- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 351
- امتیاز
- 44
- نام مرکز سمپاد
- علامه حلی 1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1388
مجری اخبار سراسری
امروز اعلام کرد که خدا مرده است
الکل صنعتی / بابک سلیمی زاده
شب
شکمِ گندهاش را
روی پیشخوانِ پنجرهام میاندازد تالاپ
چشمهای پارانوئیدم را انگار
مردمی نیست.
از دیو سفید پای در بند
تا کارگاه نساجی منتهی الیه سمت راست کوچه مان
یک ناجی با اسب سفید
زآهن به میان یکی کمربند
دارد می تازد
لیکن به گزارش شاهدان عینی
وقتی به ما میرسد
تنها جنازهای است که فهرست برنامههای امشب کانال سه را اعلام میکند
و کوکش که تمام میشود
بیحال روی پیشخوانِ حنجره ام می افتد تالاپ.
پنهان کن
خودت را از پشمها پنهان کن
گوریلی ایستاده پشت تریبون
گوریلی نشسته پشت میز
گوریلی اخبار میگوید
گوریلی کنفرانس انتخاباتی دارد
گوریلی برنامه های آتی دارد
گوریلی بحث کارشناسی میکند
گوریلی مشاوره خانواده میدهد
گوریلی آشپزی می کند
گوریلی میگوریلد
گوریلی نمیگوریلد
گور پدر همه تان !
با لبخندی رو به دوربین
نشان بده که داری با خشنودی کار میکنی.
بیل بزن
هن هن
بانگ رحیل بزن
قل قل
بگو خدا یکیست و دولت یکی
بگو تن یکی ست و وطن یکی
بگو امّت یکیست و ملّت یکی
بگو پدر یکیست و مادر یکی
بگو معلول هزار است و علّت یکی
بگو آن کلمه را
قل قل
قل
به دوربین نگاه کن و از آرزوهایت قل قل
از آرزوهایم هن هن.
چای کیسه ای در لیوان آبِ جوش
در راه اعتلای میهن ات بکوش
و وقتی که سوختی،
با لبخندی رو به دوربینِ شماره دو
بگو که ادب از که آموختی؟!
از بی خانمان
تا مجلس که خانه ی ملّت است
نکته ای که در این روزِ عزیز به ذهنم می رسد به ضمناً نمی رسد
خدمات پس از فروش می توانند قافیه ی یک شعر باشند
و سطرهایی به مثابه یک دستگاه دی وی دی
حالا دیدی
دیدی جمله هایی داری
که می توانی توی حسابت نگه داری؟
و تشبیهاتی که به قطع یقین
جاسوس استکبار جهانی اند.
بانکها به تو وام نمی دهند
اما در عوض لب جوی و گذر ایام می دهند
ساقی یک معشوق ازلی ست
چاقی یک معضل امروزی
جوانی نیروی حیات است
شکست مقدمه ی پیروزی
عابربانکها به تو وحی میشوند
و اسکناسهایی که هر کدام
صفحاتِ یک کتاب آسمانیاند.
آه ای ساقی
ای یگانه ترین ساقی
آن الکل مگر چقدر صنعتی بود؟!
مجری اخبار سراسری
امروز اعلام کرد که خدا مرده است
موبایل من آنتن نمیداد
در کوچه شهید میبردند
مامان هنوز منتظر باباست
بعد از بیست سال
بعد از نیست سال
گور پدر همهتان !
* * *
سرم گیجِ خیلی چیزها را می رفت و می آمد
کنترل را برداشتم پاتیل
و کانالِ دیگری زدم.
لیکن متاسفم که روی پیراهن مجری اخبار
ـ با عرض معذرت از حضار محترم ـ
تگری زدم.
دولت را سرنگون کنید
دولت را سرنگون کنید . . .
امروز اعلام کرد که خدا مرده است
الکل صنعتی / بابک سلیمی زاده
شب
شکمِ گندهاش را
روی پیشخوانِ پنجرهام میاندازد تالاپ
چشمهای پارانوئیدم را انگار
مردمی نیست.
از دیو سفید پای در بند
تا کارگاه نساجی منتهی الیه سمت راست کوچه مان
یک ناجی با اسب سفید
زآهن به میان یکی کمربند
دارد می تازد
لیکن به گزارش شاهدان عینی
وقتی به ما میرسد
تنها جنازهای است که فهرست برنامههای امشب کانال سه را اعلام میکند
و کوکش که تمام میشود
بیحال روی پیشخوانِ حنجره ام می افتد تالاپ.
پنهان کن
خودت را از پشمها پنهان کن
گوریلی ایستاده پشت تریبون
گوریلی نشسته پشت میز
گوریلی اخبار میگوید
گوریلی کنفرانس انتخاباتی دارد
گوریلی برنامه های آتی دارد
گوریلی بحث کارشناسی میکند
گوریلی مشاوره خانواده میدهد
گوریلی آشپزی می کند
گوریلی میگوریلد
گوریلی نمیگوریلد
گور پدر همه تان !
با لبخندی رو به دوربین
نشان بده که داری با خشنودی کار میکنی.
بیل بزن
هن هن
بانگ رحیل بزن
قل قل
بگو خدا یکیست و دولت یکی
بگو تن یکی ست و وطن یکی
بگو امّت یکیست و ملّت یکی
بگو پدر یکیست و مادر یکی
بگو معلول هزار است و علّت یکی
بگو آن کلمه را
قل قل
قل
به دوربین نگاه کن و از آرزوهایت قل قل
از آرزوهایم هن هن.
چای کیسه ای در لیوان آبِ جوش
در راه اعتلای میهن ات بکوش
و وقتی که سوختی،
با لبخندی رو به دوربینِ شماره دو
بگو که ادب از که آموختی؟!
از بی خانمان
تا مجلس که خانه ی ملّت است
نکته ای که در این روزِ عزیز به ذهنم می رسد به ضمناً نمی رسد
خدمات پس از فروش می توانند قافیه ی یک شعر باشند
و سطرهایی به مثابه یک دستگاه دی وی دی
حالا دیدی
دیدی جمله هایی داری
که می توانی توی حسابت نگه داری؟
و تشبیهاتی که به قطع یقین
جاسوس استکبار جهانی اند.
بانکها به تو وام نمی دهند
اما در عوض لب جوی و گذر ایام می دهند
ساقی یک معشوق ازلی ست
چاقی یک معضل امروزی
جوانی نیروی حیات است
شکست مقدمه ی پیروزی
عابربانکها به تو وحی میشوند
و اسکناسهایی که هر کدام
صفحاتِ یک کتاب آسمانیاند.
آه ای ساقی
ای یگانه ترین ساقی
آن الکل مگر چقدر صنعتی بود؟!
مجری اخبار سراسری
امروز اعلام کرد که خدا مرده است
موبایل من آنتن نمیداد
در کوچه شهید میبردند
مامان هنوز منتظر باباست
بعد از بیست سال
بعد از نیست سال
گور پدر همهتان !
* * *
سرم گیجِ خیلی چیزها را می رفت و می آمد
کنترل را برداشتم پاتیل
و کانالِ دیگری زدم.
لیکن متاسفم که روی پیراهن مجری اخبار
ـ با عرض معذرت از حضار محترم ـ
تگری زدم.
دولت را سرنگون کنید
دولت را سرنگون کنید . . .
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد: