کارگاه خیال (صائب و سبک هندی)

  • شروع کننده موضوع
  • مدیر
  • #1

hosam.r

کاربر حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
359
امتیاز
10,630
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
همیشه دوست داشتم این تاپیک رو راه‌ بندازم ولی اینقدر شعر صائب و بیدل و بقیه‌ی نازک‌اندیشان سبک هندی حیرت‌انگیز بوده که بعد از چند ساعت ور رفتن و فکر کردن آخرش از حیرت، خشکم زده و هیچ کاری نکردم!
الان کلاس صائب امروزم تموم شد و اینقدر سر حال و مستم که ایجاد این تاپیک شده مصداق این بیت صائب:
«گر به هوشیاری حجاب حسن مانع می‌شود
در سر مستی سری یک‌بار بر دوشم گذار»

مستی و هزار جسارت!‌
صائب عزیز! به رخصت جامِ مست خودت توی این تاپیک جرات می‌کنیم و در مورد شعرت و لذتی که ازش بردیم حرف می‌زنیم و سر بر دوش شعرت میذاریم!


قوانین:
بیت یا ابیاتی از سبک هندی بذارین ولی در موردش حتما حرف بزنین. (نیازی نیست حرف خیلی تخصصی‌ای هم باشه. صرفا حسی که نسبت به‌ش داشتین یا زیبایی‌ای که درش دیدین)
یا اگه سوالی داشتین بپرسین. (بیت خالی اسپم حساب میشه و حذفه)‌

نقل قول آزاده

مرگ هیهات است سازد از فراموشان مرا
من همان ذوقم که می یابند از گفتار من!

اضافه خواهد شد
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر
  • #2

hosam.r

کاربر حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
359
امتیاز
10,630
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
البته من منظورم بیشتر ویژگی‌های خاص سبک هندی بود...
جالب بودن

%DA%AF%D9%84-%D8%B1%D8%B9%D9%86%D8%A7.jpg


یکی از گُل‌هایی که صائب خیلی باهاش شعر گفته (شما بخونین نقاشی کشیده) این گله. به‌ش میگن گل رعنا.

از وقت تنگ چون گل رعنا درین چمن
یک‌ کاسه کرده‌ایم بهار و خزان خویش

یک‌ کاسه کردن کنایه از مجموع کردن و درهم ریختنه. کنایه همیشه یه معنی نزدیک داره یه معنی دور داره. معنی‌ای که ما برداشت می‌کنیم معنی دوره. مثلا وقتی میگیم فلانی و فلانی دستشون با هم توی یه کاسه‌ست معنی نزدیکش اینه که دستاشون با هم توی یک کاسه‌ست. معنی دورش اینه که با هم شریکن. (ربطشون هم اینه که کسایی که دستشون توی یک کاسه‌ست و با هم غذا می‌خورن یعنی با هم شریک شدن.) توی سبک هندی معنی نزدیک هم معمولا صدق می‌کنه کامل! گل رعنا شبیه کاسه‌ست و واقعا بهار و خزان رو گل رعنا توی یک کاسه ریخته. یک کاسه کردن بهار و خزان یعنی بهار و خزان رو با هم داشتن (معنی دور)
بهار و خزان رو چطور حالا توی یک کاسه کرده گل رعنا؟ از شکلش معلومه! بهار با قرمزی همراهه (چون پره از گل و لاله و انواع گل‌های قرمز) و خزان هم زرده. چون برگ‌ها توی این فصل زرد رنگ میشن! گل رعنا هم قرمزی و زردی رو توی یک کاسه کرده.

خوشا گشاده جبینی که چون گل رعنا
خزان خویشتن آمیخت با بهار اینجا

خزان از یه نظر فصل نداری و غمه و بهار برعکسش. میگه خوشا انسان خوش‌رویی که سختی (خزان) زندگی رو با بهار (خوشی) آمیخت و اخمو و بدخلق نبود.
اینجا هم دقیقا همون تصویره. فقط گشاده‌جبین هم کنایه‌ست به همون شکل بالا. جبین یعنی پیشانی و گشاده‌جبین یعنی کسی که پیشانی‌ش چین‌چین نیست (اخمو نیست) حالا گل رعنا چطور گشاده‌جبینه؟ گشاده یکی از معنی‌هاش باز و پهنه. پیشانی و جبین گل رعنا هم پهنه پس گشاده‌جبینه! (در یک نگاه شاعرانه بعضی از گل‌ها بسته‌ان مثل لاله. بعضی هم نسبتا پهنن مثل همین گل رعنا. البته گل رعنا هم در فصل غنچه بودن بسته‌ست...)

