• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

توصیف‌نامه‌ای بر حال هاردم.

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
اینجا چیزایی که میبینمو باهاتون به اشتراک میزارم. حتی اگه کسی نخونه بازم میزارم شاید نوشتن هفتگی و یه راهی برای فرار از درس خوندن کنکوری (هنوز شروع نشده) جواب باشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
AAAABQkofIypds_rD7yInykgr059MHPbl0gpMiFZ4mgL5Vuu2JRxvs-7fzdvN97DD0Ir2126xeFWMucX9IZJVmH33Hv1WfUJ4GB86SVY.jpg


فضای مجازی بده؛ موبایل داره زندگیتو داغون می‎‎کنه؛ ننه هرچی میکشی از این اینترنمیدونم چیچیاستا!


این جمله ها شاید توی مخیله هیچ کدوممون اونقدر معنی ترسناکی نداشته باشه. آره فضای مجازی بده... اصلاً هرازگاهی هم از برنامه ریزیام به خاطرش عقب میمونم؛ ولی واقعاً به اینکه چقدر این دنیا میتونه وحشتناک باشه فکر کردید؟ سریال آیینۀ سیاه - Black Mirror این کارو به زیباترین شیوه انجام داده. خواستم برای اولین نقدم (عملاً اولین نقدیه که مینویسم و هیچ دستی بر این آتش نداشتم) سریالی که واقعاً مبهوتم کردو به شما معرفی کنم. من از اون خوره های فیلم بودم که هفته ای چند ده قسمت سریال می‌‎دید و این سریال منو سر همون قسمت اوّلش کوبید زمین!!! بعد از اون هر روز توی کلاس اینطوری بودم که "تا حالا بهترین سریال تاریخو دیدید؟ من دیشب دیدم." که البته با سیل توقف ناپذیر این سریال تخیلیا به درد هیچکس نمی‌خوره و تو فیلمات مسخرست شسته می‌شدم. ولی بازم می‌دیدم و می‌دیدم. یادمه فصل آخرشو قبل امتحان عربی نهایی پارسال تموم کردم. از اینا که بگذریم؛ اصلا این سریال چی هست؟

سریال بلک میرور یه سریال درام و علمی-تخیلی‎ه که توی پنج فصل ساخته شده(فصل ششمش مجهول الحاله) و اگه اشتباه نکنم از فصل سومش رفت زیرمجموعۀ نتلفیکس نیمه کبیر. البته این اتفاق هیچ منافاتی! نداره با این مسئله که فصل یک و دو بهترین قسمتا رو داره و فصلای بعد هم کم و بیش قسمتای قابل قبولی داره. بازیگرای معروفی هم توی قسمتای مختلفی بازی کردن مثل هیلی اتوِل یا جان هَم (بازیگر خفن مَدمن) یا حتی آنتونی مکی و برایس دالاس هاوارد (فصل پنجش حتی مایلی سایرس داره :|) البته که انتظار نداشته باشید که همۀ این بازیگرا رو تو همه قسمتا ببینید چون اینجاست که مسئلۀ اصلی سریال خودنمایی میکنه: هر قسمت از سریال یه درام یک ساعتست که داستان خاص خودش و شخصیتای خاص خودش و بازیگرای خاص خودشو داره و حتی قسمت ها از نظر زمانی هم با هم دیگه تفاوت دارن. توی همشون شما یه دنیای متکّی بر یه تکنولوژی خاص رو می‌بینید که شخصیتای اصلیشو درگیر خودش می‌کنه امّا توی نود و نه ممیز نه نه نه نه... درصد مواقع، شخصیت اصلی به مراد دلش نمیرسه و آقا دستمال کاغذیو بیار که اشک امون نمیده ...!

از اونجایی که قسمتای مختلف این سریال همشون داستان جدایی دارن و البته خیلی هم سلیقه این، خیلی به لیست بهترین قسمتای سریال از سایتای مختلف توجه نکنید! قطعاً قسمتی که شما باهاش خیلی حال کردید با نظر یکی دیگه یکی نیست البته که نظرات کلی هم خیلی متفاوت نیست. منم لیست خودمو گذاشتم. اگه سریالو دیدید بیاید لیست خودتون یا حداقل بهترین خودتونو این زیر بنویسید یا اگه ندیدید هم واقعاً متاثر کنندست که بعد از این همه تعریف بازم نبینید.

یک) قسمت ویژۀ فصل دوم، White Christmas
دو) قسمت اوّل فصل دوم، Be Right Back
سه) قسمت اوّل فصل اوّل، The National Anthem
چهار) قسمت دوم فصل دوم، White Bear
پنج) قسمت ششم فصل چهارم، Black Museum
شش) قسمت اول فصل سوم، Nosedive
هفت) قسمت سوم فصل سوم، Shut Up and Dance
هشت) قسمت اول فصل چهارم، USS Callister
نه) قسمت دوم فصل چهارم، Arkangel
ده) قسمت دوم فصل اول، Fifteen Million Merits

احتمالاً (احتمال نود و نه درصد) این وحشتناک ترین نقدیه که دیدید ولی چه کنم که پنجشنبمو باید میگذروندم!

