- شروع کننده موضوع
- #1
مهتا.
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 77
- امتیاز
- 2
این تاپیک نه ربطی به انتخابات داره نه بحث های روز، ولی توهین کردن به سرگذشت این کشور و فرهیختگی مردمش و خوار شمردنش حتی به قلم و زبان همین مردم مربوط به امرز و دیروز نیست شاید خیلیا این جور چیزا رو نشنیدن یا یادشون رفته...
تاريخی که اعراب به آن افتخار می کنند !!!!!
تازیان ( اعراب ) پس از ورود به ایران شروع به کشتن مردم بی دفاع شهرها
کردند. تمامی گنجینه ها را غارت کرده و به مرکز خلافت فرستادند. در برابر
سیل هجوم تازیان شهرها و قلعه های بسیاری ویران گشت، خاندانها و
دودمانهای بسیاری بر باد رفت، اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و
انفال نام نهادند، از پیشه وران و برزگران باج و ساو گران
به زور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها در سایه شمشیر و تازیانه
اعراب انجام می گرفت. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب
تاریخ نگاران معروف خود اعراب مانند : ابن خلدون , البلاذری , مسعودی ,
ابن هشام , ابن حزم , بلعمی , ثعالبی , شویس عدوی و... در کتابهای تاریخ
اینچنین نگاشته اند...
( اعراب ) پس از ورود به ایران شروع به کشتن مردم بی دفاع شهرها
کردند. تمامی گنجینه ها را غارت کرده و به مرکز خلافت فرستادند. در برابر
سیل هجوم تازیان شهرها و قلعه های بسیاری ویران گشت، خاندانها و
دودمانهای بسیاری بر باد رفت، اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و
انفال نام نهادند، دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و
سبایا و اسرا و کنیزان خواندند، از پیشه وران و برزگران باج و ساو گران
به زور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها در سایه شمشیر و تازیانه
اعراب انجام می گرفت. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب
تاریخ نگاران معروف خود اعراب مانند : ابن خلدون , البلاذری , مسعودی ,
ابن هشام , ابن حزم , بلعمی , ثعالبی , شویس عدوی و... در کتابهای تاریخ
اینچنین نگاشته اند...
ابن خلدون نگارنده تاریخ طبری که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و
مورخ عرب است درباره اعراب این چنین می
ابن خلدون نگارنده تاریخ طبری که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و
مورخ عرب است درباره اعراب این چنین مینویسد:
ابن خلدون ( مقدمه تاریخ طبری در فصل های 28.27.21) :
عرب ها ذاتا ویرانگر هستند و ضد تمدن. این به آن دلیل است که آنان همواره
در حال نقل و انتقال برای دستیابی به غنائم هستند که این امر با تمدن
منافات دارد. عرب عموما گرایش به تاراج گری دارد و می خواهد آنچه در
دست دیگران است را از آن خود کند زیراکه روزی اش توسط شمشیرش به دست می
آید. عرب در گرفتن اموال دیگران هیچ حدی و مرزی نمیشناسد و همین که چشمش
به مال و متاعی می افتد آن را تاراج میکند. درنتیجه مردمانی که زیر
سلطه این قوم باشند در امنیت زندگانی نمیکنند آنان ساختمانهای اهل حرفه و
صنایع را به زور میگیرند و هیچ بهایی برای آن پرداخت نمیکنند. آنان برای
صنعت هیچ ارزشی قائل نیستند و تنها هدفشان آن است که اموال مردم را از
دستشان بیرون بکشند و در نتیجه هیچ توجهی به قومی که مغلوب است ندارند.
سپس آنان را در خودشان رها میکنند تا در آشوب و هرج و مرج باشند.
پیرامون کتابسوزی
ابن خلدون درباره کتاب سوزی به دست اعراب چنین میگوید :
ایرانیان به سبب عظمت کشورشان که کوله بار چندین قرن تسط بر جهان را در
برداشتند و تمدنی کهن را در خود جای داده بودند و به سبب استمرار
پادشاهی شان علوم عقلی نزدشان بسیار بزرگ و دامنه اش گسترده بود. در
زمانی که ایران فتح شد کتابهای بسیاری از کتابخانه ها بدست آمد در نتیجه
سعد ابی وقاص به عمر ابن خطاب نامه نوشت تا درباره کتابها تصمیم گرفته
شود که در اختیار اعراب قرار گیرد. عمر پاسخ داد که همه کتابها را در آب
بریزید و یا آنکه آتش بزنید زیرا اگر چیزهایی در آنها باشد که برای
راهنمایی و هدایت انسانها باشد خداوند ما را هدایت کرده است و نیازی به
آنان نیست اگر هم گمراهی باشد که خدا ما را از اینها نجات بدهد پس به
دستور عمر همه کتابها نابود گشت و هیچ برای ایرانیان باقی نماند.
