- شروع کننده موضوع
- #1
atefeh
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 522
- امتیاز
- 12
- نام مرکز سمپاد
- خوشبختانه فرزانگان قم!
- مدال المپیاد
- نمی گم ریا نشه
عزيز جفاكار به بطلميوس سوگند كه نيروي عشقت كسر عمرم رامعكوس نمو ده و به خرمن هستي ام اّ تش زده است . انگار عمر من تا بع وفای توست. قامت رعنايم از هجر تو منحني شده و تير عشقت همچو برداری كه موازي اّ رزوهايم تغيير مكان داده باشد شلجمي قلبم را ناقص ساخته است.
شب هاي فراق كه با حركتي تناوب مانند مكعبي اين رو و اّن رو مي شود چنان نحيفم سا خته كه هر گا ه به مزدوج خو يش در اّيينه مي نگرم خيال مي كنم از زير راديكال بيرونم اّورده اند.
در دايره عشقت اسيرم و مركزي نمي يابم كه اّني فارغ از خيال تو معادله n مجهولي زندگي ام را حل كنم…
روش فيثاغورث را به خواب ديدم كه از وجود سر گشته ام مشتق ميگرفت خدا خدا كرد م كه ريشه اي نيابد تا هميشه سيري صعودي به سوي تو پيدا كنم.اما ناگهان خيال كردم كه تابع نيستم و چون اين سخن با وي در ميان نهادم فرجه لبهايش به مسطحه 90 درجه از هم به خنده اي جنون اّميز گشوده گشت و گفت: «اي حيران وا دي سينو س عشق مگر نداني كه پرانتز و جودت بستگی مستقيم به تغييرات دل معشوق دارد؟»…
لذ ا از بي خبري خويش معذرت خواسته از محضرش بخشايش طلبيدم .
هر شب چو ن پلك ها يم به هم مماس مي شو د و حد ي به بينها يت مي يابم تو را مي بينم با ز يبا يي و نو س به قوه n به سو يم ميل داري و زماني كه شكل به علاوه پيدا مي كنم در مي يابم كه منحني هاي اّرزوی من و وصال تو نقطه ي برخوردي ندارند ولي شايد بر اساس هندسه ي اقليدسي مانند دو خط موازي باشند كه در بي نهايت به هم مي رسند.
اَنگاه كه بر محور تانژانت نا اميدي سرگردان هستم عشقت بر ا يم مبدأ اميد است و زما نيكه از كسينو س ها ي بي وفاييت فا كتو ر مي گيرم از كر و شه رخسا ر ت چشمكي د لفر يب به و فا ي مجهول و ممتنع نو يدم مي دهي.
اوه ! دلدار بي وفا زماني كه اپسيلن هاي وعده هاي تو را در بينهايتهای اميدهاي خود ضرب مي كنم و از بي وفايي و جفاهاي تو به تعداد نامحدود انتگر ا ل مي گيرم باز هم خو شحا ل هستم چو ن حدي د ا ر د و جهت باقيمانده هنوز مثبت است.
زماني كه در مي يابم صورت كسر وصالت صفر شده و اميد من برابر هيچ خواهد شد و قطره هاي اشك با تصاعدي هندسي بر انحناي گونه ام نزول مي كند ، اما اميدوارم كه جدول جفايت غلط باشد. اما افسوس حتي با حساب احتمالات هم اميد وصلت از محالات است . ديگر بيش از اين به فرمول وجودت دست نمي برم اما اميدوارم كه تالس بزرگ دل سنگينت را نسبت به من نرم نمايد و بيش از اين محتاجم نسازد كه در لگاريتم انديشه به دنبال اندازه ي تقريبي وفايت بگردم.
شب هاي فراق كه با حركتي تناوب مانند مكعبي اين رو و اّن رو مي شود چنان نحيفم سا خته كه هر گا ه به مزدوج خو يش در اّيينه مي نگرم خيال مي كنم از زير راديكال بيرونم اّورده اند.
در دايره عشقت اسيرم و مركزي نمي يابم كه اّني فارغ از خيال تو معادله n مجهولي زندگي ام را حل كنم…
روش فيثاغورث را به خواب ديدم كه از وجود سر گشته ام مشتق ميگرفت خدا خدا كرد م كه ريشه اي نيابد تا هميشه سيري صعودي به سوي تو پيدا كنم.اما ناگهان خيال كردم كه تابع نيستم و چون اين سخن با وي در ميان نهادم فرجه لبهايش به مسطحه 90 درجه از هم به خنده اي جنون اّميز گشوده گشت و گفت: «اي حيران وا دي سينو س عشق مگر نداني كه پرانتز و جودت بستگی مستقيم به تغييرات دل معشوق دارد؟»…
لذ ا از بي خبري خويش معذرت خواسته از محضرش بخشايش طلبيدم .
هر شب چو ن پلك ها يم به هم مماس مي شو د و حد ي به بينها يت مي يابم تو را مي بينم با ز يبا يي و نو س به قوه n به سو يم ميل داري و زماني كه شكل به علاوه پيدا مي كنم در مي يابم كه منحني هاي اّرزوی من و وصال تو نقطه ي برخوردي ندارند ولي شايد بر اساس هندسه ي اقليدسي مانند دو خط موازي باشند كه در بي نهايت به هم مي رسند.
اَنگاه كه بر محور تانژانت نا اميدي سرگردان هستم عشقت بر ا يم مبدأ اميد است و زما نيكه از كسينو س ها ي بي وفاييت فا كتو ر مي گيرم از كر و شه رخسا ر ت چشمكي د لفر يب به و فا ي مجهول و ممتنع نو يدم مي دهي.
اوه ! دلدار بي وفا زماني كه اپسيلن هاي وعده هاي تو را در بينهايتهای اميدهاي خود ضرب مي كنم و از بي وفايي و جفاهاي تو به تعداد نامحدود انتگر ا ل مي گيرم باز هم خو شحا ل هستم چو ن حدي د ا ر د و جهت باقيمانده هنوز مثبت است.
زماني كه در مي يابم صورت كسر وصالت صفر شده و اميد من برابر هيچ خواهد شد و قطره هاي اشك با تصاعدي هندسي بر انحناي گونه ام نزول مي كند ، اما اميدوارم كه جدول جفايت غلط باشد. اما افسوس حتي با حساب احتمالات هم اميد وصلت از محالات است . ديگر بيش از اين به فرمول وجودت دست نمي برم اما اميدوارم كه تالس بزرگ دل سنگينت را نسبت به من نرم نمايد و بيش از اين محتاجم نسازد كه در لگاريتم انديشه به دنبال اندازه ي تقريبي وفايت بگردم.