و اینکه نظرتون دربارۀ اسم سریال چیه؟ یه کامنتی خوندم که میگفت آیینه های سیاه همون صفحه های نمایشگر گوشی و تلویزیون و کامپیوترن.

این سریال یه آهنگ خیلی آیکونیک هم داره که توی تعدادی از قسمتاش به شکل خاصی استفاده شده. لینکشو اینجا میزارم که برای اولین بار گوش بدید و برای دفعه های بعد به آهنگایی که توی سریاله بیشتر دقت کنید!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
نکردم به عهدم وفا ولی خب دوتا مطلب توی مهمونیای عید نوشتم.

- Downfall - Der Untergang - سقوط (2004) ؛ محصول کشور آلمان
- کارگردان: الیور هرشبیگل
- بازیگران: برونو گانتس (هیتلر) ، الکساندرا ماریا لارا (یونگه) ، اولریش ماتس (گوبلس) و بقیه که در این مقال نمیگنجند.

فیلم های زیادی با محوریت جنگ جهانی دوم تولید شده در حدی که خودش رو به یه ساب ژانر تبدیل کرده امّا چیزی که در مورد این فیلم بیوگرافی خاصّه، اینه که فیلم سقوط روایت سینمایی نزدیک از خود هیتلره و البته مثل همۀ فیلم های تاریخی نه ما رو به ستایشش و نه به نفرت ازش دعوت میکنه و صرفاً داستانیه که به تصور کشیده شده. "در ضمیمه هم این فیلم بر اساس کتاب های پناهگاه هیتلر تراودل یونگه، کتاب تا آخرین ساعت ملیسا مولر، کتاب هیتلر یوآخیم فست، خاطرات آلبرت اشپر و ارنست-گونتر باده به تصویر در اومده." به طور خلاصه فیلم سقوط، دوازده روز آخر زندگی هیتلر رو توی سنگر فرماندهی خودش روایت میکنه. ناگفته نمونه که سقوط توی سال اکران نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان میشه و رسانۀ امپایر هم اون رو جزء صد فیلم برتر تاریخ میشماره.
افتخارات دیگر این فیلم:
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی زبان سال انجمن منتقدان فیلم لندن ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم غیر آمریکایی جایزه بودیل ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم غیر آمریکایی جشنواره رابرت ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان انجمن آنلاین فیلم و تلویزیون ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین دستاورد فنی و هنری جشنوارۀ فیلم فجر ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم جوایز منتقدان فیلم کانزاس سیتی ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره بین‌المللی فیلم ماردل پلاتا ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جوایز بامبی ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان منتقدان فیلم نیویورک آنلاین ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم مستقل خارجی جوایز فیلم مستقل بریتانیا ۲۰۰۵
  • برنده جایزه آماندا بهترین فیلم خارجی‌زبان ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم هیئت ملی منتقدین آمریکا ۲۰۰۵

پارازیت: معروف ترین صحنۀ فیلم توی کامیونیتیا این صحنست که توش هیتلر میگه "کاری که من باید انجام می دادم این بود که تمام افسران عالی رتبه را منحل می کردم، همانطور که استالین انجام داد!" ولی توی یوتیوب اینطوری زیرنویسش کردن :)

Downfall-parody-010.jpg


فیلم، فیلم تاریخیه و اینجاست که بازیگرا سختی کارشون خیلی بیشتر میشه. درمورد بازیگر خود هیتلر، برونو گانتس برای اینکه نقش هیتلر رو بهتر بازی کنه رفتار بیمارای مبتلا به پارکینسون رو مورد بررسی قرار میده و لهجۀ خاص آدولف هیتلر رو هم توی محل تولد هیتلر با افراد محلی تمرین میکنه. به گفتۀ تاریخ‌شناس ها، بازی گانتس تصویر نزدیکی رو از هیتلر واقعی نشون میده؛ البته که تا وقتی پیش فرض های مربوط به تبلیغات جنگ رو داریم نمیتونیم عمق این بازی رو درک کنیم. من خود خدا نیست و از همین بابت نقل قولی از سایت یک پزشک رو اینجا درج میکنم:

{آغاز اسپویل}

بی‌شک تکان‌دهنده‌ترین و ماندگارترین نمای فیلم، لحظاتی است که همسر ژوزف گوبلز-یار صمیمی و وفـادار هـیتلر-پس از خـودکشی هیتلر و اوا براون، کپسول‌های کوچک شیشه‌ای سیانور را در دهان تک تک شش کودک خفته‌اشت، که خـود بـا داروی خواب‌آور به خواب برده می‌شکند و با بوسه‌ای پتو را بر صورتشان می‌کشد! و این کـار در نـهایت نـظم و دقت و خونسردی انجام می‌شود. نظم و دقت و خونسردیی که تنها از یک روبات وظیفه‌شناس یا یک آدم وسـواسی مـسخ شده می‌توان انتظار داشت این سکانس بسیار تکان‌دهنده‌تر از صحنه‌های سرشار از خون و انـفجار اسـت، امـا تنها نمای هویدا شدن سرسپردگی آشکار و کورکورانه سرداران نسبت به پیشوا نیست.

