- شروع کننده موضوع
- #1
WORM
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 345
- امتیاز
- 283
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1 تهران
- شهر
- تهران
- دانشگاه
- امیر کبیر
- رشته دانشگاه
- برق
بازگشت به 4 ماه قبل
امروز 12 آبان است . 16 سال کم است ؟ نه . به هیچ وجه . برای من که نه .
چه طور بعضی ها 30 ، 40 ، 50 وای خدای من 60 سال را - سرم گیج می رود - می توانند تحمل کنند ؟چه کار کنم تا بزرگ نشوم ؟ چه کنم تا 12 آبان 1390 فرا نرسد ؟ هیچ گاه نباید برسد . 17 سال خیلی زیاد است . هر روز که می گذرد یک چیز جدید کشف می کنی ؛ یک جنایت جدید تر می بینی ؛ یک فقیر بیشتر ، یک بدهی بیشتر .
امروز 12 آبان است . 16 سال کم است ؟ نه . به هیچ وجه . برای من که نه .
چه طور بعضی ها 30 ، 40 ، 50 وای خدای من 60 سال را - سرم گیج می رود - می توانند تحمل کنند ؟چه کار کنم تا بزرگ نشوم ؟ چه کنم تا 12 آبان 1390 فرا نرسد ؟ هیچ گاه نباید برسد . 17 سال خیلی زیاد است . هر روز که می گذرد یک چیز جدید کشف می کنی ؛ یک جنایت جدید تر می بینی ؛ یک فقیر بیشتر ، یک بدهی بیشتر .
***
چه قدر انرژی منفی می دهی . خوب هر روز یک نی نی کوچولوو می بینی ؛ یک عروسی ، یک شاخه گل ، یک گلوله برف بیشتر . بالاخره نمی شود که همه چی خوب باشد. اصلا خود تو چه وقت بیشتر بهت خوش میگذرد ؟ وقتی که همه مسابقات را می بری یا وقتی که پس از 10 باخت ناگهان برنده می شوی؟***
آره راست می گویی ولی من دنبال لذت بیشتر نیستم . و یا نمی خواهم از سختی ها فرار کنم . ولی وقتی بزرگ می شوم ، بی عدالتی ها و جنایات را بهتر درک می کنم . وقتی 6 سالت است ، وقتی برجی را نمی- توانی بسازی ، عصبانی می شوی و پس از صد بار دوباره چیدن ،هنگامی که برجت قلب آسمان کوچکت را می شکافت ، از شادی وصف ناشدنی لبریز می شوی که هیچ چیز آن را از تو نمی گیرد . اما وقتی 16 سالت است و با کمک میلیون ها نفر برجی را می سازی که کمتر از 200 نفر آن را به راحتی از هم فرو می پاشند و تکه های آن را نزد خود نگه می دارند ، چه می کنی ؟ آیا عقب می نشینی و می بینی چند نفر از آنان که عقب ننشسته اند ، چه گونه به تکه های برج می پیوندند؟