- شروع کننده موضوع
- #1
85050093
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 283
- امتیاز
- 104
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان امین اصفهان
من خودم را برای مملکت میخواهم نه شاه و شاه را هم البته برای مملکت میخواهم." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسینکی استوان / ص147 )
----------
بر فرض که ما با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور[رضاخان] به مملکت ما خدمت کرد. در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟"(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص34(
---------
اگر موجب ارتقاء ملل حکومت استبدادیست دولت انگلیس و آمریکا روی چه اصلی حائز این مقام شدهاند؟ و اگر رژیم دیکتاتوری سبب ترقی ملل بود چرا دول محور از بین میروند؟ (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص34 (
-----------
من به تن پروری عادت ننمودهام و از مردمان مفتخور تنفر دارم. من در زندگی همیشه خدا را ناظر دیدهام و خواستهام که هرچه میکنم مرضی خدا باشد." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص230(
----------
نجات وطن عالیترین و بزرگترین قانون است." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص 66)
-----------
من ماموريت موكلين خود را قبول نكردم و به اين مجلس پا نگذاشتم مگر براي يك مبارزة مقدس و آن براي نيل به يك مقصود عالي است .در سياست داخلي ، برقراري اصل مشروطيت و آزادي و در سياست خارجي،تعقيب از سياست موازنة منفي .اين هدف من بوده و هست و خواهد بود و تا بتوانم براي رسيدن به آن مجاهدت خواهم كرد. من که برای انجام وظیفه تا کشته شدن حاضر شدهام از تهمت و ناسزا و توهین باکی ندارم مگر اینکه گوینده با دلیل حرف بزند." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص 75)
-----------
چگونه ممکن است خون ایرانی در عروق کسی جاری باشد و مداخله اجنبی در امور کشور را تحمل کند هرکس که به بقاء نیروی اجنبی در خاک کشور علاقه داشته باشد و همچنین هر کس که همسایگان را تحریک کند مهدورالدم است." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص75)
-----------
بنده به این قبیل جراید که برای حمایت منافع اشخاصی در این مملکت تاسیس شده به هیچ وجه اهمیت نمیدهم و هیچ جوابی هم ندارند. بنده برای تشویق بیگانگان در این مجلس نیامدهام. بنده برای جلوگیری از بیگانگان و برای دفاع از حقوق ملت ایران به این مجلس آمدهام." (سیاست موازن�� منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص113)
------------
من وقتی پای مصالح مملکت به میان بیاید به خدا قسم از هیچ کس ملاحظه نمیکنم." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص148(
------------
مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد مخالفت من با دیکتاتوری این بود که از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد. آنهائی که عقیده به این رژیم دارند باید فکر کنند که بعد از دیکتاتور مملکت چه میشود." (نطقهای دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج1/انتشارات مصدق/ ج1/ ص13(
------------
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمیتوانیم کاری انجام دهیم"(نطقهای دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج1/انتشارات مصدق/ ج1/ص52
------------
من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آن ها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم.
این طنز تاریخ است که مردی از خاندان حکومت حاکم ، از مرداب عفن ظلم و ستم قاجاری بر خیزد و ندای استقلال و آزادگی سر دهد ، وقتی نهضت تنباکو ( رژی ) آغاز شد (۷۰-۱۲۶۹) مصدق کودکی بیش نبود اما او از همان کودکی آموخت که باید با واگذاری هر ...نوع امتیاز به خارجیا�� و به هر قدرت خارجی مخالف بود، خواه واگذاری امتیاز حق کشتی رانی در دریاچه ارومیه باشد ، یا واگذاری امتیاز بهر ه برداری از نفت شمال ایران به شوروی، با امتیاز سال ۱۹۳۳ نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس و با امتیاز شیلات دریای خزر به شرکت روسی .
با چنین افکاری بود که مصدق همواره از حضور خارجیان در میهن خود رنج می برد و بر این باور بود که کار ایرانی باید بدست خود ایرانی انجام گیرد چرا که : کس نخارد پشت من / جز ناخن انگشت من . وه که چه پیامد های خطر ناکی داشت این افکار برای مصدق السلطنه .