ابن خلدون ( مقدمه تاریخ طبری چاپ مصر برگ 286.285) :
وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید.
نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر در پاسخ نوشت
که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی است
خدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی
نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب
ها را در آب یا در اتش افکندند.
کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرینکوب ( برگ 114 زیر عنوان کتاب
سوزی ):
بدینگونه شک نیست که در هجوم تازیان بسیاری از کتابها و کتابخانه های
ایران دستخوش آسیب و فنا گشته است. این دعوی را از تاریخ ها می توان
حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آنرا تایید می کند. تردیدی در این
زمینه لازم نیست زیرا برای عربی که جز کلام خدا هیچ سخن را قدر نمی دانست
کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده
داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ .... باری از همه قراین پیداست که در حمله
عرب بسیاری از کتابهای ایرانیان از بین رفته است.... بدین گونه بود که
کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و
دینی بی همتا بودند به دست این کودکان سبک مغزی افتاد که از جهنم هولناک
صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در
اندازه فهم و شعورشان بود.
آثارالباقیه ( برگ 48.36.35 ):
عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند و آنرا
همواره چون حربه تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند در صدد برآمدند زبانها
و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند.آخر این بیم هم بود که همین
زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنها را در بلاد دور افتاده
ایران به خطر اندازد. به همین سبب هرجا که در شهرهای ایران به خط و زبان
و کتاب و کتابخانه برخوردند همه را یکجا نابود کردند. نوشته اند وقتی
قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود
هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی
داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک
نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
پیرامون رفتار و کردار و فهم این فاتحان
تجارب السلف ( برگ 30 ):
شخصی عرب پاره ای یاقوت یافت که بسیار گرانبها بود. شخص دیگری که ارزش
آن را می دانست یاقوت را به هزار درهم از او خرید. وقتی به او گفتند
یاقوت را ارزان فروخته ای گفت اگر می دانستم بالاتر از هزار عددی است
آنرا طلب می کردم. گروهی از اعراب به کیسه ای پر از کافور دست یافتند و
پنداشتند که نمک است و کمی از آنرا در دیگ ریختند و مزه غذا تلخ شد.
خواستند کافور را به زمین بریزند اما شخصی که ارزش کافور را می دانست
آنرا به کرباس پاره ای از آنان خرید.
سخنی از خسرو پرویز که در کتاب (عقدالفرید پوشینه 2 برگ 5 چاپ قاهره)
نقل شده:
خسرو می گوید اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار
دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه
گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان
آواره در جای و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بینوایی و
نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند. از
خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.
بهترین خوراکی که منعمانشان می توانند به دست آورند گوشت شتر است که
بسیاری از درندگان آنرا از بیم دچار شدن به بیماریها و به سبب ناگواری
و سنگینی نمی خورند.
پیرامون سرنگونی درفش کاویانی ( پرچم کهن ایرانیان ) به دست اعراب
بلعمی ( ترجمه تاریخ طبری برگ 30 ):
چون اعراب خزینه ملوک عجم ( ایرانیان ) غارت کردند، آن درفش کاویانی (
پرچم ایرانیان) پیش عمر ابن الخطاب بماند پس گفت تا آن گوهرها بگشادند و
آن پوست بسوختند.
ابن خلدون ( تاریخ طبری پوشینه چهارم برگ 1600 تا 1603):
در جنگ قادسیه ضررین الخطاب فهری درفش کاویانی را از ایرانیان به تاراج
گرفت و دیگر تازیان ( اعراب ) آنرا به سی هزار درهم خریدند تا پاره
کنند و بفروش رسانند. بهای درفش کاویانی هزار هزار و دویست هزار درهم بود
.
