سمپادی‌های دانشگاه تربیت مدرس

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Flying_girl
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
من کاری ندارم ولی دانشگاه به این بزرگی یه تاپیک نداشت؟
هرکی هست بیاد یه معرفی کنه ببینیم کی به کیه
 
منم هستم :دی
 
من هستم ولی امیدوارم تا اخر امسال دیگه نباشم :‌)))))
 
  • لایک
امتیازات: ATE
حالا جدی به نظرتون یه جوری نیست؟
خیلی حس فرهنگیان داره
 
فرق شون چیه؟
(خیلی زشته که بلد نیستم نه؟:-")
نه بابا زشت چیه :))
خیلیا فرقشو نمی دونن حتی فرق فرهنگیان و تربیت دبیرم نمی دونن چه برسه به این
خب تا جایی که می دونم و بر اساس دفترچه انتخاب رشته کنکوری که خودم دادم دانشگاه تربیت مدرس اصلا واسه لیسانس نمی پذیره دانشجو و از کارشناسی ارشد به بعد می گیره
و اینکه ظاهرا بدون کنکوره پذیرشش
بقیه شرایطش رو در جریان نیستم دوستان باید بگن
 
فرق شون چیه؟
(خیلی زشته که بلد نیستم نه؟:-")
تربیت مدرس فرقش با دانشگاه های دیگه اینه که فقط تحصیلات تکمیلیه (کارشناسی نداره)، یسری واحد هم داره برای مدرسی که اختیاریه، هرکی دوست داشته باشه میتونه شرکت کنه ولی اینجوری نیست که تعهد تدریس یا استادی و ... بده، صرفا یه مدرک مدرسی میده.
و اینکه ظاهرا بدون کنکوره پذیرشش
بقیه شرایطش رو در جریان نیستم دوستان باید بگن
نه بدون کنکور نیست، پذیرشش مثل همه دانشگاه‌های عادی دیگه ست.
 
حالا جدی به نظرتون یه جوری نیست؟
خیلی حس فرهنگیان داره
نه من از این حسا نداشتم، فقط وقتی وارد دانشگاه شدم اولش شوک فرهنگی بهم وارد شد :‌))) مثلا اینکه خیلیا زوجن و میبینی هی دو نفر دونفر دست تو دست هم راه میرن اینور اونور :‌)) تو کارشناسی و دانشگاه‌های دیگه اینجوری نیست و کلا هم اینجا میانگین سنی به وضوح بالاست.
دوم اینکه هر وری میری، حتی تو باشگاه ورزشی، حرفای اکادمیکه، از برنامه‌های بنیاد نخبگان گرفته تا مقاله و ...
کلا هم جو بین دانشجوهای تحصیلات تکمیلی با کارشناسی فرق داره، یجا بیای که همه تحصیلات تکمیلی باشن حس میکنی وارد جو جدیدی شدی. حتی دقت کنی معماری و ساختمونای دانشگاه هم با دانشگاه‌های کارشناسی دار فرق داره. مثلا سالن مطالعه‌ی کتابخونه مرکزی نسبت به دانشگاه‌های دیگه تو تهران، خیلی کوچیکه!! بجاش اتاق و ازمایشگاه هست داخل خود دانشکده‌ها.

یه چیز دیگه هم که من حس میکنم اینه که دانشگاه کارشناسیم، ارشدا یه ارج و قربی داشتن، حتی از رفتار استادا هم حس میشد این :‌))) و اونجا ما که کارشناسی بودیم پایین ترین رده‌ی تحصیلی بودیم.
اینجا ما که ارشدیم پایین ترین رده ایم و بابت این موضوع یسری تفاوتا و تبعیضا حس میشه.
 
فقط وقتی وارد دانشگاه شدم اولش شوک فرهنگی بهم وارد شد :‌))) مثلا اینکه خیلیا زوجن و میبینی هی دو نفر دونفر دست تو دست هم راه میرن اینور اونور :‌)) تو کارشناسی و دانشگاه‌های دیگه اینجوری نیست و کلا هم اینجا میانگین سنی به وضوح بالاست.
دقیقا
فکر کن داشتم تو حیاط دانشگاه میگشتم ببینم چه خبره یهو صدای گریه یه بچه حدودا یکساله اومد
اون لحظه تمام شوک ها بهم وارد شد
دوم اینکه هر وری میری، حتی تو باشگاه ورزشی، حرفای اکادمیکه، از برنامه‌های بنیاد نخبگان گرفته تا مقاله و ...
آره
همه همدیگر رو آقای دکتر صدا میکردن
برای خواهرم داشتم تعریف میکردم میخندید میگفت این همه درس خوندن یه اسمی باید بهشون برسه
 
آره
همه همدیگر رو آقای دکتر صدا میکردن
برای خواهرم داشتم تعریف میکردم میخندید میگفت این همه درس خوندن یه اسمی باید بهشون برسه
البته دانشکده ما اینجوری نیست، فقط به پست‌داکا و کسایی که دکتری دفاع کردن، اقا/خانم دکتر میگن که خب واقعا هم دکترن :‌))
 
علوم اجتماعی ورودیش از کجاست؟
علوم اجتماعی همسایه شرقی شماست. مدیریت همسایه غربی. محاصره شدید توسط تهرانیا :))

یه دور همی بذاریم همونورا:))
 
Back
بالا