم هر جور دوست داره باهام رفتار کنه:/
و *** به کل کانسپت غرورم!
نتیجه:خواهشا تو دوتا چیز غرق نشین که بدجور آسیب می بینین...
گذشته.احساس گناه
نابود کننده ترینان.

 

[صابا]

به طور خلاصه، تمام تصمیماتی که شب گرفته‌م.

 

[saman7]

دل بستن به کسی که دل کندن براش راحته

اعتماد به کسی که اعتقادی بهش نداره

حرف زدن وقتی ناراحتم ...که معمولا باعث ناراحتی اطرافیانم شده

خودمو به خاطر کسی خراب کردم که به خاطر برادرش هم خودشو خراب نمیکنه

 

[هور]

انجام دادن یه سری کارا واسه یه سری آدما
که فکر کردن خوبی کردن به اونا وظیفه ی منه

قبل از خوبی کردن به بقیه باید ظرفیت آدمارو سنجید که بعدا از کارایی که واسشون کردی پشیمون نشی...

 

[رنگین کمان]

به دنیا اومدن تو ایران! [کوبیدن بر پیشانی]

 

[Sahell]

تصمیم گرفتم به خاطر حرف مردم رشته ای رو در جایی ادامه بدم که فقط کلاس داشت ولی دلم باهاش نبود
لعنت به لجبازیام