استریت LaRosalia

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Zahra_a
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Zahra_a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
859
امتیاز
9,404
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
99
رشته دانشگاه
داروسازی
خب بعد یه ذره فاصله به در خواست شما قرار شد ادامه بدیم(وای به حالتون شرکت نکنید"-:)

عکسای عجیب بدست اومده رو ببینید "-:
(اصلا متهم داره میگه بیاین منو اعدام کنید بعد شما استنتاج نمیکنید؟؟)

1
2
3
4
5
6
7

پ.ن:چهار روز بازه تاپیک سه روز استنتاج و یک روز دفاع
 
اين چيزاى عجيب غريب چين تو عكس اول؟مطمئنم افتاده تو خط اين تشكلاى ايدئولوژيك!
مطمئنم اين گرمابه خسروى هم مكانى براى ملاقات هاشونه.معنى نميده تو اين دوران گرمابه.
تعدادى نقاشى هاى تلفيقى از هنر قديم و معاصر...همم...اينا همش رد گم كنيه.
اين ردپا و رد دست هم عحيبه.ادمى كه فكرش در نسير صحيح باشه به اين ماوراالطبيعتات چيكار داره؟
آه ازين كتاباى خيلى مثبت نوجوانانه،ها؟من كه گول اينارو نميخورم.اين هم براى رد گم كردنه.
و يك كتاب انگليسى درحال شرح گذر از يك جنگل،براى اين يكى هيچ فرافكنى نيافتم!
 
۱.برام مبهمه ولی خب نشون میده متهم ازین دوربین آنالوگ‌ها(یا شایدم فیلتره) داره و میخواد گیجمون کنه

۲.گرمابه ها از قدیم جاهای ترسناکی بودن و احساس میکنم با اومدن این عکس تو مجموعه داریم یجورایی از سمت متهم تهدید میشیم که در صورتی که پرونده رو ادامه بدیم تو همین گرمابه، امیرکبیر طوری به شهادت برسیم-__-
اقا من اعتراض دارم :)

۳.این عکس کلا نظرمنو راجع به متهم عوض کرد آخه کسی که علاقه‌مند تابلو عشاق ماگریت‌ـه جایی برای قضاوتش باقی نیست*_*
ولی دوتابلو مرگ سقراط و گرنیکا در طرفین تصویر فضای خوف و دارکی رو ایجاد کرده که خبر از روحیه نه چندان لطیف متهم میده!

۴.خوف ترین عکس مجموعه همینه
یه غول پاگنده که داره یه بچه مظلوم رو له میکنه
عاح برنمیتابم!

۵.سراین عکس خیلی فکر کردم و از عکاس خلاقش هم تشکر میکنم اولش فکر میکردم از داخل یه ماشین لباسشویی میخواد چیزیو نشون بده و خب الان میدونم که بی شک محل شکنجه زجر اور مقتولین پیش از مرگشون در طبقات پایینی کشتی‌ـه!!!

۶.خب کتابخونه متهم همه موارد قبلی رو دربارشون تصدیق میکنه؛ یک فرد درونگرا و مرموز که گاهی فکرای عجیبی به سرش میزنه

۷.از متهم خواهشمندم بیاد تیتر عکس هفتم رو ترجمه کنه برامون و بازم روحیهٔ مرموز بودن دیده میشه اینجا
 
متهم گروگانا رو میکنه تو گونی و منتقلشون میکنه به گرمابه خسروی (چون الان کسی گرمابه نمیره:|)
و همونجا کارشونو تموم میکنه
اون رد پام برای رد‌گم‌کنیه مال خودش نیس:-"
از بقیه‌شونم هیچی نفهمیدم بای
خب خب، چرا باید انسان های عزیز روی کره خاکی رو بندازم تو گونی؟ ضمنا مگه گونی همینجوری ریخته تو خیابون!
گونی واسه سیب زمینی پیازه نه ادم هاها...
و نه هنوزم مردم میرن گرمابه، نشون به اون نشونی که بنده برای داخل شدن به گرمابه به این مکان رفته بودم... اره
و اینکه مسلما اون رد پا برا من نیست پای کی اونقدر گنده‌ست هاها ولی ردگم کنی هم نیست.
مرسی از اینکه شرکت کردی3> :‌)
 
