دفتر غمنامه من

  • شروع کننده موضوع
  • #1

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
در دل ابرهای پرتلاطمی که بر آسمان دلم تکیه زدند، لکه های سیاه ازدحام شهر، خودنمایی میکند؛
ازدحامی که سکوتی بهت انگیز آنرا فرا میگیرد.

دفتر غمنامه من همچنان بارانی است.
گاهگاهی خیزش غرنده رعد، بغض دلم را می شکند. اما، محو میشود، پیش از آنکه، شنیده شود...
گاهگاهی، میزند رگباری، تا فرو شوید اندوه دلم. چه خیالی! چه خیالی! میدانم، دفتر غمنامه من همچنان بارانی است.
گاهگاهی فریادی میزنم در سکوت خویش، تا بگویم،
غرور خویش را، زیر پای وجود خویش
له کردم.

چه سکوت غم انگیزی! ابرها، همچنان باقی برجا!
دفتر غمنامه ی من، همچنان بارانی است.


س. باران
آغاز دفتر سوم، غم نامه ها؛ 5 دیماه 1388
 

sayyed

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
653
امتیاز
297
نام مرکز سمپاد
شهيد قدوسي قم
شهر
قم
مدال المپیاد
کمی شیمی
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : دفتر غمنامه من

فضایی که تو ذهن خواننده ایجاد می کنه جالبه!
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : دفتر غمنامه من

نمیدونم چه تشابهی با نوشته های شاملو داره؛ که نباید خوندش. باید شنیدش.
 

marlik

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
519
امتیاز
717
نام مرکز سمپاد
شهید صدوقی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع - صنایع
پاسخ : دفتر غمنامه من

من توی ِ خیلی از متن ها غایت ِ نوشته رو نمیتونم درک کنم ...

الان خواننده به کجا میرسه ... ؟!

تصویر ِ ذهنی ِ تو در پس ِ کلمات ُ زیبایی های ِ لفظی ش گم میشن ...

من فکر میکنم دیگه دوران ِ ارمان شهرها منسوخ شده باشه

* این برداشت ِ عقلی م و حرفه ایم

------------------------------

بسی مشعوف گشتیم

* برداشت احساسی م
 

نسیم

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
195
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی از هر نوعش.
پاسخ : دفتر غمنامه من

خوب می فهمم ازدحامی که سکوتی بهت انگیز احاطه اش می کند یعنی چه . خیلی خوب ...
و ای کاش دفتر غم نامه ی من کمی _ فقط کمی _ باران می خورد ...
این چشم ها دیگر نای اشک ریختن ندارند ...
و دفترم ترک بر می دارد ...

چه خیالی !
--
آفرین .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
پاسخ : دفتر غمنامه من

به نقل از marlik :
من توی ِ خیلی از متن ها غایت ِ نوشته رو نمیتونم درک کنم ...

الان خواننده به کجا میرسه ... ؟!

تصویر ِ ذهنی ِ تو در پس ِ کلمات ُ زیبایی های ِ لفظی ش گم میشن ...

من فکر میکنم دیگه دوران ِ ارمان شهرها منسوخ شده باشه

* این برداشت ِ عقلی م و حرفه ایم

------------------------------

بسی مشعوف گشتیم

* برداشت احساسی م

بسیار نقد متین و زیبایی بود. و چقدر خوبه که ما در مورد نوشته ها تبادل نظر داشته باشیم. برای شروع باید این رو بگم که این مقدمه و به نوعی معرفی نامه یک دفتره و به خودی خودش متنی نیست. یعنی من متن حسابش نمیکنم.

اما در مورد نقد. خب نقد ظریفی بود. اما سلیقه ها متفاوته. اتفاقا من احساس میکنم نوشته هایی که در اون نویسنده از ابتدا تا انتها هدف و مفهوم ذهنیش رو بسط میده منسوخ شده. تو این نوشته ها، نویسنده عملا خودش با دستای خودش مفهوم و هدف ذهنیش رو نخ نما میکنه. من دوست دارم تا در نوشته ها فقط اشاره های ظریف و البته نسبتا پراکنده و بجایی به مفاهیم داشته باشم. که مفهوم رو مخاطب خودش بپرورونه. هر طور و در هر سطحی که برداشت میکنه.

و فکر می کنم که دوره نوشته هایی که نویسنده از ابتدا غایت رو به وضوح میاره و خودش مفهوم و متن رو به پایان میرسونه گذشته. من متنها و اصولا داستانهایی رو می پسنم که جا برای خیال پردازی مخاطب داره.

نوشته هایی به این سبک یعنی نوشته هایی که در اون نویسنده تا حد زیادی مفهوم رو روش تاکید میکنه و متن رو به یک هدف خاصی می رسونه، بیشتر به مقاله یا نوشته های روزنامه نگاری شبیه اند. شما اشعار حافظ رو در نظر بگیرید. عملا پراکنده اند. حافظ یک مفهوم رو در یک بیت بهش اشاره میکنه معمولا. و هیچ موقع حافظ هدفش رو و مفهومش رو به وضوح اعلام نمیکنه. همینه که حافظ مخاطب از تمام افکار و اقشار داره.

