اختلال DPDR

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Karenn
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,306
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
De personalization / realization
اختلال مسخ شخصیت/واقیعت یه اختلال روانیه
که توضیحات کوتاهشو ویکیپدیا میده
و ویکی‌پدیا فرمود
...
کسی هست تو سایت که باهاش درگیر باشه
پیش روانشناس رفته؟
کسی هسته که قبلا درگیرش بوده و حالا حالش خوب شده؟ اصلا خوب میشه آدم؟
از بچه هایی که روانشناسی خوندن
اطلاعات تکمیلی دارن بدن؟
برای کنترل اپیزود ها و متصل با واقیعت موندن چه کنیم؟
ممکنه خاطراتی که توش دچار اپیزود بودیم و برامون مه آلوده بهمون برگرده مثلا؟
 
اگرم دوست ندارید تو تاپیک فعالیت کنید تو پ.خ بیاید بهم بگید
و اینکه کسی از اطرافیانتون درگیرش بوده
درمیون بزارید
 
ببین یک نوع جسم یابی هست کارن...

برای بعضیا تو خواب اتفاق میفته.

که توی یه جایی بین خواب و بیداری حس میکنی روحت از بدنت جدا میشه یا بالای سر خودت وایسادی و بخودت نگاه میکنی
و وقتی در این حال از خواب میپری نمیتونی بدنتو تکون بدی.
طبیعیه و معمولا وقتی خیلی خسته باشی و بین خواب و بیداری اتفاق میفته
حتی میشه عمدا هم این کارو کرد و وقتی روحتو از بدنت خارج کردی با حفظ رشته روح به بدنت بری اینور اونور.

اما نمیدونستم مریضیه!

چون واسه خودم اتفاق میفته!
 
نه نه
این فرق داره
کاملا
من لینک های دیگه میزارم ویکی پدیا دیگه خیلی خلاصه گفته
و نه
بین خواب بیداری اتفاق نمیوفته برا اونایی که مبتلا هستن
 
https://www.verywellmind.com/derealization-2671582لینک تکمیلی اینه
دقت کنید یکی دو بار اگه وارد اپیزود شدن
برای ۵۰ درصد از آدما اتفاق میوفته
وقتی که این اپیزود ها زیاد میشن و روال زندگی رو به هم میزنن تبدیل به اختلال میشن
 
De personalization / realization
اختلال مسخ شخصیت/واقیعت یه اختلال روانیه
که توضیحات کوتاهشو ویکیپدیا میده
و ویکی‌پدیا فرمود
...
کسی هست تو سایت که باهاش درگیر باشه
پیش روانشناس رفته؟
کسی هسته که قبلا درگیرش بوده و حالا حالش خوب شده؟ اصلا خوب میشه آدم؟
از بچه هایی که روانشناسی خوندن
اطلاعات تکمیلی دارن بدن؟
برای کنترل اپیزود ها و متصل با واقیعت موندن چه کنیم؟
ممکنه خاطراتی که توش دچار اپیزود بودیم و برامون مه آلوده بهمون برگرده مثلا؟
یه پیشنهاد دارم
شماره 1480 مرکز مشاوره بهزیستی هست اگه میخواین در مورد این مسئله بیشتر بدونین میتونین با این شماره تماس بگیرین
 
ممنون
یه پیشنهاد دارم
شماره 1480 مرکز مشاوره بهزیستی هست اگه میخواین در مورد این مسئله بیشتر بدونین میتونین با این شماره تماس بگیرین
نه بیشتر دنبال تجربه شخصی ام
 
ممنون

نه بیشتر دنبال تجربه شخصی ام
یعنی دلت میخواد روحت از بدنت بره بیرون؟!

تجربه عجیبیه، راهش هم هم سخته هم اسون. یه سرچ بکن.
ن سعی کردم عمدا این کارو بکنم، ولی معمولا و سه ماهی یه بار خودش اتفاق میفته.
 
یعنی دلت میخواد روحت از بدنت بره بیرون؟!

تجربه عجیبیه، راهش هم هم سخته هم اسون. یه سرچ بکن.
ن سعی کردم عمدا این کارو بکنم، ولی معمولا و سه ماهی یه بار خودش اتفاق میفته.
نه اشنباه برداشت کردی
اولا که من به روح اعتقاد ندارم
ثانیا
این چیزی که شما میگی بحثش کاملا با این اختلال فرق میکنه
لطفا اول راجب این اختلال بخون
نه من دنبال تجربه کسایی ام که به dpdr مبتلا بودن
 
نه اشنباه برداشت کردی
اولا که من به روح اعتقاد ندارم
ثانیا
این چیزی که شما میگی بحثش کاملا با این اختلال فرق میکنه
لطفا اول راجب این اختلال بخون
نه من دنبال تجربه کسایی ام که به dpdr مبتلا بودن

اها اوکی...
 
