- شروع کننده موضوع
- #1
baran
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 9
- امتیاز
- 1
من اين مطلبو تو يكي از وبلاگا كه دقيقا اسمش يادم نيست خوندم
اميدوارم از خوندنش لذت ببرين.
سلام بر او ...
دوباره از سر خط نوشتن شروع شد ..دوباره باید نوشت ..دوباره باید گفت... و دوباره و دوباره ...
چقدر دوباره ؟ چقدر دوباره باید دلتنگ شد ..!! چقدر دوباره باید اشک ریخت.!! وچقدر باید دوباره
انتظار کشید ...!!
از دوباره گفتن خسته ام .راز این دوباره در چیست ؟؟ ای خدا تو می دانی !! ای خدا راه رهایی از
این دوباره ها چیست ؟؟ شاید راهی ندارد .. شاید هم باید با دوباره ها زندگی کرد ...
اما اگر نخواهم با دوباره ها زندگی کنم چه باید کنم!!!! اما فکر کنم چاره ای نیست و این دوباره
گفتن ها لازمه ی زندگی من شده است..
پس ای خدا مددی کن تنها تو ... صبری بهم ارزانی ده تا صبور باشم از تکرار آن ..خدایا
ای خدای آسمان.
اميدوارم از خوندنش لذت ببرين.
سلام بر او ...
دوباره از سر خط نوشتن شروع شد ..دوباره باید نوشت ..دوباره باید گفت... و دوباره و دوباره ...
چقدر دوباره ؟ چقدر دوباره باید دلتنگ شد ..!! چقدر دوباره باید اشک ریخت.!! وچقدر باید دوباره
انتظار کشید ...!!
از دوباره گفتن خسته ام .راز این دوباره در چیست ؟؟ ای خدا تو می دانی !! ای خدا راه رهایی از
این دوباره ها چیست ؟؟ شاید راهی ندارد .. شاید هم باید با دوباره ها زندگی کرد ...
اما اگر نخواهم با دوباره ها زندگی کنم چه باید کنم!!!! اما فکر کنم چاره ای نیست و این دوباره
گفتن ها لازمه ی زندگی من شده است..
پس ای خدا مددی کن تنها تو ... صبری بهم ارزانی ده تا صبور باشم از تکرار آن ..خدایا
ای خدای آسمان.