لحظه شام خـوردن ژنـرال ارشـد پیشوا-که فرمان خودکشی را از او دریافت می‌دارد-با همسر و دو کودکش نیز نمایی فـراموش نـاشدنی است به ویژه آن‌گاه که انفجار دو نارنجک در زیر میز به دست ژنرال مجالی برای به دهـان بـردن نخستین قاشق سوپ نمی‌دهد!

صحنه‌ای دیگر نیز قابل تأمل است؛ آن‌گاه کـه افـسر معتقد و متعهد اس.اس پس از شلیک گلوله به قلب مـعشوق زیـباروی خـود-درحالی‌که دست خویش را به نشانه‌های هیتلر بـرافراشته اسـت-دچار جنون می‌شود و با حالی پریشان گلوله‌ای به مغز خود شلیک می‌کند.

{پایان اسپویل}

نکتۀ فزاینده ای ندارم و بررسیم هم تمام از نقل قول و اطلاعات غیرشخصی شد و اینجا فهمیدم که من به درد اینکار نمیخورم. فیلم روایت تمیزیه ولی در عین حال دردناکه و همونطور که بازی ها و کارگردانی اولین اثر این کارگردان مورد تمجید قرار میگیره بار دیگه هم هولناک بودن اون اتفاقا رو یادآوری میکنه. به شخصه پشیمونم که این فیلمو شب دیدم چون دیگه خوابم نمیبرد.

دفعۀ بعد یا نمینویسم یا بنویسم بهتر مینویسم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
خفن ترین چیزی که این هفته (و شاید امسال (و شاید در سال‌های اخیر)) دیدم Vertigo هیچکاک بود.
و خب روم به دیوار اگه سعی کنم نقدش کنم یا اینطور به نظر برسه. اون اولا یه فیلم نوآر و تریلر روانشناختی "عادی" از هیچکاک به حساب میومده چون خب اون اولا اون اولا بوده ولی الان؛ عجیبه اگه توی لیست بهترین فیلم‌ها، بهترین نباشه. قائدتاً بهترین فیلم تاریخ (شاید؟) بهترین فیلم هیچکاکم هست (شاید؟).
همین دیگه. (از نظر فنی هم از بعضی تکنیکا استفاده کردن که باعث میشه اون فیلم پیشرو هم حساب بشه)

film-analysis-vertigo-by-alfred-hitchcock.jpg
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
طعم گیلاس؛ عباس کیارستمی - ۱۹۹۷

Tasteofcherryposter.jpg


بازم توی خودم اون چیزی رو نمی‌بینم که بهم اجازه بده نظری دربارش بدم ولی به نظرم این فیلم واقعی‌ترین فیلمیه که تا الان دیدم و چقدر آزاردهندست که عباس کیارستمی باشی و فیلمتو توی ایران اکران کنن و مردم چشم بسته فقط به خاطر جایزۀ نخل بیان سینما و چون "حوصلشون سررفته" از سینما برن بیرون و آخرشم بگن "فیلم مزخرفی بود". من چیزی جز اون مزخرفات بفروش از سینمای ایران ندیده بودم و الان مشتاقم ببینم چقدر حرفای نشنیده بوده و چقدر از خالقایی که برای بازی سیاست نرفتن؛ رفتن چون ایران برای مخلوقاتشون "کوچیک" بود.
داستانش از نظر من دربارۀ زندگی بود و نه چیز دیگه ای. شعار نداشت. اغراق نمی‌کرد. مثل زندگی، زیبا نبود.
 

_ahmadreza_

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
هرمزگان
سال فارغ التحصیلی
1404
نکردم به عهدم وفا ولی خب دوتا مطلب توی مهمونیای عید نوشتم.

- Downfall - Der Untergang - سقوط (2004) ؛ محصول کشور آلمان
- کارگردان: الیور هرشبیگل
- بازیگران: برونو گانتس (هیتلر) ، الکساندرا ماریا لارا (یونگه) ، اولریش ماتس (گوبلس) و بقیه که در این مقال نمیگنجند.

فیلم های زیادی با محوریت جنگ جهانی دوم تولید شده در حدی که خودش رو به یه ساب ژانر تبدیل کرده امّا چیزی که در مورد این فیلم بیوگرافی خاصّه، اینه که فیلم سقوط روایت سینمایی نزدیک از خود هیتلره و البته مثل همۀ فیلم های تاریخی نه ما رو به ستایشش و نه به نفرت ازش دعوت میکنه و صرفاً داستانیه که به تصور کشیده شده. "در ضمیمه هم این فیلم بر اساس کتاب های پناهگاه هیتلر تراودل یونگه، کتاب تا آخرین ساعت ملیسا مولر، کتاب هیتلر یوآخیم فست، خاطرات آلبرت اشپر و ارنست-گونتر باده به تصویر در اومده." به طور خلاصه فیلم سقوط، دوازده روز آخر زندگی هیتلر رو توی سنگر فرماندهی خودش روایت میکنه. ناگفته نمونه که سقوط توی سال اکران نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان میشه و رسانۀ امپایر هم اون رو جزء صد فیلم برتر تاریخ میشماره.
افتخارات دیگر این فیلم:
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی زبان سال انجمن منتقدان فیلم لندن ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم غیر آمریکایی جایزه بودیل ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم غیر آمریکایی جشنواره رابرت ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان انجمن آنلاین فیلم و تلویزیون ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین دستاورد فنی و هنری جشنوارۀ فیلم فجر ۲۰۰۶
  • برنده جایزه بهترین فیلم جوایز منتقدان فیلم کانزاس سیتی ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره بین‌المللی فیلم ماردل پلاتا ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جوایز بامبی ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان منتقدان فیلم نیویورک آنلاین ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم مستقل خارجی جوایز فیلم مستقل بریتانیا ۲۰۰۵
  • برنده جایزه آماندا بهترین فیلم خارجی‌زبان ۲۰۰۵
  • برنده جایزه بهترین فیلم هیئت ملی منتقدین آمریکا ۲۰۰۵

