- شروع کننده موضوع
- #1
کاربران حذف شده
لنگر انداخته
- ارسالها
- 2,926
- امتیاز
- 8,579
طبیعتا قشر نوجوونی مثل ما، یه سری اصطلاحات خاص بین خودشون دارن و یا به نوعی زبان پنهانی بین ما وجود داره که ممکنه بسته به مدرسه، شهر، یا حتی محله و ... متفاوت باشه، این زبان از کلمات خاصی تشکیل شده که هممون خواه یا ناخواه باهاش آشنا هستیم! مثلا چند تا از این اصطلاحات و کلمات "فلانی خدای این کاره"، "طرف تهشه"، "فلان چیز خز یا لوس شده" و ...
حالا من تاکیدم روی این اصطلاح آخر یعنی "خز شدن" هست، چراکه خیلی من رو آزار میده، این کلمه در معنای واقعی به معنی کلیشه ای شدن و جا افتادن بین تعداد زیادی از افراد و یا قدیمی شدن اون چیز هست. متاسفانه این روزا من خیل یها رو دیدم، به هر چیزی که میرسن میگن خز شده، که واقعا اعصاب خرد کن هست، یه مثالش این هست که من یک دوستی داشتم که می خواست ساز زدن یاد بگیره، از سه تار و گیتار و ... شروع کردم، هرچی میگفتم میگفت سبکش خز شده، خودش خز شده و ..آخه یعنی چی؟ یعنی ما نباید چیز هایی که بقیه افراد یه زمانی داشتن یا انجام دادن رو برای دل خودمونم که شده تکرار کنیم؟
واقعا امکان پذیر هست؟این خیلی مسخرست که ما همیشه انتظار داشته باشیم چیز های خاص ماله ما باشه، نه اینطور امکان پذیر نیست، ما باید یاد بگیریم هرچیزی ارزش داره، و اینکه صفت خز رو بهش نسبت بدیم واقعا بی انصافی هست. حالا چون پسر عموی من گیتار میزنه من نباید گیتار بزنم؟چون فلان دختر باهاش پز میده من نباید بزنم؟چون خز شده؟!!!! این عبارت واقعا مسخره هست.
شاید معنا و زمان درست استفادش کلیشه ای شدن بیش از حد یک چیز باشه اما نباید به هر چیزی نسبتش داد! امیدوارم دوستان و هم سن و سالای گل من تو این سایت از این به بعد یک فرهنگ سازی کوچیکی تو خودشون در این مورد انجام بدن تا کم کمک این فرهنگ ناپسند و استفاده نابه جا از بین بره و ما یه سری چیز ها رو که در اثر استفاده بیش از حد از این عبارت از دست دادیم دوباره به دست بیاریم.
حالا من تاکیدم روی این اصطلاح آخر یعنی "خز شدن" هست، چراکه خیلی من رو آزار میده، این کلمه در معنای واقعی به معنی کلیشه ای شدن و جا افتادن بین تعداد زیادی از افراد و یا قدیمی شدن اون چیز هست. متاسفانه این روزا من خیل یها رو دیدم، به هر چیزی که میرسن میگن خز شده، که واقعا اعصاب خرد کن هست، یه مثالش این هست که من یک دوستی داشتم که می خواست ساز زدن یاد بگیره، از سه تار و گیتار و ... شروع کردم، هرچی میگفتم میگفت سبکش خز شده، خودش خز شده و ..آخه یعنی چی؟ یعنی ما نباید چیز هایی که بقیه افراد یه زمانی داشتن یا انجام دادن رو برای دل خودمونم که شده تکرار کنیم؟
واقعا امکان پذیر هست؟این خیلی مسخرست که ما همیشه انتظار داشته باشیم چیز های خاص ماله ما باشه، نه اینطور امکان پذیر نیست، ما باید یاد بگیریم هرچیزی ارزش داره، و اینکه صفت خز رو بهش نسبت بدیم واقعا بی انصافی هست. حالا چون پسر عموی من گیتار میزنه من نباید گیتار بزنم؟چون فلان دختر باهاش پز میده من نباید بزنم؟چون خز شده؟!!!! این عبارت واقعا مسخره هست.
شاید معنا و زمان درست استفادش کلیشه ای شدن بیش از حد یک چیز باشه اما نباید به هر چیزی نسبتش داد! امیدوارم دوستان و هم سن و سالای گل من تو این سایت از این به بعد یک فرهنگ سازی کوچیکی تو خودشون در این مورد انجام بدن تا کم کمک این فرهنگ ناپسند و استفاده نابه جا از بین بره و ما یه سری چیز ها رو که در اثر استفاده بیش از حد از این عبارت از دست دادیم دوباره به دست بیاریم.