اين چيزاى عجيب غريب چين تو عكس اول؟مطمئنم افتاده تو خط اين تشكلاى ايدئولوژيك!
مطمئنم اين گرمابه خسروى هم مكانى براى ملاقات هاشونه.معنى نميده تو اين دوران گرمابه.
تعدادى نقاشى هاى تلفيقى از هنر قديم و معاصر...همم...اينا همش رد گم كنيه.
اين ردپا و رد دست هم عحيبه.ادمى كه فكرش در نسير صحيح باشه به اين ماوراالطبيعتات چيكار داره؟
آه ازين كتاباى خيلى مثبت نوجوانانه،ها؟من كه گول اينارو نميخورم.اين هم براى رد گم كردنه.
و يك كتاب انگليسى درحال شرح گذر از يك جنگل،براى اين يكى هيچ فرافكنى نيافتم!
اون چیزای عجیب و غریب کتاب هستن که از توی چشمی دوربینم به ثبت رسیده‍ اند
چرا معنی نمی‌ده:‌( پس ادمای هوم-لس کجا حمام کنن؟
خیر به نقاشی علاقه‌مندم... ایا گناهه؟ ایا جرمه علاقه به هنر ایاااااا؟
هوووووووم...ذهن خلاقی دارم، و به فکرم اجازه سیر در تمامی دنیاها رو می دم تا خلاقیتم پرورش بیابه...
هاها کتابای بدی نیستن که
خیلیی ممنون که شرکت کردی
 
۱.برام مبهمه ولی خب نشون میده متهم ازین دوربین آنالوگ‌ها(یا شایدم فیلتره) داره و میخواد گیجمون کنه

۲.گرمابه ها از قدیم جاهای ترسناکی بودن و احساس میکنم با اومدن این عکس تو مجموعه داریم یجورایی از سمت متهم تهدید میشیم که در صورتی که پرونده رو ادامه بدیم تو همین گرمابه، امیرکبیر طوری به شهادت برسیم-__-
اقا من اعتراض دارم :)

۳.این عکس کلا نظرمنو راجع به متهم عوض کرد آخه کسی که علاقه‌مند تابلو عشاق ماگریت‌ـه جایی برای قضاوتش باقی نیست*_*
ولی دوتابلو مرگ سقراط و گرنیکا در طرفین تصویر فضای خوف و دارکی رو ایجاد کرده که خبر از روحیه نه چندان لطیف متهم میده!

۴.خوف ترین عکس مجموعه همینه
یه قول پاگنده که داره یه بچه مظلوم رو له میکنه
عاح برنمیتابم!

۵.سراین عکس خیلی فکر کردم و از عکاس خلاقش هم تشکر میکنم اولش فکر میکردم از داخل یه ماشین لباسشویی میخواد چیزیو نشون بده و خب الان میدونم که بی شک محل شکنجه زجر اور مقتولین پیش از مرگشون در طبقات پایینی کشتی‌ـه!!!

۶.خب کتابخونه متهم همه موارد قبلی رو دربارشون تصدیق میکنه؛ یک فرد درونگرا و مرموز که گاهی فکرای عجیبی به سرش میزنه

۷.از متهم خواهشمندم بیاد تیتر عکس هفتم رو ترجمه کنه برامون و بازم روحیهٔ مرموز بودن دیده میشه اینجا
1. چرا باید بخوام گیجتون کنم باهاتون عکسی زیبا به اشتراک گذاشتم...
2. هاها گرمابه که جای خوبیه با پا میری تو پرواز کنان بیرون میای. از شدت سبکی به خاطر تمیز شدن میگم...
3. وای دقیقا ببین من چه انسان خوبیم! چرا از این وصله ها به من خوب می چسبونید نمی دونم... من روحیه‌ی بسیار لطیفی دارم مثلا همین امروز با حرفام که همراه با درد و سوز بود اشک یه کلیو در اوردم
4. شایدم یه بچه که داره از خودش دربرابر یه پاگنده دفاع می‌کنه... شایدم ازمایشی برای ساخت کفشی غیرعادی...
5. عکاس خلاق به شما میگه ممنون از لطفتون3> و خیر، پنجره یه وسیله نقلیه هستا ولی هواییش! اینجا داشتم سفر می‌کردم و از شانس گندم اخرییییییییین صندلی تو اخرین ردیف هواپیما نشستم هاها...ازز بس غصه داشتم این عکسو ثبت کردم.
6.دفاعی ندارم، فقط اینکه اره ای کاش همچین فردی بودم و "خدا از دهانت بشنود"
7. ترجمه اسم این داستان کوتاه از ایتالیایی: وطن به تو چه می‌گوید. از داستان های کوتاه ارنست هیمینگوی. داستان قشنگیه...مرموز؟ هوووم نمیدانم...ای کاش.
امیدوارم درست دفاع کرده باشم دقیق نمیدونستم باید چیکار کنم
خیلییی ممنونم ازت به خاطر شرکت کردنت3>
7.