پارازیت: معروف ترین صحنۀ فیلم توی کامیونیتیا این صحنست که توش هیتلر میگه "کاری که من باید انجام می دادم این بود که تمام افسران عالی رتبه را منحل می کردم، همانطور که استالین انجام داد!" ولی توی یوتیوب اینطوری زیرنویسش کردن :)

Downfall-parody-010.jpg


فیلم، فیلم تاریخیه و اینجاست که بازیگرا سختی کارشون خیلی بیشتر میشه. درمورد بازیگر خود هیتلر، برونو گانتس برای اینکه نقش هیتلر رو بهتر بازی کنه رفتار بیمارای مبتلا به پارکینسون رو مورد بررسی قرار میده و لهجۀ خاص آدولف هیتلر رو هم توی محل تولد هیتلر با افراد محلی تمرین میکنه. به گفتۀ تاریخ‌شناس ها، بازی گانتس تصویر نزدیکی رو از هیتلر واقعی نشون میده؛ البته که تا وقتی پیش فرض های مربوط به تبلیغات جنگ رو داریم نمیتونیم عمق این بازی رو درک کنیم. من خود خدا نیست و از همین بابت نقل قولی از سایت یک پزشک رو اینجا درج میکنم:

{آغاز اسپویل}

بی‌شک تکان‌دهنده‌ترین و ماندگارترین نمای فیلم، لحظاتی است که همسر ژوزف گوبلز-یار صمیمی و وفـادار هـیتلر-پس از خـودکشی هیتلر و اوا براون، کپسول‌های کوچک شیشه‌ای سیانور را در دهان تک تک شش کودک خفته‌اشت، که خـود بـا داروی خواب‌آور به خواب برده می‌شکند و با بوسه‌ای پتو را بر صورتشان می‌کشد! و این کـار در نـهایت نـظم و دقت و خونسردی انجام می‌شود. نظم و دقت و خونسردیی که تنها از یک روبات وظیفه‌شناس یا یک آدم وسـواسی مـسخ شده می‌توان انتظار داشت این سکانس بسیار تکان‌دهنده‌تر از صحنه‌های سرشار از خون و انـفجار اسـت، امـا تنها نمای هویدا شدن سرسپردگی آشکار و کورکورانه سرداران نسبت به پیشوا نیست.

لحظه شام خـوردن ژنـرال ارشـد پیشوا-که فرمان خودکشی را از او دریافت می‌دارد-با همسر و دو کودکش نیز نمایی فـراموش نـاشدنی است به ویژه آن‌گاه که انفجار دو نارنجک در زیر میز به دست ژنرال مجالی برای به دهـان بـردن نخستین قاشق سوپ نمی‌دهد!

صحنه‌ای دیگر نیز قابل تأمل است؛ آن‌گاه کـه افـسر معتقد و متعهد اس.اس پس از شلیک گلوله به قلب مـعشوق زیـباروی خـود-درحالی‌که دست خویش را به نشانه‌های هیتلر بـرافراشته اسـت-دچار جنون می‌شود و با حالی پریشان گلوله‌ای به مغز خود شلیک می‌کند.

{پایان اسپویل}

نکتۀ فزاینده ای ندارم و بررسیم هم تمام از نقل قول و اطلاعات غیرشخصی شد و اینجا فهمیدم که من به درد اینکار نمیخورم. فیلم روایت تمیزیه ولی در عین حال دردناکه و همونطور که بازی ها و کارگردانی اولین اثر این کارگردان مورد تمجید قرار میگیره بار دیگه هم هولناک بودن اون اتفاقا رو یادآوری میکنه. به شخصه پشیمونم که این فیلمو شب دیدم چون دیگه خوابم نمیبرد.

دفعۀ بعد یا نمینویسم یا بنویسم بهتر مینویسم.
قطعا اون صحنه ای که همسر گوبلز تک تک بچه هاش رو با خونسردی تمام مسموم می کنه فوق العاده است ولی یک صحنه فوق العاده دیگه که داره زمانیه که نیروهای شوروی خیلی به شهر نزدیک شدن و ناامیدی همه سربازا رو فرا گرفته. اگر دقت کنید یک دختر و پسر نسبتا جوون و دانشجو رو تو دل شب میبینید که لباس نظامی تنشونه و وقتی که دیگه ناامید شدن با میل خودشون تفنگاشون رو سمت همدیگه میگیرن تا خودشون رو از زجر جنگ خلاص کنن!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
کلوزآپ - نمای نزدیک؛ عباس کیارستمی - ۱۹۹۰
"مرده هم افقی داریم، هم عمودی، بنظرم ماها مرده‌های عمودیم!"