مسعودی ( مروج الذهب و معادل الجوهر برگ 82 و 83 ):
تا زمان یزدگرد سوم آنرا با رستم فرخزاد به سال 16 هجری قمری برای جنگ
به قادسیه فرستاد و رستم کشته شد. درفش بدست ضررین الخطاب فهری افتاد و
به در هزار هزار دینار تقویم شد. به قولی تصرف درفش به روز فتح مدائن و
به قولی به روز فتح نهاوند در سال 16 یا 20 هجری قمری بود.
ثعالبی ( غرر اخبار ملوک الفرس برگ 32 تا 39 ):
درفش کاوه پس از پیروزی فریدون به زر و گوهر آراسته شد، علم ( پرچم )
مقدس ایرانیان بود تا در جنگ قادسیه به دست عربی از قبیله نخع افتاد.
سعد ابن وقاص آنرا جزو ذخایر و جواهر یزدگرد نزد عمر ابن الخطاب فرستاد.
عمر امر کرد که آنرا از چوبه برگرفتند و خود درفش را پاره پاره کردند و
در میان اعراب تقسیم کردند.
پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان به دست اعراب
البلاذری ( فتوح البلدان ):
اعراب به اهواز لشگر کشیدند و در آنجا مردمانی از " جتها " و " اساوره "
حضور داشتند. با آنان با دشواری جنگیدند و نبرد سختی در گرفت. ولی
ایرانیان شکست خوردند و اعراب افراد زیادی را به اسارت گرفتند و زنان و
دخترانشان را بین خودشان تقسیم کردند.
ابن خلدون ( تاریخ طبری ):
در نبرد نهاوند به فرماندهی فیروزان سپهسالار دلیر ایران به قدری از
ایرانیان به دست اعراب کشته شدند که زمین از خونها لغزنده شد و اسبان
لیز خوردند و لاشه ها در شهر فراوان بودند.
البلاذری ( فتوح البلدان پیرامون کشتار سیستان ):
ربیع ابن زیاد که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد
از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری
قطور از اجساد ایرانیان بنا نهاد و در بالای این دیوار بر روی اجساد
ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قراردادی را در
آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج
سالیانه تحویل عربها دهد. بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و
دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار 2000 هزار جوان اسیر و مبلغ 2
میلیون درهم خراج از ایرانیان گرفتند. بعد از آن خراسان و نیشابور فتح
شد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت.
تاريخی که اعراب به آن افتخار می کنند !!!!!
تازیان ( اعراب ) پس از ورود به ایران شروع به کشتن مردم بی دفاع شهرها
کردند. تمامی گنجینه ها را غارت کرده و به مرکز خلافت فرستادند. در برابر
سیل هجوم تازیان شهرها و قلعه های بسیاری ویران گشت، خاندانها و
دودمانهای بسیاری بر باد رفت، اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و
انفال نام نهادند، از پیشه وران و برزگران باج و ساو گران
به زور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها در سایه شمشیر و تازیانه
اعراب انجام می گرفت. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب
تاریخ نگاران معروف خود اعراب مانند : ابن خلدون , البلاذری , مسعودی ,
ابن هشام , ابن حزم , بلعمی , ثعالبی , شویس عدوی و... در کتابهای تاریخ
اینچنین نگاشته اند...
( اعراب ) پس از ورود به ایران شروع به کشتن مردم بی دفاع شهرها
کردند. تمامی گنجینه ها را غارت کرده و به مرکز خلافت فرستادند. در برابر
سیل هجوم تازیان شهرها و قلعه های بسیاری ویران گشت، خاندانها و
دودمانهای بسیاری بر باد رفت، اموال توانگران را تاراج کردند و غنایم و
انفال نام نهادند، دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و
سبایا و اسرا و کنیزان خواندند، از پیشه وران و برزگران باج و ساو گران
به زور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها در سایه شمشیر و تازیانه
اعراب انجام می گرفت. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب
تاریخ نگاران معروف خود اعراب مانند : ابن خلدون , البلاذری , مسعودی ,
ابن هشام , ابن حزم , بلعمی , ثعالبی , شویس عدوی و... در کتابهای تاریخ
اینچنین نگاشته اند...