گفتم از زر کار من چون زر شود غافل که چرخ
چون گل رعنا مرا از کاسه‌ی زر خون دهد!

دیدیم که قسمت بیرونی گل رعنا زرده. خودش هم که شبیه کاسه‌ست و از این جهت کاسه‌ی زره. درونش هم قرمزه و مثل خون.

نیرنگ چرخ چون گل رعنا درین چمن
خون دل از پیالهٔ زر می‌دهد مرا

این هم همون تصویره. خون دل خوردن یعنی غم و غصه کشیدن...

به زور گریه نتوان یار را یکرنگ خود کردن
دورنگی اشک شبنم از گل رعنا نمی شوید

دم صبح معمولا قطره‌ی شبنمی روی گل‌ها نشسته. این هم نگاه صائب دور نمونده!
اشک شبنم یعنی شبنم مانند اشک. میگه گریه کردن تو در دو رنگی و نیرنگ بازی یار فایده نداره. نگاه گل رعنا کن! ببین اشک شبنم چیزی از دو رنگی‌ش کم نکرده!

صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
زردی نرفت چون گل رعنا ز رو مرا

یکی از معانی‌ کشیدن خوردنه. (در ارتباط با باده و آب و ...) هنوز هم سرکشیدن و درکشیدن به همین معنی به کار میره.
زردی یا یرقان بیماری‌ایه که در اثر کم‌خونی به وجود میاد و از علائمش هم زرد شدن صورته.

ز می بگذر که باشد در قفا همچون گل رعنا
خمار زردرویی باده های ارغوانی را

بعد از خوردن می و پریدن مستی‌ش خماریه دیگه :)) خماری هم با زردرویی و بی‌حالی و ... همراهه.

در مورد گل رعنا بیت خیلی بیشتر از این‌هاست که الحق یکی از یکی قشنگ‌تره :)) :

کفر و دین روشن ضمیران را نمی سازد دو دل
کی شود شبنم دورو، گر بر گل رعنا نشست؟

اگر با نو بهاران در ته یک پیرهن باشم
برآرد چون گل رعنا خزان سر از گریبانم

در آن جهان گل رعنای باغ فردوس است
ز اشک چهره زردی که ارغوانی شد

دلم ز بیم خزان می تپد، خوشا گل رعنا
که در بهار پس سر نمود فصل خزان را

پشت و روی باغ دنیا را مکرر دیده‌ایم
چون گل رعنا، خزان و نوبهاری بیش نیست

همین است پیغام گلهای رعنا
که یک کاسه کن نوبهار و خزان را

بادهٔ یک ساغرند و پشت و روی یک ورق
چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی

و...
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر
  • #3

hosam.r

کاربر حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
359
امتیاز
10,630
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پرتو آهی ز جیبت گل نکرد ای دل چرا؟
همچو شمع کشته بی‌نوری در این محفل چرا؟
بیدل

چقدر زیباست... اون پرتو شمع رو پرتو آه می‌دونه! شمع در حال سوز و گدازه. (حتی ذوب شدنش مثل اشک ریختنه) و میگه ای دل من! تو که مثل شمع (ویرگول کو؟!) روشن بودی! پس چرا مثل شمع کشته شدی و پرتو آهی از گریبان تو گل نمی‌کنه! (حتی اون شعله‌ی شمع هم شبیه گله!) کی اینقدر بی‌درد شدی؟ مثل اینکه زمان بیدل هم دل آگاه و روشنی نبوده که بی‌درد باشه...
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر
  • #4

hosam.r

کاربر حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
359
امتیاز
10,630
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
جنابشان می‌فرمایند:

کرده‌ام قالب تهی از اشتیاقت، عمرهاست
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
#صائب

با اینکه چندان بیت پر آرایه‌ای نیست ولی برای من از دوست‌داشتنی‌ترین‌هاست! از همون اولین باری که شنیدمش همدم عمیق‌ترین و ‌محبت‌آگین‌ترین اوقاتم بوده!