220px-Posterclsp.jpg


این فیلم برای من دوتا وجه داشت. اوّل به خاطر وجه کیارستمی رفتم سراغش و خب امیدوارم همۀ فیلماشو این چند روز ببینم (به خاطر اسمش کلوزآپو انتخاب کردم. کاملاً شانسی.). نگاه عباس کیارستمی برای این فیلم خیلی تحسین برانگیز بوده و به نظرم اصلاً برای همینه که اینقدر بیشتر میشه با حسین سبزیان ارتباط برقرار کرد و "فهمید که نمیشه کرد". داستانی که میتونست فراموش بشه یا به عنوان یه مستند حوصله سربر در بیاد توی این فیلم هم به صورت یه مستند پژوهشی و هم به صورت آفرینش دوبارۀ صحنه ها درمیاد و چقدر خوبه. حتّی خود این تناقض چقدر زیباست که میشه حقیقت رو نشون داد ولی خب در قالب یک فیلم که همه بازیگرند و نماها انتخابی. این بار هم البته از بازیگرهای حرفه ای و مجرب استفاده نشد. خودشون بودن. خودشون. تمجید های زیادی هم داشت توی جوامع بین الملل.
ولی وجه حسین سبزیان. به نظرم شاید توی این فیلم فقط بازی کرده باشه ولی باز هم میتونه خودشو نشون بده. اینکه قبول میکنه به خاطر عشقش توی سینما توی همچین فیلمی بازی کنه چیز کمی نیست؟ اینکه تنها نقشش توی سینمایی که بهش عشق می‌ورزید و "جنون" می‌ورزید، نقش خودش باشه و فقط بتونه این عشقش رو نشون بده و اینکه چقدر در حق "سبزیان ها" ظلم میشه. پوف.

به نظرم حتماً بعد از دیدن فیلم این مستندو هم ببینید.


نقل قول از کارگردان مستند:

فیلم “کلوزآپ نمای دور” داستان زندگی سینمایی حسین سبزیان است. سبزیان بخاطر شباهت ظاهری که با محسن مخملباف داشت خانواده ای او را مخملباف می پندارد، سبزیان هم نقش مخملباف را برای آنها بازی می کند تا شاید بتواند به کمک آنها فیلمی بسازد ولی بعد از مدت کوتاهی لو می رود. در همان زمان کیارستمی از این ماجرا فیلمی ساخت بنام “کلوزآپ”. چند سال بعد روزی سبزیان با حالت به هم ریخته به دفتر هفته نامه سینما آمد. نامه ای علیه کیارستمی و فیلم کلوزآپ نوشته بود. مضمون نامه این بود که فیلم کلوزآپ نه بر اساس واقعیت و رخداد های واقعی این ماجرا که بر اساس سلیقه و ذهنیت کیارستمی ساخته شده است. نوشته بود فیلم کلوزآپ برای کیارستمی و مخملباف منفعت بسیاری داشته ولی به خودش کوچک ترین کمکی نکرده است و حتا قول هایی که کیارستمی به او داده بوده تا کمک کند فیلمی بسازد، هیچکدام از این قول ها را انجام نداده است. سر دبیر هفته نامه سینما قبول نکرد نامه را چاپ کند. سبزیان به اعتراض می گفت هیچکدام از مجلات سینمایی حاضر نیستند نامه اش را منتشر کنند. داشت از دفتر مجله بیرون می رفت به او پیشنهاد کردم فیلمی بسازیم و حرف هایش را در فیلم بگوید. از آن پس هر یکی دو هفته ای به دفتر مجله سینما می آمد و راجع طرح فیلم صحبت می کردیم. مدت ها گذشت تا امکان اولیه ای فراهم شد که بتوانم فیلم را بسازم.

شبی که کیارستمی فیلم را دیده بود فردای آن روز به دفتر مجله سینما تلفن زد گفت: دیشب فیلمی را که از سبزیان ساختی دیدم و تا صبح نتوانستم بخوابم چهار صبح به زور قرص والیوم خوابیدم تا حالا کمتر فیلمی اینقدر روی من تاثیر داشته، بعد ها همین حرف ها را در فستیوال فلورانس بعد از نمایش فیلم کلوزاپ نمای دور گفت، با این حال وقتی کیارستمی از من پرسید برای سبزیان چه کار می شود کرد گفتم یک دوربین فیلمبرداری برایش بخرید که این کار را نکرد.

سبزیان در مترو تهران بخاطر تنگی نفس درگذشت. پس از مرگ سبزیان علی مصلح حیدر زاده یکی از نویسندگان سینمایی در مجله فیلم نوشت: “درگذشت حسین سبزیان در ۵۲ سالگی مرگ یک فرد نبود، فرجام تلخ و محتوم نوعی عشق به سینما در این دیار بود. او به شکل موروثی از بیماری آسم رنج می برد، اما توانایی درمان نداشت. درمان کامل و دائم که هیچ، بضاعت خرید اسپری به عنوان یک مسکن را هم نداشت.”

