خب همین مورد که هنر یک مفهوم و عقیدهای رو میرسونه، اون عقیده جدای از فرده. پس چرا منطبق نبودن فرد باهاش باعث شه هنری که اون رو بروز داده نبینیم؟ ما یه اثر هنری داریم که فلان عقیده/مفهوم رو به خوبی میرسونه، زیباست، هنرمندانهست و صرفا چون خالق اثر توی زندگیش به اون مفهوم پایبند نبوده ارزشش رو از دست میده؟
اگه هنرمند رو اصلا نشناسیم و از زندگیش هیچی ندونیم چی میشه؟ داریم بدون در نظر گرفتن هر پایبندی و عدم پایبندی هنرمنده میسنجیم و میگیم اثرِ ارزشمندیه. حالا چه فرقی میکنه؟ واقعا چقدر مهمه که حتما هنرمند به مفهومی که
۱.هنر جوهره ی وجودی هنرمنده
یعنی رودیه که یا از ذهن یا از قلب یک هنرمند جاری میشه
نمیشه از هم جداشون کرد
۲. اون عمل غیر مطابق هنرمند اثر رو عموما زیر سوال نمیبره نا ۱ادقش میکنه خلوصش رو ازش میگیره امیدوارم درست بیانش کرده باشم
۳.بدون در نظر گرفتن هنرمند اثر فقط یه رود جاریه که خوب زیبا و پر مفهوم میتونه باشه رو این اصلا حرفی نیست
ولی هنر بدون شناخت هنرمند برا من مثل فلسفه ی بدون تاریخ میمونه
تو میدونی چیه درون مایه شو میفهمی ولی نمیدونی چرا و چطور اینطوریه
(بازم حس میکنم نا واضحم)
۴. وفتی خلوص اثر زیر سوال بره خلوص عقیده هم میتونه زیر سوال بره مثلا هنرمند پست مدرنی که چه میدونم یه رفتار سنتی برخلاف شعراش انجام میده کل پست مدرن رو زیر سوال نمیبره ولی جلوه ی پست مدرن رو به عنوان عضوی ازش نا صادق و دو رو میکنه
پست مدرن ممکنه همچنان قشنگ و درست باشه این هست عقیده سر جاشه اثر هنرمند ولی میشه یه جورایی وصله ناجور پست مدرن چون این رود از چشمه ی آلوده ای سرچشمه گرفته هرچقدرم که وقتی به دست ما رسیده باشه خالص باشه
(بازم میگم میشه همچنان از اثرش لذت برد ولی یه بدبینی خاصی توش ایجاد میشه دیگه)
۵. آثار احساسی داری برداشت های شخصی ان برای همین هنرمند توشون نقش کمتری داره یعنی مثلا شعر عاشقانه
تو میخونی وقتی شکست عشقی خوردی یه جوری کلمات رو میفهمی
اونیکی وقتی عاشقع مبخونه و یه جور دیگه کلمات رو میفهمه
حالا اینجا فرق نداره هنرمند عاشف بوده یا فارغ چون از یه عقیده بحث نیس که خلوصش زیر سوال بره از حسش بحثه که هبچوقت عین احساسات هنرمند نمیتونه به مخاطب برسه پس در هر حال احساسات شخصیه و عین هنرمند نیست