” وزن اشخاص در جامعه به قدر شد ائدی است که در راه مردم تحمل می کنند ” ، این جمله خانم نجم السطنه ، همواره آویزه گوش فرزندش دکتر محمد مصدق بود ، جمله ای که او را قادر بر تصرف دل های مردم ستمدیده ای کرد تا هر گاه بر تاریخ خود می نگرند از او به نیکی یاد کنند
میگفت:
هرچه فحش شنیدم و یا در جراید خواندم پر کاهی بر من اثر ننمود و هر وقت به یاد پندی می آمدم که از مادرم شنیدم و آن پند این بود که وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می کنند برای مبارزه بیشتر حریص می شدم و خود را بهتر مجهز می کردم و من این نهضت را تا زنده ام ادامه می دهم و از آن راه منحرف نخواهم شد.
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در
ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده
هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي
نكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صن��لي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..
ا��ا علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا
دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما ��يمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان
سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت
تاثير مستقيم اين رفتار بزرگ مرد تاریخ ایران قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد
در پی دادگاه فرمایشی شاه که دکتر مصدق را محاکمه می کردند ، کسانی به عنوان تماشاچی در دادگاه حضور داشتند ، در یکی از این جلسات وقتی دکتر مصدق با شور هیجان از خدمات صاد قانه اش به مردم و مملکت حرف می زد و دستها ی مرتعشش را حرکت می د...اد، ملکه اعتضادی که در ردیف تما شاچیان نشسته بود از جا بر خاست و با صدای بلند رو به دکتر مصدق کرد وبا تمسخر گفت : یک پیر مرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است نباید در دادگاهی که به جنایات او رسیدگی می کند بترسد و چنین لرزان باشد . دکتر مصدق که گوینده این جملات را شناخت بی درنگ با همان حال بیمار گونه اش پاسخ داد : خانم ، منارجنبان اصفهان قرن هاست که میلرزد اما هنوز پابر جاست .
----------
بر فرض که ما با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور[رضاخان] به مملکت ما خدمت کرد. در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟"(سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص34(
---------
اگر موجب ارتقاء ملل حکومت استبدادیست دولت انگلیس و آمریکا روی چه اصلی حائز این مقام شدهاند؟ و اگر رژیم دیکتاتوری سبب ترقی ملل بود چرا دول محور از بین میروند؟ (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص34 (
-----------
من به تن پروری عادت ننمودهام و از مردمان مفتخور تنفر دارم. من در زندگی همیشه خدا را ناظر دیدهام و خواستهام که هرچه میکنم مرضی خدا باشد." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1/ حسین کیاستوان / ص230(
----------
نجات وطن عالیترین و بزرگترین قانون است." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص 66)
-----------
من ماموريت موكلين خود را قبول نكردم و به اين مجلس پا نگذاشتم مگر براي يك مبارزة مقدس و آن براي نيل به يك مقصود عالي است .در سياست داخلي ، برقراري اصل مشروطيت و آزادي و در سياست خارجي،تعقيب از سياست موازنة منفي .اين هدف من بوده و هست و خواهد بود و تا بتوانم براي رسيدن به آن مجاهدت خواهم كرد. من که برای انجام وظیفه تا کشته شدن حاضر شدهام از تهمت و ناسزا و توهین باکی ندارم مگر اینکه گوینده با دلیل حرف بزند." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص 75)
-----------
چگونه ممکن است خون ایرانی در عروق کسی جاری باشد و مداخله اجنبی در امور کشور را تحمل کند هرکس که به بقاء نیروی اجنبی در خاک کشور علاقه داشته باشد و همچنین هر کس که همسایگان را تحریک کند مهدورالدم است." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص75)
-----------
بنده به این قبیل جراید که برای حمایت منافع اشخاصی در این مملکت تاسیس شده به هیچ وجه اهمیت نمیدهم و هیچ جوابی هم ندارند. بنده برای تشویق بیگانگان در این مجلس نیامدهام. بنده برای جلوگیری از بیگانگان و برای دفاع از حقوق ملت ایران به این مجلس آمدهام." (سیاست موازن�� منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص113)
------------
من وقتی پای مصالح مملکت به میان بیاید به خدا قسم از هیچ کس ملاحظه نمیکنم." (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2/ حسین کیاستوان / ص148(
------------
مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد مخالفت من با دیکتاتوری این بود که از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد. آنهائی که عقیده به این رژیم دارند باید فکر کنند که بعد از دیکتاتور مملکت چه میشود." (نطقهای دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج1/انتشارات مصدق/ ج1/ ص13(
------------
اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمیتوانیم کاری انجام دهیم"(نطقهای دکتر مصدق در تدارک مقدمات ملی شدن صنعت نفت در دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی،ج1/انتشارات مصدق/ ج1/ص52
------------
من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم بیگانگان نشده و دست آن ها را از منابع طبیعی ایران کوتاه کردم.