فقط فقر و نداری نبود که سبزیان را خرد کرد بلکه در عمل می دید که سینما جایی برای رویاهای او ندارد. در فیلم کلوزآپ نمای دور می گوید: ” اگر می توانستم، بوسیله سینما علیه همه نابرابری ها اعتراض می کردم ولی امثال سبزیان ها مثل برف در جامعه آب می شوند و جایی برای حضور ندارند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
خانۀ دوست کجاست؟؛ عباس کیارستمی - ۱۹۸۷
کودکی می‌بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست؟


poster-where-is-the-friends-home.jpg


سومین فیلم از ماراتن "کیارستمی".
اوّل اینکه واقعاً غمگینم که اینو توی هفت سالگی ندیدم چون مطمئنم تاثیر شدیدی روم می‌داشت (واقعاً نباید اون همه وقتو صرف مزخرفات پپ صداوسیما می‌کردم.)
اولین فیلم سه‌گانۀ "کوکر" که اسم اون روستای اطراف گیلانه دربارۀ پسربچه‌ایه که با آدمای بزرگتر از خودش برای هدفی که داره باید دست و پنجه نرم کنه. چقدر همه چیز جدیه و چقدر همه چیز جدی نیست. به نظرم یکی از چیزای خفنش صحنه‌هایی بود که پسر ‌می‌دوید و دوربین هم با حوصله سعی می‌کنه اون یاس پسرک رو منتقل کنه. چیزی که این فیلمو قشنگ می‌کنه این تمثیلیه که یه مشت پوچی رو به شکل یه وظیفۀ کودکانه نشون میده؟ اینکه هیچ‌کسی قرار نیست اوضاعو به نفع پسر جلو ببره و درنهایت باعث میشه به هدفش اونطور که باید نرسه؟
کاش این ماراتن "کیارستمی" لعنتی تموم بشه.

image_2023-08-11_114920651_gzdy.png
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
Persona؛ اینگمار برگمان - ۱۹۶۶

۸.jpeg


می‌خواستم یادداشت شخصیمو دربارۀ این فیلم بعد از دیدنش بنویسم ولی خب تصمیم گرفتم فرصتی به خودم بدم تا بفهمم چی به چیه. یکم بعد رفتم نظر منتقدایی که دنبال می‌کردمو خوندم. تازه فهمیدم قضیه چیه.
دربارۀ این فیلم نظرای مختلفی وجود داره که میشه گفت بعضیاشون کاملاً ضد هم‌دیگه حساب میشن. چیزایی مثل بعضی از شاتای فوق‌العاده و بازی با نور فوق‌العاده و بازی‌های فوق‌العاده البته انکارناپذیره. نظر مختلف یعنی چی؟ برگمان توی فیلمش برای خیلی چیزا سرنخ نداده و به نظر من چیز بامزه‌ای بود. اینکه یه فیلم فوق‌العاده بسازی و صحنه‌پردازی و بازی بازیگرای قوی ولی وقتی مثل همۀ فیلمای ردۀ "عجیب" شروع به تشخیص روند منطقی می‌‌کنی به دوراهی می‌رسی و خب وقتی سعی می‌کنی جلوتر بری دوراهی‌ها بیشتر میشن و تو گیج تر. توی بررسی‌هایی که خوندم یه سریا دو شخصیت فیلم رو بیرون و درون در نظر گرفته بودن، توی بعضیاشون دو شخصیتو درحال تبدیل شدن به همدیگه در نظر گرفته بودن و حالتای دیگه. حتّی یکیشون از خیلی از اصطلاحای روانشناسانه استفاده کرده بود در صورتی که اون یکی می‌گفت این فیلمو باید با دید بالاتر از روانشناسی بررسی کرد. وای.
به نظرم این فیلم ارزش دیدنو داشت و شاید نصف ارزش دیدنش به همین تلاش بامزه برای رمزگشایی فیلم باشه. چرا بامزه؟ نمیدونم.
در کل خفن بود دیگه. دومین برگمان عمرم که دیدم. برگمان عالیه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
The Godfather Trilogy؛ فرانسیس فورد کاپولا - ۱۹۷۲، ۱۹۷۴ و ۱۹۹۰
revenge is a dish best served cold.