البته مفهوم رو با فضاسازی اشتباه نگیرید. فضاسازی باید بر تمام بدنه متن به طور یک سان حاکم باشه.

سعی میکنم در ادامه متن های بیشتری بذارم. البته این متن ها بیشتر مفاهیم شخصی دارن ولی گاها هم می تونن اجتماعی معنا بشن.
 

fereshte

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
13
امتیاز
1
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
پاسخ : دفتر غمنامه من

من نمی فهمم سبک نوشتتون چیه!
اولش انگار می خواین یه قطعه ی ادبی رو شروع کنین ولی بعدش تبدیل به شعر نو می شه و سهراب...!
 

نادیا

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
harvard medical university یاharvard law universitylهستم.
رشته دانشگاه
ive been thinking about law or psychiatry so far
پاسخ : دفتر غمنامه من

شما میگوئید غرورتونو رو با وجودتون لهٔ کردید.این متن به نظر متنیست که غمی رو در دل توصیف می‌کنه و تشویشی که در دل وجود داره درحالی که فرد به ظاهر سکوت کرده.خوب با توجه به اون غرور آیا این متن یه نقده اجتماییه؟
 

marlik

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
519
امتیاز
717
نام مرکز سمپاد
شهید صدوقی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع - صنایع
پاسخ : دفتر غمنامه من

نچ

غایت باعث میشه هروخت خواننده زد تو جاده خاکی ، هدایت ِش کنه به مقصد ِ ذهنی ِ ما

چیزی که نویسنده میخاد بگه
 

Moha

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
295
امتیاز
269
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی(ره)
شهر
فقط قم!
مدال المپیاد
المپیاد ادبیات...دیدم همه دارن یه چیزی می رن ما هم برین ادبیات! شانس زد و مرحله اول قبول شدیم...مرحله دوم به اسم المپیاد خوندن تو نمازخونه می خوابیدم!...که خب مسلما قبول نشدم دیگه!
__________________________________
دانشگاه
علامه طباطبایی(ره)
رشته دانشگاه
اقتصاد بازرگانی
پاسخ : دفتر غمنامه من

سعید، نمی خوای ادامه غم نامه هات رو بنویسی؟!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
پاسخ : دفتر غمنامه من

به نقل از marlik :
نچ

غایت باعث میشه هروخت خواننده زد تو جاده خاکی ، هدایت ِش کنه به مقصد ِ ذهنی ِ ما

چیزی که نویسنده میخاد بگه

خیر، اینطور نیست. ببین یک وقت هست که ما در مورد موضوع خاصی می نویسیم. موضوعی که اصولا مربوط به یک لحظه از زمانه یا مربوط به یک قطعه از مکانه یا یک حالت. یک زمانی هست که میخوایم که کلیت رو بگیم. از فضاسازی کمک میگیریم. این نوشته ی من یک فضاسازی از یک وضعیت کلیست. فضاسازی که به عنوان مقدمه بر یک دفتر غمنامه حاکم میشه.

در این نوشته هدف پردازش کوتاه فضای ذهن، درون، بیرون و جامعه بوده. فکر میکنم در حداقل کلماتی که به کار رفته موفق بودم این فضا رو ایجاد کنم. به فراخور نظراتی که دوستان دادن.

یکی از دوستان گفت این نثر بعد شعر شده. این یک نثره. به هیچ وجه شعر نیست و نمیتونه باشه. شعر یک تعاریف خاصی داره. صرف به کار بردن یک عبارت از سهراب نوشته شعر نمیشه. متاسفانه امروز برخی نثر ساده رو با عنوان شعر نیمایی میفروشند که در واقع با این کارشون شعر نیمایی رو هم می فروشند.

به نقل از نادیا :
شما میگوئید غرورتونو رو با وجودتون لهٔ کردید.این متن به نظر متنیست که غمی رو در دل توصیف می‌کنه و تشویشی که در دل وجود داره درحالی که فرد به ظاهر سکوت کرده.خوب با توجه به اون غرور آیا این متن یه نقده اجتماییه؟

متن تنها یک فضاسازی برای ورود به یک دفتر. که در اون به صورت گذرایی فضای ذهن، درون (دل) ، بیرون، جامعه و ... با هم توصیف شده. توصیف هایی که بسیار کوتاهند ولی خب در جای خودشون شاید عمیق باشند. این فضایی هست که بر تمام نوشته های این دفتر حاکمه.

البته باز جامعه در ادبیات ما چند مفهوم داره. یک مفهوم اجتماع داره. یعنی مفهوم زندگی و جمع مردم عامه. یک سری مفاهیم سیاسی اجتماعی هم داره. اصولا منظور ما دراین نوشته و ان شاء الله بعدی ها همون اولیست. چون کلا ما به سیاست کاری نداریم. پس برداشت بد نشه.

به نقل از Sigma :
سعید، نمی خوای ادامه غم نامه هات رو بنویسی؟!

شاید، شاید از اول دانشگاه. شاید از زمانی که کارهای گره خوردم باز بشن.
 
بالا