پاسخ : سرکار گذاری !
به نقل از alex delpiero :
ما پشت یکی از بچه های کلاس یه برچسب زدیم عکس هم گرفتیم می ذارم
روش نوشتیم
i want a husband

1 ) پشت یکی از بچه ها گل و بلبل کشیدیم یه ف ا ک تمیز هم نوشتیم رفتش پای تخته بچه ها تحمل کردن نخندیدن :)... رفت خونشون فرداش اومد گفت ... کی پشت تی شرتم اینو کشیده بود ؟؟
2) یکی از بچه ها یه بیماری لنفی داشت ... یه دو هفته ای قرار بود بیمارستان بخوابه ... ما (مثلا دوستای صمیمیشیم) یه شایعه خیلی قوی درست کردیم ک فلانی 2 بار با خودش یکاری کرده ???..

بار سوم خون اومده

بعد دیگه بیمارستانه ...جالبه با این ک مسخره بود تو کله مدرسه در موردش صحبت میگردن

... تو فرزانگان هم یکم پخش شد ...یکی از اشناهای فرزانگانیش بهش زنگ زد تو بیمارستان گفت همچینی چیزیه ؟؟

...دیگه لو رفت ...ولی 3-4 روز خبر یک مدرسه بود :-\ :-\
3) یکی از بچه های مدرسه با اس مارو سر کار گذاشت گفت از بچه های فرزانگان کرجه ( پا ندادما

...ولی آمارم در رفت تا حدی) خواستم تلافی کنم بعد چند وقت گوشیمو زدن (دزد). من یه خط جدید انداختم ... گفتم حالا این خطه ک هست بیا تلافی کنیم ... بهش اس دادمو اول گفتم یه دخترم الانم تهرانم ... اونم گفت تهرانمو (خالی بند!) ادرس همو پرسیدیم جفتمون ادرس گفتیم الکی

...بعد گفتم ولی ما خونمون کرجه مدرسمونم عظیمیست (نگفتم فرزانگان چون شک میکرد

) دیگه کم کم شکش بر طرف شد ... گفتم عزیزم کی ببینمت ؟؟ :P امروز عصر خوبه ؟؟

... گفت باید صداتو بشنوم تا بفهمم دختریو سر کار نیستم ... گفتم اوکی

... بعد میخواستم تا گندش در نیومده جمعش کنم سریع ی دختر جور کردم ... بهش گفتم یه ده ثانیه صحبت کنه تا شکش بر طرف شه ... و شد

... بعد ک قرار گذاشتیم ساعت 7 پارک ایران زمین ... بعد جالبه خوده اون دوستم زنگ زد خونه ی ما

... گفتش سجاد عصری میخوام برم بیرون میای بچرخیم ؟؟ ??? منم واسه اینکه گندش در نیاد با من قرار داره گفتم بذار ببینم اگه نیما بیاد منم میام B-)... بعد همه بچه هارو زنگ زدیم جمع کردیم رفتیم )
B-)
اول رفتیم آزادگان ک با بچه ها بیلیارد بازی کنیم ... من گوشیمو قایم کردم و جالبه با ما بیلیارد بازی کرد و نفهمید

... بعد گفت : بچه ها من باید برم کار دارم

... رفت ... ما با بچه ها دنبالش رفتیم یواشکی دمه پارک یهو به جای یه دختر خوشکل یه سری پسره خندونو

دید که دارن با انگشت نشونش میدنو به سمتش میان

شوکه شد مارو دید ... :-ss ریختیم سرش کلی خندیدیم

... گفت : نامردیه قرار نبود دختر بیارید ...
4 ) یکی از بچه های فرزانگان از اون پسره ک بالا اوسکولش کردیم خوشش اومده بود ... از من شمارشو خواست گفتم اگه باهاش دوست شی ناراحت میشما ؟؟ گفت نه فقط یکم گپ میزنیم بعدشم سر کارش میذارم ...
بعد گفتیم حالا ک ایشونم پایست ی بار دیگه سر کار بذاریمش ... کلی اس دادنو این حرفا بعد به دختره گفتم فلان روز قرار بذار من و پسرایه دیگه میریم سر قرار ...
بعد فلان روز شد من داشتم آماده میشدم برم سر قرار ... اس دادم ب دختره ببینم قرار پا برجاست یا نه ؟؟ گفتش نمیخواد بیای ما الان با همیم ???

... یعنی این وسط من پیچ خوردم ..اون دوستم سر کار نرفت
خیلیه اگه یادم بیاد میگم
( من تو پستم اسم نبردم پس کسی شاکی نشه )
وای خسته شدم ... + داشتا ( عجب تگرگی داره میاد آسمون جر خورد)