ce595af2-3bad-4b17-8f15-0cedc04ed3cd-1020x612.jpeg


اوّل اینکه خب پدرخوانده اقتباسی از رمان ماریو پوزو حساب میشه که خب ماریو پوزو هم به واسطۀ همین ایتالیایی آمریکایی بودنه و یه جورایی توی فضا بودنه یه سری رمان مافیایی نوشته که فیلم این یکی "پرتاب شد". البته که رمان فقط محتوای قسمت اوّل رو شامل میشه و بعضی از فلش بک های ویتو؛ پس دو قسمت بعدی رو مدیون عزیزان دیگری هستیم.
به نظرم خیلی در حق پدرخوانده ظلم می‌کنیم اگه اونو صرفاً یه فیلم گنگستری ساده و کلیشه ای حساب کنیم چون مفاهیمی مثل خانواده چیزیه که به شکل خیلی جالبی نقطۀ نظر دوربین جناب کاپولا قرار گرفته و صرفاً تیراندازی های مدام نیست. البته که نمی‌خوام مسخره بازی در بیارم و بگم آره چون پدرخوانده معروفه پس چقدر زیبا و شکیل. نمی‌خوام.
(یه چیزی که رو مخم بود این پارتیشن بندی فیلما بود که بخش اوّل یه جشن و مقدمست. بخش دوم سیاست چینی ها و دیالوگای خفن و مشخص شدن دشمن و بخش سوم هم تلاش برای از بین بردن همۀ هدف ها و اجرایی کردن نقشه هاست. برای من رو مخ بود. نمی‌دونم چرا.)
توی سه قسمت واقعاً بین اینکه قسمت اوّل یا دوم، بهترینم باشه نمی‌تونم تصمیمی بگیرم پس جفتشون رو مشترکاً دوست می‌دارم. قسمت سوم ولی عجیب بود. منطقی به نظر می‌رسید و همین منطقی به نظر رسیدنش عجیب بود. به نظرم واقعاً چیزایی نداشت که برای پرداختن بهش لازم باشه یه قسمت پدرخوانده ساخته بشه. به شکل عجیبی حداقل من آخر قسمت سوم رو بیشتر از کل قسمت سوم دوست داشتم. چه صحنۀ قبل از فلش بک و چه خود فلش بک که خیلی ساده کلی حرف برای گفتن داشت. البته که قضایای قبلش بازم حداقل به من نچسبید.
دیالوگ های خفنی داشت. کادربندیای خفنی داشت. ماجراهای خفنی داشت و در نهایت تاثیرگذار بود.

در نهایت اگه بخوام صحنه هایی که خودم با دیدنشون از جا بلند شدم رو هم بذارم (بازم بود ولی حال پیدا کردنشونو نداشتم)؛

20220318_godfather1-1200x800.jpg
image_2023-08-29_000653139_za2h.png
The-Godfather-old-restoration.jpg

Fredo-and-Michael-Corleone-in-The-Godfather-Part-II.jpg
tumblr_mlsy7r5Zi61s9816mo1_500.gif
 
  • دابل‌لایک
امتیازات: Mxhsx
  • شروع کننده موضوع
  • #11

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
The Social Dilemma؛ جف اورلوفسکی - ۲۰۲۰
Nothing vast enters the life of mortals without a curse. — Sophocles

87675_col.jpg


این مستند کلاً به خاطر موضوعی که بهش می‌پردازه هم مثل یه زمین کشت تئوری توطئست. با اون وجهش هیچ کاری ندارم. مهم نیست هدفی پشتش هست یا نه. مهم نیست شخصیت منفوری توی این بازی نقش داره یا نه. مهم نیست تو چیزایی که برات تبلیغ می‌شه رو می‌تونی بخری یا نه. مهم نیست حتّی به ظاهرت بیش از اندازه و متاثر از فضای مجازی اهمیت می‌دی یا نه.

معضل اجتماعی برای من به دلایل واضحی خفن بود. اینکه جادویی پشت این برنامه‌های کوچولوی اعتیاد آور نیست. اینکه اهداف خبیثانه‌ای هم پشتش نیست. اینکه وجه ترسناک فضای مجازی این نیست که اطلاعات ما ذخیره بشه و آره یکی بریزه رو فلش بره به کمپانیای دیگه بفروشه. این بود که ما با این اطلاعاتی که از چرخیدن توی همون نرم افزار جمع می‌شه تغذیه می‌شیم. مهم نیست که یه اتاق تاریکی وجود داره یا نه که بتونه وبکم یا دوربین جلوی گوشیا رو کنترل کنه. ترسناک‌ترین وجه جلوی چشممون اتفاق می‌افته. اینکه چطور هر برنامه می‌تونه ساعت‌ها رو ببلعه و باز هم کافی نباشه و باز هم چیز جدیدی برای ارائه دادن داشته باشه.

به نظرم بعد از دیدن این مستند اون دید احمقانه کمکی نمی‌کنه. "آره داش کی با ما ایرانیا کاری داره که بخواد اذیتمون کنه". شاید سوء‌استفادۀ مستقیمی از فضای مجازی توی زندگی روزمرمون نبینیم (که قطعاً می‌بینیم) ولی همین ساختارهای اجتماعی داخل اون هزارتا نرم‌افزار داره ساختارهای اجتماعیمون توی دنیای واقعی رو به شدت تحت‌تاثیر قرار می‌ده. هر روز مد شدن هزاران چیز جدیدی که اونا رو حتّی شاید از یه سلبریتی به معنی خود کلمه وام نگیریم. خیل عظیمی از سلبریتی‌ها تحت همین ساختار ایجاد شدن و خیل عظیمی از سلبریتی‌ها با این ساختار سازگار شدند.

واقعاً قابل توصیف نیست که چقدر و چطور داریم تغییر می‌کنیم.