ابن خلدون نگارنده تاریخ طبری که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و
مورخ عرب است درباره اعراب این چنین می
ابن خلدون نگارنده تاریخ طبری که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و
مورخ عرب است درباره اعراب این چنین مینویسد:
ابن خلدون ( مقدمه تاریخ طبری در فصل های 28.27.21) :
عرب ها ذاتا ویرانگر هستند و ضد تمدن. این به آن دلیل است که آنان همواره
در حال نقل و انتقال برای دستیابی به غنائم هستند که این امر با تمدن
منافات دارد. عرب عموما گرایش به تاراج گری دارد و می خواهد آنچه در
دست دیگران است را از آن خود کند زیراکه روزی اش توسط شمشیرش به دست می
آید. عرب در گرفتن اموال دیگران هیچ حدی و مرزی نمیشناسد و همین که چشمش
به مال و متاعی می افتد آن را تاراج میکند. درنتیجه مردمانی که زیر
سلطه این قوم باشند در امنیت زندگانی نمیکنند آنان ساختمانهای اهل حرفه و
صنایع را به زور میگیرند و هیچ بهایی برای آن پرداخت نمیکنند. آنان برای
صنعت هیچ ارزشی قائل نیستند و تنها هدفشان آن است که اموال مردم را از
دستشان بیرون بکشند و در نتیجه هیچ توجهی به قومی که مغلوب است ندارند.
سپس آنان را در خودشان رها میکنند تا در آشوب و هرج و مرج باشند.
پیرامون کتابسوزی
ابن خلدون درباره کتاب سوزی به دست اعراب چنین میگوید :
ایرانیان به سبب عظمت کشورشان که کوله بار چندین قرن تسط بر جهان را در
برداشتند و تمدنی کهن را در خود جای داده بودند و به سبب استمرار
پادشاهی شان علوم عقلی نزدشان بسیار بزرگ و دامنه اش گسترده بود. در
زمانی که ایران فتح شد کتابهای بسیاری از کتابخانه ها بدست آمد در نتیجه
سعد ابی وقاص به عمر ابن خطاب نامه نوشت تا درباره کتابها تصمیم گرفته
شود که در اختیار اعراب قرار گیرد. عمر پاسخ داد که همه کتابها را در آب
بریزید و یا آنکه آتش بزنید زیرا اگر چیزهایی در آنها باشد که برای
راهنمایی و هدایت انسانها باشد خداوند ما را هدایت کرده است و نیازی به
آنان نیست اگر هم گمراهی باشد که خدا ما را از اینها نجات بدهد پس به
دستور عمر همه کتابها نابود گشت و هیچ برای ایرانیان باقی نماند.
ابن خلدون ( مقدمه تاریخ طبری چاپ مصر برگ 286.285) :
وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید.
نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر در پاسخ نوشت
که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی است
خدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی
نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب
ها را در آب یا در اتش افکندند.
کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرینکوب ( برگ 114 زیر عنوان کتاب
سوزی ):
بدینگونه شک نیست که در هجوم تازیان بسیاری از کتابها و کتابخانه های
ایران دستخوش آسیب و فنا گشته است. این دعوی را از تاریخ ها می توان
حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آنرا تایید می کند. تردیدی در این
زمینه لازم نیست زیرا برای عربی که جز کلام خدا هیچ سخن را قدر نمی دانست
کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده
داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ .... باری از همه قراین پیداست که در حمله
عرب بسیاری از کتابهای ایرانیان از بین رفته است.... بدین گونه بود که
کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و
دینی بی همتا بودند به دست این کودکان سبک مغزی افتاد که از جهنم هولناک
صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در
اندازه فهم و شعورشان بود.
آثارالباقیه ( برگ 48.36.35 ):
عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند و آنرا
همواره چون حربه تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند در صدد برآمدند زبانها
و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند.آخر این بیم هم بود که همین
زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنها را در بلاد دور افتاده
ایران به خطر اندازد. به همین سبب هرجا که در شهرهای ایران به خط و زبان
و کتاب و کتابخانه برخوردند همه را یکجا نابود کردند. نوشته اند وقتی
قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود
هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی
داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک
نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
پیرامون رفتار و کردار و فهم این فاتحان
تجارب السلف ( برگ 30 ):
شخصی عرب پاره ای یاقوت یافت که بسیار گرانبها بود. شخص دیگری که ارزش
آن را می دانست یاقوت را به هزار درهم از او خرید. وقتی به او گفتند
یاقوت را ارزان فروخته ای گفت اگر می دانستم بالاتر از هزار عددی است
آنرا طلب می کردم. گروهی از اعراب به کیسه ای پر از کافور دست یافتند و
پنداشتند که نمک است و کمی از آنرا در دیگ ریختند و مزه غذا تلخ شد.
