چه کنم با دل خویش؟!(شعری از ابوالقاسم حالت)

  • شروع کننده موضوع
  • #1

sayyed

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
653
امتیاز
297
نام مرکز سمپاد
شهيد قدوسي قم
شهر
قم
مدال المپیاد
کمی شیمی
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مکانیک
چه کنم با دل خویش؟؟!!

آه آه از دل من
که ازو نیست به جز خون جگر حاصل من
زانکه هر دم فکند جان مرا در تشویش
چه کنم با دل خویش؟


چه دل مسکینی
که غمین می شود اندر غم هر غمگینی
هم غم گرگ دهد رنجش و هم غصه میش
چه کنم با دل خویش؟


در دلم هست هوس
که رسد در همه احوال به درد همه کس
چه امیری متمول چه فقیری درویش
چه کنم با دل خویش؟


طفل عریانی دید
چشم گریانی و احوال پریشانی دید
شد چنان سخت پریشان که مرا ساخت پریش
چه کنم با دل خویش؟


دیده گردید فقیر
بهر نان گسنه آن گونه که از جان شد سیر
دل من سوخت بر او یا جگر من شد ریش
چه کنم با دل خویش؟


زارم از دست عدو
چه کنم دل نگذارد که برم حمله بدو
بس که محتاط به بار آمده و دوراندیش
چه کنم با دل خویش؟


گر درافتم با مار
نیست راضی دل من تا کشد از مار دمار
لیک راضی است که از او بخورم صدها نیش
چه کنم با دل خویش؟


دارد این دل اصرار
که من امروز شوم بهر جهانی غمخوار
همه جا در همه وقت و همه را در همه کیش
چه کنم با دل خویش؟


از برای همه کس
دل "بیرحم" در این دوره به کار آید و بس
نرود با دل پر عاطفه کاری از پیش
چه کنم با دل خویش؟


<D= <D= <D=
 

مهتاب

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
399
امتیاز
390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
دانشگاه
BUMS
رشته دانشگاه
Med
پاسخ : چه کنم با دل خویش؟!(شعری از ابوالقاسم ح&#157

زین دور بی مروت مارا بس است حکایت بازی عشق و عاشق مرگ است درنهایت

مسموم ان خط و خال ، بیمار ایوروشه جانم به لب رسانده آن شیمی صناعت

آن پیکر نحیفش محصول لیپوساکشن وان ابروی کمانش کرده تتو بغایت

برده عمل نموده آن خال کنج لب را بی اذن شخص والد،یابنده را رضایت

گشته است زرد کمرنگ ،آن طره سیاهش هایلایت نموده زلفش بی شرم و بی خجالت

فتراک لاغری را بسته است برمیانش وان قامت چوسروش ، لژبرده تا قیامت

لیلی که رفت پارتی ،مجنون نشست منزل لیلی نیامد آن شب، وا عاشقاخیانت

فرهاد رفته درکوه، شیرین به خواب نازاست سپرده اش به خسروازترس ترک عادت

رامین که GF اش مرد عاشق نگشت دیگر از عصه خودکشی کرد، با داروی نظافت

مجنون بی پدر را آبی نمی دهد کس نسکافه مشت چنگت ساندیس هم کفایت

در هر کتاب فرهنگ، گویند چیز خوبیست عشق ارچه پرززخمی است ،اما یکیش حماقت

هرچند مال ما نیست ، اما جوک قشنگیست او عاشق فلانیست ، وان یک ته نجابت

معنی بعضی از کلمات:

طره: موی بلند وفرفری ایوروشه: شرکت ساخت لوازم آرایشی

فتراک:کمربند GF: GOOD FRIEND
چه کنم با دل خویش؟؟
 
بالا