(چیزی که برام باحال بود اینه که مردم از AI انتظار همین تصویرسازی‌ها رو دارن یا اینکه یه روبات بیاد توی اخبار اعلام کنه که ما جهانتونو تسخیر کردیم و اونطوری بشریت ازش آسیب ببینه. AI همین الان هم داره ساختارهای اجتماعی رو می‌سوزونه. )
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
Talking Heads؛ کریشتف کیشلوفسکی - ۱۹۸۰

MV5BYzY5YTA2M2ItMDgzZC00NzhiLTgzYmUtOTUwODg4ZGIzM2Y1XkEyXkFqcGdeQXVyNjc1MDU0NDA@._V1_.jpg


اوّل اینکه این مستند کوتاه رو می‌تونید از طریق لینک زیر توی یوتیوب تماشا کنید.


دوم اینکه ممنونم که با آدمایی آشنا شدم که سر بحثای اتفاقی پای اینطور چیزایی رو وسط می‌کشن و البته منی که امروز دیدمش.

سوم اینکه این مستند دربارۀ چیه؟ فیلمساز شروع می‌کنه و از یه بچۀ کوچیک تا شخصی صدساله دوتا سوال رو می‌پرسه. تو کی هستی؟ و اینکه چه چیزی رو می‌خوای؟
قرار نیست نتیجه‌گیری‌ای رو ببینید. حتّی قرار نیست جهت‌گیری خاصی رو ببینید. این مستند، فقط و فقط یه مصاحبست. کاری که می‌تونید در کنارش انجام بدید اینه که این دوتا سوال رو هم از خودتون بپرسید. (نقل قول: جالب اینجا است که کیشلوفسکی بعدها اعتراف کرده که خودش هیچ جوابی برای این سوال ها ندارد. به قول خودش: نه می داند چه کسی است و نه می داند چه می خواهد! البته در پاسخ به دومی کمی تردید دارد و به اندکی صلح و کمی سکوت تمایل دارد. چیزهایی که به تعبیر خودش به آنها نرسیده و احتمالا نخواهد رسید.)
همین.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

Die Easy

Unreal Ali
ارسال‌ها
437
امتیاز
6,225
نام مرکز سمپاد
s{SAD}oughi
شهر
یاء-زا-دال
سال فارغ التحصیلی
1404
تلگرام
Earthlings؛ شان منسن - ۲۰۰۵
Of all the animals, man is the only one that is cruel. He is the only one that inflicts pain for the pleasure of doing it.

image-asset.jpeg


به وضوح یکی از وحشتناک‌ترین و آزاردهنده‌ترین چیزایی که تا به اینجا با چشم دیدم رو توی این مستند دیدم. (اگه روحیۀ حساسی دارید سراغش نرید و این حقیقتو تکرار کنید که آدمیزاد ناعادل‌ترین موجود روی این کرۀ خاکیه.)

اوّلش فکر می‌کردم خب آره؛ اینم یه مستند سادۀ دیگست. حتّی دیدن مستندای دیگه رو هم به این ترجیح دادم. بالاخره مستند حیات‌وحشه و با تمام محتوایی که قراره برسونه بازم چیزای کلیشه‌ای رو قراره ببینم. وقتی امروز شروعش کردم با اون مقدمۀ اوّل کار شاید یکم دیدم جدّی‌تر شد ولی خب. مستند شروع شد. ای وای. یه جایی واقعاً ترسیدم از این موجودی که توی تصویره که نکنه بیاد محل زندگی ما رو هم پیدا کنه و با ما به بدترین شکل‌ها رفتار کنه. بعد یادم افتاد نه اینکه همون آدمه نه یه موجود فضایی.

مشکل اینجاست که تا وقتی که منفعتی رو در بر نگیره هیچ تغییری رو شاهد نخواهیم بود. خیلی از جنبش‌های عظیم تاریخی به خاطر صلاح "کله‌گنده‌ها" اتفاق افتادن؛ این که دیگه روزمره‌ترین چیز ممکن برای کاخ و کوخ نشین رو هم شامل می‌شه: غذا. پس خیلی با دیدن یه مستند مختصر و مفید نمی‌شه دلخوش بود به تغییر. حتّی با دیدن یه مستند مختصر و مفید نمی‌شه احساس دانستن کرد. احساس احاطۀ فکری بر تمام این ظلم‌ها و "آی فلانی چقدر فلانه‌ها!" ته تاثیریه که یه مستند می‌تونه بذاره. ولی خب یعنی ارزششو نداره؟ ارزششو داره. اگه توی وعدۀ غذایی بعدی احساس عذاب وجدان رو بیدار کرد یعنی ارزششو داشته.

از نظر کیفی هم به شکل دلنوازی حقایق تلخ رو بیان می‌کنه. تصویربرداری‌هایی که عمدتاً نمایشی نیستن و از اتفاقات واقعی برداشته شدن. روایت واکین فینیکس که مناظر تلخ رو با میخ می‌کوبه و حقا که یکی از عناصر تاثیرگذار این مستند رو دربر می‌گیره.



image-2023-09-24-203142620.png
 
بالا