خواستند کافور را به زمین بریزند اما شخصی که ارزش کافور را می دانست
آنرا به کرباس پاره ای از آنان خرید.
سخنی از خسرو پرویز که در کتاب (عقدالفرید پوشینه 2 برگ 5 چاپ قاهره)
نقل شده:
خسرو می گوید اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار
دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه
گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان
آواره در جای و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بینوایی و
نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند. از
خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند.
بهترین خوراکی که منعمانشان می توانند به دست آورند گوشت شتر است که
بسیاری از درندگان آنرا از بیم دچار شدن به بیماریها و به سبب ناگواری
و سنگینی نمی خورند.
پیرامون سرنگونی درفش کاویانی ( پرچم کهن ایرانیان ) به دست اعراب
بلعمی ( ترجمه تاریخ طبری برگ 30 ):
چون اعراب خزینه ملوک عجم ( ایرانیان ) غارت کردند، آن درفش کاویانی (
پرچم ایرانیان) پیش عمر ابن الخطاب بماند پس گفت تا آن گوهرها بگشادند و
آن پوست بسوختند.
ابن خلدون ( تاریخ طبری پوشینه چهارم برگ 1600 تا 1603):
در جنگ قادسیه ضررین الخطاب فهری درفش کاویانی را از ایرانیان به تاراج
گرفت و دیگر تازیان ( اعراب ) آنرا به سی هزار درهم خریدند تا پاره
کنند و بفروش رسانند. بهای درفش کاویانی هزار هزار و دویست هزار درهم بود
.
مسعودی ( مروج الذهب و معادل الجوهر برگ 82 و 83 ):
تا زمان یزدگرد سوم آنرا با رستم فرخزاد به سال 16 هجری قمری برای جنگ
به قادسیه فرستاد و رستم کشته شد. درفش بدست ضررین الخطاب فهری افتاد و
به در هزار هزار دینار تقویم شد. به قولی تصرف درفش به روز فتح مدائن و
به قولی به روز فتح نهاوند در سال 16 یا 20 هجری قمری بود.
ثعالبی ( غرر اخبار ملوک الفرس برگ 32 تا 39 ):
درفش کاوه پس از پیروزی فریدون به زر و گوهر آراسته شد، علم ( پرچم )
مقدس ایرانیان بود تا در جنگ قادسیه به دست عربی از قبیله نخع افتاد.
سعد ابن وقاص آنرا جزو ذخایر و جواهر یزدگرد نزد عمر ابن الخطاب فرستاد.
عمر امر کرد که آنرا از چوبه برگرفتند و خود درفش را پاره پاره کردند و
در میان اعراب تقسیم کردند.
پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان به دست اعراب
البلاذری ( فتوح البلدان ):
اعراب به اهواز لشگر کشیدند و در آنجا مردمانی از " جتها " و " اساوره "
حضور داشتند. با آنان با دشواری جنگیدند و نبرد سختی در گرفت. ولی
ایرانیان شکست خوردند و اعراب افراد زیادی را به اسارت گرفتند و زنان و
دخترانشان را بین خودشان تقسیم کردند.
ابن خلدون ( تاریخ طبری ):
در نبرد نهاوند به فرماندهی فیروزان سپهسالار دلیر ایران به قدری از
ایرانیان به دست اعراب کشته شدند که زمین از خونها لغزنده شد و اسبان
لیز خوردند و لاشه ها در شهر فراوان بودند.
البلاذری ( فتوح البلدان پیرامون کشتار سیستان ):
ربیع ابن زیاد که مردی بلند قامت و سیاه چهره و خشک و چروکیده بود بعد
از فتح سیستان قبل از آنکه مرزبان آن شهر را به حضور بپذیرد دیواری
قطور از اجساد ایرانیان بنا نهاد و در بالای این دیوار بر روی اجساد
ایرانیان نشست و بعد از آن مرزبان سیستان را فراخواند و قراردادی را در
آن حالت منعقد ساخت که مرزبان باید هزار جوان ایرانی را به همراه خراج
سالیانه تحویل عربها دهد. بعد از آن ایرانیان از قرارداد سرباز زدند و
دوباره لشگری راهی سیستان شد و اینبار 2000 هزار جوان اسیر و مبلغ 2
میلیون درهم خراج از ایرانیان گرفتند. بعد از آن خراسان و نیشابور فتح
شد و خراجهای بسیار سنگینی منعقد گشت.