من یک حالتی میشم که انگار برای اولین باره مثلا خودم رو میبینم یا مادر و پدرم رو میبینم خیلی تعجب میکنم میگم ایا این پدره منه ایا این مادره منه؟ ایا من این شکلیم و به شدت تعجب میکنم شاید هم وحشت کنم
انگار برای اولین باره دارم متوجه میشم ک کی هستم میدونم خودممم ها اما برام عجیبه اون لحظه
خیلی حس بدیه
من خیلی وقت ها ایتجوری میشم و حالم به شدت خراب میشهر
 
من یک حالتی میشم که انگار برای اولین باره مثلا خودم رو میبینم یا مادر و پدرم رو میبینم خیلی تعجب میکنم میگم ایا این پدره منه ایا این مادره منه؟ ایا من این شکلیم و به شدت تعجب میکنم شاید هم وحشت کنم
انگار برای اولین باره دارم متوجه میشم ک کی هستم میدونم خودممم ها اما برام عجیبه اون لحظه
خیلی حس بدیه
من خیلی وقت ها ایتجوری میشم و حالم به شدت خراب میشهر

تا حالا رفتی پیش روانشناس؟
 
ممنون

نه بیشتر دنبال تجربه شخصی ام
من یه خاطره خاک خورده دارم
به حدی قدیمیه که نمیدونم دقیق چیه ولی به خاطر منحصر به فرد بودنش کلیتش یادمه
اینکه تو خودت رو مثل بازی GTA خودتو میبینی
جالبه که فرم چهره خودت رو میبینی کنترلت دست خودته ولی انگار دوتا پردازش گر دارن یه سیستم رو مدیریت میکنن
(وقتی بچه بودم بهش فکر میکردم که شاید خواب بوده ولی من مگه بیدار نبودم؟ چون برام عجیب بود یادم مونده)
 
من یه خاطره خاک خورده دارم
به حدی قدیمیه که نمیدونم دقیق چیه ولی به خاطر منحصر به فرد بودنش کلیتش یادمه
اینکه تو خودت رو مثل بازی GTA خودتو میبینی
جالبه که فرم چهره خودت رو میبینی کنترلت دست خودته ولی انگار دوتا پردازش گر دارن یه سیستم رو مدیریت میکنن
(وقتی بچه بودم بهش فکر میکردم که شاید خواب بوده ولی من مگه بیدار نبودم؟ چون برام عجیب بود یادم مونده)

آره عموما برای افراد یکی دو بار پیش میاد
همونطور که برا شما خاطره اش رویاگونه میاد
برا کسایی که این اختلال رو دارن خیلی از خاطراتشون رویا گونه میاد
انگار مه آلوده و نمیتونن احساساتشون رو پیدا کنن
 
آره عموما برای افراد یکی دو بار پیش میاد
همونطور که برا شما خاطره اش رویاگونه میاد
برا کسایی که این اختلال رو دارن خیلی از خاطراتشون رویا گونه میاد
انگار مه آلوده و نمیتونن احساساتشون رو پیدا کنن
اره
الان علت ناواضح بودن اون متوجه شدم
 
نمیدونم این چیزی که میخام بگم ربطی داره یا نه
چندسال پیش خیلی دنبال چشم سوم و این داستانای متافیزیک اینا بودم
بعد یکی از همین موارد آموزشیش همین بود که میتونین روحتون رو از جسم جدا کنین و سفر کنین :/ (حالا واقعن خودمم نمیدونم چقدر درست بود یا اصن واقعیت داشت)
چندبار تصمیم گرفتم این تمریناشو انجام بدم و اینا ولی نشد
شاید حدود یکسال بعدش یک شب که تا ۳و ۴صب داشتم تست ریاضی میزدم و اصلا به هیچ وجه دیگه فکرم دنبال این قضایا نبود اومدم بخابم و تو عالم خاب و بیداری بودم که احساس کردم سبک شدم و در عین حال سنگین بودم...یه تناقض عجیبی بود
صدا های دورمو محو میشنیدم (موقع اذان صبح بود)
میفهمیدم چشام بستس ولی انگار با ذهنم داشتم خودمو میدیدم که چطور خابیدم
یجورایی انگار متوجه شده بودم داره چه اتفاقی میوفته خاستم از موقعیت استفاده کنم و برم ولی همون حسه سنگینی بود که نمیذاشت رها شم
یکم تو همین حالت بود تا یهو چشامو فشار دادم بیدار شدم ساعت ۵/۵صبح بود
اولش فکر کردم توهم زدم از خستگی یا همش ساخته ذهن خودمه اما نمیشد گفت که خودمو گول زده باشم چون بدون هیچ نیت از پیش تعیین شده ای این اتفاق افتاد
حداقل من ۱/۵ساعت تو این حالت بودم ولی شاید کلا احساس میکردم یکی دودقیقه شده باشه
همین
 