این طنز تاریخ است که مردی از خاندان حکومت حاکم ، از مرداب عفن ظلم و ستم قاجاری بر خیزد و ندای استقلال و آزادگی سر دهد ، وقتی نهضت تنباکو ( رژی ) آغاز شد (۷۰-۱۲۶۹) مصدق کودکی بیش نبود اما او از همان کودکی آموخت که باید با واگذاری هر ...نوع امتیاز به خارجیا�� و به هر قدرت خارجی مخالف بود، خواه واگذاری امتیاز حق کشتی رانی در دریاچه ارومیه باشد ، یا واگذاری امتیاز بهر ه برداری از نفت شمال ایران به شوروی، با امتیاز سال ۱۹۳۳ نفت به شرکت نفت ایران و انگلیس و با امتیاز شیلات دریای خزر به شرکت روسی .
با چنین افکاری بود که مصدق همواره از حضور خارجیان در میهن خود رنج می برد و بر این باور بود که کار ایرانی باید بدست خود ایرانی انجام گیرد چرا که : کس نخارد پشت من / جز ناخن انگشت من . وه که چه پیامد های خطر ناکی داشت این افکار برای مصدق السلطنه .
” وزن اشخاص در جامعه به قدر شد ائدی است که در راه مردم تحمل می کنند ” ، این جمله خانم نجم السطنه ، همواره آویزه گوش فرزندش دکتر محمد مصدق بود ، جمله ای که او را قادر بر تصرف دل های مردم ستمدیده ای کرد تا هر گاه بر تاریخ خود می نگرند از او به نیکی یاد کنند
میگفت:
هرچه فحش شنیدم و یا در جراید خواندم پر کاهی بر من اثر ننمود و هر وقت به یاد پندی می آمدم که از مادرم شنیدم و آن پند این بود که وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می کنند برای مبارزه بیشتر حریص می شدم و خود را بهتر مجهز می کردم و من این نهضت را تا زنده ام ادامه می دهم و از آن راه منحرف نخواهم شد.
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در
ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده
هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي
نكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صن��لي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است ؟
نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..
ا��ا علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا
دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد که سال هاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما ��يمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان
سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت
تاثير مستقيم اين رفتار بزرگ مرد تاریخ ایران قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد
در پی دادگاه فرمایشی شاه که دکتر مصدق را محاکمه می کردند ، کسانی به عنوان تماشاچی در دادگاه حضور داشتند ، در یکی از این جلسات وقتی دکتر مصدق با شور هیجان از خدمات صاد قانه اش به مردم و مملکت حرف می زد و دستها ی مرتعشش را حرکت می د...اد، ملکه اعتضادی که در ردیف تما شاچیان نشسته بود از جا بر خاست و با صدای بلند رو به دکتر مصدق کرد وبا تمسخر گفت : یک پیر مرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده است نباید در دادگاهی که به جنایات او رسیدگی می کند بترسد و چنین لرزان باشد . دکتر مصدق که گوینده این جملات را شناخت بی درنگ با همان حال بیمار گونه اش پاسخ داد : خانم ، منارجنبان اصفهان قرن هاست که میلرزد اما هنوز پابر جاست .