3.
 
خب خب دفاعیات رو نخوندم و بگم دیگه
تصویر 1: حقیقتش من از این چیز زیادی متوجه نشدم ولی پایین تصویر یه چیزی مثل طناب می‌بینیم [شاید هم دسته کیف :-″] که نشون میده متهم قربانی هاش رو دار می‌زنه یا خفه شون می‌کنه:-"
دومی: هوممم پس با خسروی همدستی، جنازه ها رو می‌برین تو گرمابه سر به نیست می‌کنید اسم قربانگاه رو گرمابه گذاشتید؟؟؟ جالبه!! از طرفی میشه گفت گرمابه تله اس و شنیده شده هر کی رفته اون تو دیگه بیرون نیومده |=
تصویر سوم: همون‌طور که مشخصه دو نفر سعی بر بوسیدن هم دارن و دو تا گونی و یه چیز دیگه که معلوم نیست چیه اجازه نمیده ولی افسوس که عملی نیست عشق از مرز گونی ها هم می‌گذرد :-″ متهم از عشاق خوشش نمیاد؟؟؟:-? [عکس باحالیه خوشم اومد ((=] عکس عجیب بالا هم مشکوکه
4: رد پا برای رد گم کنی‌ــه روی بک گراند رد پا یه چیزی شبیه این ایموجی ← :ghost: [ورژن واتساپش البته] دیده میشه و دست ها و انگشت هاش خیلی واضحه، می‌تونه حیاط گرمابه و قبر یکی از قربانی های شوربخت باشه یا محل گنج؟؟ کسی چه می‌داند؟؟
پنجمی: ماشین لباسشویی؟ هواپیمای سقوط کرده؟ واقعا هیچ حدسی ندارم چیه از خیرش می‌گذرم:-<
تصویر 6: انزوا، مرگ، خاموشی، فرار، ناکجا آباد، تیمارستان، بی صدا، شب
قفسه ی کتاب به ظاهر معمولی ولی خب از همین کلمات هم میشه به درون متهم پی برد :-"
و آخری: از قتل خسته شده و می‌خواد به ایتالیا مهاجرت کنه؟ :-"
 
(آخرین تماس‌های ضبط‌شده‌ی 2تن از کارآگاهان مفقودمون...)

چی می‌بینی؟
_کودک(یا حتی کودکان؟) خاموش (خاموش=مرده)

کجا مردن؟
_تيمارستان متروک، وسط ناکجاآباد

اونجا چیکار می‌کردن؟
_در جستجوی آلاسکا (قدیما به آیس‌مک آلاسکا می‌گفتن :-")

توسط؟
_باغبان شب، دارو با 6افزودنی(اقتباسی بود این)، قلب من و دیگر

بالاخره کدومشون؟
_همه چیز همه چیز

(صدای پا)

حالا چه کنیم؟
_بی صدایی

آخرش چی؟
_هر دو در نهایت می‌میرند

یعنی امیدی نیست؟
_هرگز


برگرفته از عکس ششم

متهم خیلی مرموزی ها:))
 
screenshot_2021-08-28-09-39-19-946_com.android.chrome_k6gj.jpg

ما تحقیقاتمونو انجام میدیم :-"
شتتتتتت چه دقیقققققق
 
(آخرین تماس‌های ضبط‌شده‌ی 2تن از کارآگاهان مفقودمون...)

چی می‌بینی؟
_کودک(یا حتی کودکان؟) خاموش (خاموش=مرده)

کجا مردن؟
_تيمارستان متروک، وسط ناکجاآباد

اونجا چیکار می‌کردن؟
_در جستجوی آلاسکا (قدیما به آیس‌مک آلاسکا می‌گفتن :-")

توسط؟
_باغبان شب، دارو با 6افزودنی(اقتباسی بود این)، قلب من و دیگر

بالاخره کدومشون؟
_همه چیز همه چیز

(صدای پا)

حالا چه کنیم؟
_بی صدایی

آخرش چی؟
_هر دو در نهایت می‌میرند

یعنی امیدی نیست؟
_هرگز


برگرفته از عکس ششم

متهم خیلی مرموزی ها:))
چقدر شما خلاقی........
هاها ای ام وری وری مرموز...
 
اینا نون و آب نمیشه
از خودت دفاع کن (شمشیر) :))
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Back
بالا