نمیدونم این چیزی که میخام بگم ربطی داره یا نه
چندسال پیش خیلی دنبال چشم سوم و این داستانای متافیزیک اینا بودم
بعد یکی از همین موارد آموزشیش همین بود که میتونین روحتون رو از جسم جدا کنین و سفر کنین :/ (حالا واقعن خودمم نمیدونم چقدر درست بود یا اصن واقعیت داشت)
چندبار تصمیم گرفتم این تمریناشو انجام بدم و اینا ولی نشد
شاید حدود یکسال بعدش یک شب که تا ۳و ۴صب داشتم تست ریاضی میزدم و اصلا به هیچ وجه دیگه فکرم دنبال این قضایا نبود اومدم بخابم و تو عالم خاب و بیداری بودم که احساس کردم سبک شدم و در عین حال سنگین بودم...یه تناقض عجیبی بود
صدا های دورمو محو میشنیدم (موقع اذان صبح بود)
میفهمیدم چشام بستس ولی انگار با ذهنم داشتم خودمو میدیدم که چطور خابیدم
یجورایی انگار متوجه شده بودم داره چه اتفاقی میوفته خاستم از موقعیت استفاده کنم و برم ولی همون حسه سنگینی بود که نمیذاشت رها شم
یکم تو همین حالت بود تا یهو چشامو فشار دادم بیدار شدم ساعت ۵/۵صبح بود
اولش فکر کردم توهم زدم از خستگی یا همش ساخته ذهن خودمه اما نمیشد گفت که خودمو گول زده باشم چون بدون هیچ نیت از پیش تعیین شده ای این اتفاق افتاد
حداقل من ۱/۵ساعت تو این حالت بودم ولی شاید کلا احساس میکردم یکی دودقیقه شده باشه
همین
این اتفاق برای منم پیش اومده ولی من صداهارو میشنیدم واضح، انگار یه جای دیگه بودم ولی. یه دفعه 6 اینا بود خیلی خسته بودم و خوابم می اومد همین جوری شدم که شما میگی و همون موقع که بابام صدام زد صداشو شنیدم ولی انگار تو یه جای دیگه بودم نمی تونستم درک کنم چی میگه یا باید الان چی کار کنم ولی می تونستم درک کنم که الان چه جوری سرم رو گذاشتم رو کتاب و اینا و اینکه بابام کجاست. وقتی حواسم جمع شد دیدم از آخرین باری که ساعت رو چک کردم 1 ساعت گذشته، یعنی شاید 45 دقیقه اونجوری بودم، در حالی که شاید به نظرم فقط یکی دو دقیقه تو اون حال بودم !
فکر کنم این بیشتر شبیه اینه که اون موقع خوابمون برده ولی خوابمون سنگین نبودعه و سبک بوده و خواب و بیداری امون قاطی شده:-? این جوری هم که میگی هم سبک بودی هم سنگین من هر روز ساعتم 6 و 6 و نیم زنگ میخورعه 6 که پا میشم همین حس رو دارم :-?? هر چند میتونه نشونه این اختلال هم باشه

این اختلال روانی هم داشته باشم 5 تا مشکل روانی در خودم در دوران کرونا کشف کردم ><=D>
 
بحث داره از جای خودش خارج میشه :"-
×توی ویکیپدیا نوشته از مشکلات ثانویه حملات اضطراب (پنیک) عه
منم اولا این تجربه رو چندبار موقع آزمونای مدرسه داشتم
فقط خودم و روی صندلی می دیدم و هیچ کنترلی روی احساساتم نداشتم که بخوام استرسم و کم کنم.
@karen._. پنیکا چیز تقریبا رایجین و قابل شکست ولی نذار ریشه پیدا کنه

نه نه
با پنیک فرق داره
گاهی موقع پنیکم رخ میده ولی باهاش فرق داره
 
من تعدادى خاطره دارم كه نميدونم واقعى بودن يا بخشى از اين ماجرايى كه گفتى.انقدر محون كه تشخيص واقعى بودنشون سخت شده
 
Back
بالا