بعضی وقتا سعی میکنم زاویه دیدمو عوض کنم.
مثلا کنکور. من حالم از کنکور و تک تک تست های شیمی و قلم چی و... بهم میخوره. ولی میدونم که با این نفرت نمیتونم ادامه بدم پس سعی میکنم اینجوری بهش نگاه کنم که مثل یه چالش جدید و سخت میمونه و حس انجام دادنش چقدر جالبه و تو این راه ادم یه جورایی آبدیده میشه. و همچنین سعی میکنم نیمه پر لیوان هم ببینم. مثلا من مدرسه مو دوست دارم واقعا. معلما باحالن کلاسا حال میده دوستام هستن و اینکه 7 ماه اینا بیشتر نیست و سریع تموم میشه.
البته بعضی چیزا هستن که خب... به این راحتی نیست واقعا. راه حل مشخصی براشون نیست. فقط میشه به درد کشیدنش عادت کرد. که خوب نیست اصلا. ولی خود ادمم بعضی وقتا نمیدونه چیکارشون کنه.