خونه رو معمولا با یک فرد دگ تصور میکنم و هربار مدل و چیدمانش خیلی زیاد بستگی به طرف مقابل داره
یه جورایی میشه ترکیب من وx،من وy و....
برای همین خونه رویاییم ثابت نیس
اگر این خونه تنها مال خودم باشه که خب
یه اشپزخونه جادار با کابینت های بزرگ
پنجره های بزرگ باپرده های سفید نازک حریر هر بار.باد میزنه تا وسط سالن میان . رنگای سیاه و طوسی و سفید غالبن نورگیریش زیاده وسیله زیادی نداره ولی معمولا شلختس هرجای خونه بری یه اینه گیرت میاد که خودتو توش ببینی یکی از اتاقاش یه میز تحریر نسبتا بزرگ و کتابخونه کوچیک کنارش داره که همیشه روش پره کاغدو کتابه ک پخش شدن اینور اونور ، بوی عود معمولا توش میاد
ولی اگر بخوام با علی تصورش کنم تغییر میکنه یکم
دوتا اتاق با یه اشپزخونه که چون جفتمونم موقع اشپزی نمیخواد اونیکی تو دست و پاش باشه نسبتا بزرگه و از بیشتر وسیله ها دوتا توش هست مهم ترین قسمت خونه اس توش پره از ظرفای عجیب غریب و دستور پخت های مختلفی که رو کابینتا چسبیده دائما هم بوی قهوه ازش میاد و من راجبش غر میزنم ولی خب عود روشن میکنم قابل تحمل تر میشه
کف خونه پارکت قهوه ای سوخته ، یه شومینه با یه قالیچه کوچیک روبروش ،که احتمالا قسمت مورد علاقه الی و لوئیسه .زمستونا همینجا دنبال کلاف کاموا میدوعن
یه کاناپه راحت با چندتا صندلی کوچیک اینور اونور خونه ،یه دیوار یه گوشه که پرشده از فیلمای علی و نصف گلدوناش ،بقیه گلدوناشم گذاشته تو بالکن کوچیکی که داریم و قطعا اونقدر زیادن که جا برا خودمون نیس و باز قراره غر بزنم راجبشون
چندتا اباژور بزرگ و کوچیک تو جاهای مختلف خونه که شبا فقط همینا روشن میشن و من باززززز غر خواهم زد
اتاقاشم یکیش کاملا سبک گوتیک ویکتوریایی داره .دیوارای سیاه که پرشون کردیم از اینه های بزرگ و کوچیک وقاب عکس های مختلف .پرده های کتان ضخیم مشکی که وقتی میبندیشون یه ذره نورم داخل نمیاد (اینجا دگ غر نمیزنم دعوا میکنیم
)
اتاق دگ هم که دوتا میز تحریر بزرگ داره که اونی که مال منه پره از کاغذو کتاب و بهم ریخته اس ولی مال علی کتابای روش کاملا منظم و مرتب چیده شدن و خیلی بی سرو صدا شبا اونجا رو کارای ترجمه اش مشغوله .یه کتابخونه نسبتا بزرگ که یه دیوار اتاق رو کاملا پوشونده و برای کتابای جفتمونه ،رنگ غالب تو خونه قهوه ای سوختس ،و گرامافون توش هم دائم روشنه
این خونه با اینکه وسیله زیادداره ولی اصلا شلخته نخواهد بود و همه چیز مرتب سر جاشون چیده شدن به لطف علی ( به جز اون قسمت میزه که فقط مال خودم بود)
خونه های بعدی رو هم تو رابطه های بعدی میام تصور میکنم