خود محراب به تنهایی بار محبت‌آمیز داره. برای من تداعی‌کننده‌ی کساییه‌ که شبانه در محرابی نماز می‌خونن و با کسی که به‌ش معتقدن راز و نیاز می‌کنن. تناسب آغوش و مهر و محبت هم که نیاز به گفتن نداره! محرابِ آغوش.... چه ترکیب قشنگی... در نظر داشته باشیم که محراب هم قالب تُهیه (یعنی درونش خالی از خودشه!)‌ آغوش هم...
از اشتیاق قالب تهی کردن هم برای همه‌مون ملموسه... وقتی که انقدر شور و شوق داری نسبت به چیزی که حس می‌کنی یه چیزی از درونت می‌خواد بپره بره بیرون و خودش رو به اونچه که مشتاقشی برسونه. سال‌ها هم نه! عمرهاست اینچنیم!
قامت چون شمع. قامت راست و متوازن که بالاش هم روشنایی صورتت قرار داره.
نمی‌دونم تصویر وقتی که شمع در محراب قرار داره دیدین یا نه. قابل توصیف نیست اصلا. یه نور لرزانی و زرد که گوشه‌ای رو روشن کرده...
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار....
خیلی عاشقانه‌ست خیلی!
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
صائب میفرماید

گوش ناز تو گران است وگرنه سر زلف
مو به مو حال پریشان مرا می گوید


شاعر در این بیت زیرکانه پریشانی دل عاشق رو به پریشانی زلف معشوق مربوط میکنه.

خودمونی بخوایم بگیم یعنی پریشونیه هر تار موی تو، هر لحظه حال پریشون دل من رو نزدیک گوش تو نجوا میکنه اما انگار گوش تو سنگینه و هیچ چیزی نمیشنوه.


این سبک از تشبیه تقریبا بی نظیره در ادبیات کلاسیک فارسی.
 

Amin rouhi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
562
امتیاز
15,927
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1400
همیشه دوست داشتم این تاپیک رو راه‌ بندازم ولی اینقدر شعر صائب و بیدل و بقیه‌ی نازک‌اندیشان سبک هندی حیرت‌انگیز بوده که بعد از چند ساعت ور رفتن و فکر کردن آخرش از حیرت، خشکم زده و هیچ کاری نکردم!
آقا دقیقا همین :)) منم که هر از گاهی شعر های این دو تا رو می‌خونم با خودم میگم که واقعا یارو به چه چیزهایی فکر می‌کرده؛ مثلا این بیت که با دیدن این فیلم یادش افتادم:
[بر انگشت عصا
هر دم
اشارت می‌کند پیری
که مرگ اینجاست؟
یا اینجاست؟
یا اینجاست؟
یا اینجاست!-‌ بیدل]
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر
  • #7

hosam.r

کاربر حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
359
امتیاز
10,630
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
آقا دقیقا همین :)) منم که هر از گاهی شعر های این دو تا رو می‌خونم با خودم میگم که واقعا یارو به چه چیزهایی فکر می‌کرده؛ مثلا این بیت که با دیدن این فیلم یادش افتادم:
[بر انگشت عصا
هر دم
اشارت می‌کند پیری
که مرگ اینجاست؟
یا اینجاست؟
یا اینجاست؟
یا اینجاست!-‌ بیدل]
بیت زیبایی‌ست...
داستانی هم داره‌ البته من در خاطر ندارم که توی تذکره‌ای آمده یا نه. به این مضمون:
روزی به بیدل گفتن که بیتی بگو که تا عمر داریم تمام نشود! و بیدل این بیت رو سرود.

جالبه که از نظر افاعیل عروضی این بیت رو میشه ادامه داد. یعنی تا بی‌نهایت «اینجاست یا اینجاست یا اینجاست و ...» بهش اضافه کرد. و خب قاعدتا هر وقت اینجاست ها رو تموم کنیم مرگ رو هم پیدا کردیم و مردیم :))
مرگ رو هم در زمین دیدن جالبه. چون قبر در زمینه...

عالیه واقعا...
 
بالا